گفت‌وگوی جام‌جم با غلامعلی طاهری، نقاش

هنر را از تبلیغات عامه‌پسند جدا کنیم

انسان با فطرتی زیباشناس، زیبایی‌دوست و با فطرتی مایل به خلاقیت، هنر را پدید آورد و با شکل گرفتن جوامع بشری هنر و فرهنگ هر جامعه شکل خود را گرفت. غلامعلی طاهری استاد دانشگاه و نقاش، بیش از 80 نمایشگاه انفرادی و گروهی برگزار کرده است. او معتقد است بسیاری از هنرمندان تلاششان بر این امر است که به نوعی هماهنگی میان عناصر هنر گذشته و هنر معاصر ایجاد کنند. اما آوانگارد بودن مانعی برای روی آوردن به هنر اصیل ایرانی است. طاهری هنر ناب و خالص را ابزاری برای تبلیغات نمی‌بیند و می‌گوید هنر را باید از تبلیغات عامه‌پسند جدا کرد. مشروح گفت‌وگوی جام‌جم با غلامعلی طاهری را در ادامه می‌خوانید.
کد خبر: ۱۱۰۳۸۴۲

هر جامعه‌ای دارای پدیده‌های گوناگونی است که بر یکدیگر تاثیر می‌گذارند. هنر هم به عنوان یکی از این پدیده‌ها هم بر محیط خود تأثیر دارد و هم از محیط تاثیر می‌پذیرد یعنی نوعی رابطه تعاملی دارند و هنرمند به‌عنوان آفریننده اثر و جامعه به‌عنوان مخاطب از این قاعده مستثنی نیستند. حال به نظر می‌رسد در حوزه هنرهای تجسمی، نوعی سرگردانی وجود دارد، علت این امر چیست؟

به اعتقاد من، مقوله هنر در کشور ما از اساس دچار سرگردانی است. در درجه اول نوع آموزش هنر در دانشگاه‌ها اشکال دارد و درس‌هایی به دانشجوها تدریس می‌شود که منطبق بر سرفصل‌های تدوین شده نیست. حتی آن دروس براساس تجربیات شخصی استادان هم تنظیم نشده است. در نتیجه آنچه که دانشجو آموزش می‎بیند آمیخته‌ای از دروس آکادمیک و تجربیات استاد است.

بسیاری از دانشجویان و هنرمندانی که فارغ‌التحصیل رشته هنر هستند و به عنوان هنرمند در این عرصه فعالیت می‌کنند اساسا بر این باورند که دانشگاه، موضوعات ارزشمند، کاربردی و کلیدی را به آنان آموزش نمی‌دهد. با این توصیفات لازم می‌بینند که در فضاهای بیرون از دانشگاه، کلاس‌های استادان پیشکسوت یا کارگاه‌های آموزشی شرکت کنند تا به یادگیری صحیح از هنرهای تجسمی برسند.

نکته‌ دیگری که در این سرگردانی وجود دارد، بسیاری از هنرمندان مطابق خواست گالری‌دارها اثر خود را تولید می‌کنند. تصور کنید که بسیاری از مسئولان گالری برای هنرمندان شرط و شروط می‌گذارند که آثار باید دارای ویژگی‌های خاصی باشد تا به نمایش عموم درآید یا بتوانند آثار را برای فروش بگذارند. شاهد هستیم، بسیاری از هنرمندان به تاسی از خواست گالری‌دارها، آثارشان را تغییر جهت می‌دهند.

اکسپوها در این میان چه نقشی ایفا می‌کنند؟

فروختن آثار در اکسپوها در سطح بالا و به قیمت‌های گران می‌تواند در جهت فکری هنرمندان تاثیر بگذارد.بسیاری از هنرمندان طی سال‌های زیاد با تجربیاتی که کسب کردند به سبک و شیوه‌ خاصی در هنر رسیده‌اند. اما وقتی می‌بینند که اثری در اکسپو با ویژگی‌های متفاوت، به قیمت‌های بالا به فروش می‌رسند. متاثر از آن جریان غیرحرفه‌‌ای اکسپو، سبک خود را تغییر می‌دهند. شاید به لحاظ خرید و فروش آثار و اقتصاد هنری، این عمل حرفه‌ای تلقی شود اما به لحاظ جهت‌دهی به روند هنر معاصر کشور، این حرکت غیراصولی یا غیرحرفه‌ای است.

آیا مدرن بودن با هویت هنر معاصر ایرانی در تضاد قرار می‌گیرد؟

ببینید، مشکل ما در بحث به‌روز بودن و معاصر بودن است. به نوعی مدرنیسم با هویت داشتن، اصالت داشتن و ملی بودن آثارمان، تقابل و تضاد دارد. یعنی این مدرن بودن آثار از یکسو و هویت‌مندی آن از سوی دیگر باعث شده که هنرمندان دچار سردرگمی شوند و اثری را که خلق ‌می‌کنند، با بی‌هویتی مواجه است. هنرمند زمانی که اثری را خلق می‌کند به این می‌اندیشد که اثر دارای عناصر بصری هویت بخش ایرانی ـ اسلامی هست یا خیر؟ اگر هم نباشد به هنرمند ایراد می‌گیرند که اثرش در این زمینه نیست و آثار را به سبک هنرمندان فرانسوی یا آمریکایی می‌چسبانند و به هنرمند خُرده می‌گیرند که کجای هنرت ایرانی است! از طرف دیگر می‌بینیم، اثر بسیاری از هنرمندان دارای اصالت‌های فرهنگی است اما از سوی منتقدان، نقد می‌شود که آن آثار ویژگی‌های هنر آوانگارد را ندارد و بسیار سنتی و ایرانی ـ اسلامی است یا عناصر نگارگری در کار زیاد استفاده شده و این باعث می‌شود اثر در دوره معاصر دیده نشود.

بسیاری از هنرمندان تلاششان بر این امر است که به نوعی هماهنگی میان عناصر هنر گذشته و هنر معاصر ایجاد کنند. منتها آوانگارد بودن مانعی برای روی آوردن به هنر اصیل ایرانی می‌شود.

هنرمندان با ابزارهای نوین نقاشی و ترکیبی از تکنولوژی و هنر آثار عجیب و غریب خلق می‌کنند تا حیرت مخاطب را برانگیزانند. حتی بسیاری از هنرمندان و اساتید پیشکسوت گاها دست به تجربیات تازه‌ای می‌زنند تا اثرشان مورد توجه بیشتری از سوی مخاطب قرار بگیرد. به اعتقاد من این نوع آثار شلخته‌کاری است و انسجام هنری ندارد.

البته ایرادی ندارد که هنرمند دست به تجربه تازه‌ای بزند و خلاقیت داشته باشد اما به همراه این نوآوری و خلاقیت خط هنری اصیل‌اش حفظ شود.

چرا دنیا هنر تجسمی ما را به خوبی نمی‌شناسد؟

زمانی که در جهان صحبت از هنر ایرانی می‌شود تنها وجه هنر ملی ما را به یاد می‌آورند. آنان هنرهای سنتی، معماری قدیم، هنر دستی، صنایع مستظرفه و نگارگری را می‌شناسند و شناختی نسبت به هنر معاصر ما ندارند.

اما ایرانی‌های مقیم خارج در زمینه هنر فعالیت گسترده‌ای دارند و این افراد در انتقال نوع هنری که از ایران به خارج از کشور را معرفی می‌کنند، موثر هستند. آنقدر که ایرانیان مقیم خارج از کشور در عرصه برگزاری نمایشگاه و پرزنت آثار هنرمندان خاص مورد نظرشان فعال هستند رسما دولت ایران و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در این عرصه فعال نیستند، حتی کاملا منفعل عمل می‌کنند. این موضوع از ضعف‌های بزرگ ماست.

نکته مهم دیگر این‌که کاش هنر را تنها از جنبه تبلیغاتی نبینیم و از این امر فاصله بگیریم. هنر ناب و خالص، ابزاری برای تبلیغات نیست. هر چیزی که بتواند فکر و اندیشه‌ای را به صورت عامه‌پسند و هیجانی تبلیغ کند تا مخاطب به آن هنر جذب شود، بی‌فایده خواهد بود. در حالیکه پایه‌های تمدن بشری براساس هنر و اندیشه هنرمند آزاد شکل می‌گیرد.

به‌نظر شما آیا حمایت دولتی تاثیری در انتقال هنر ما به جهانیان دارد؟

باید نمایشگاه‌های خارج از کشور را بیشتر کنیم تا هنر معاصر همراه با جنبه‌های مختلف آن شناخته شود. تصور کنید، 40 سال از انقلاب اسلامی گذشته است اما در این مدت هنوز فضا و محتوای هنر کشور ما هیچ‌گونه شاکله و قالب خاصی ندارد که بگوییم دارای یکسری ویژگی‌های خاص و منحصر به فرد است.

اگر تاریخ هنر کشورمان را ورق بزنیم در هر دوره‌ای هنر ما دارای یک هویت مشخصی است. از دوره هخامنشی، ساسانی، اشکانی، زندیه، اسلامی، صفویه، قاجاریه هویت و مکتب هنری داریم. در دوره پهلوی هم به مکتب سقاخانه (آمیخته‌ای از هنر ایرانی و هنر معاصر غربی) رسیدیم.

اما در دوران معاصر متاسفانه هنر ما دارای هیچ ویژگی مشخصی نیست که بگوییم مشخصات هنر جمهوری اسلامی این است. حتی آشفتگی در آثار دوره معاصر ما دیده می‌شود.

راه‌حل برون‌رفت از این آشفتگی و سردرگمی چیست؟

باید همفکری بین شورای انقلاب فرهنگی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دانشگاه‌ها ایجاد شود و به ثبات فکری در هنر برسند تا جهت دهنده محتوا و قالب هنر معاصر ما، اکسپوها و گالری‌ها نباشند.

نمایشگاه برون‌مرزی برگزار کنند تا ویژگی‌های هویت دوران معاصر ایران و هنر معاصر جهانی را داشته باشد. البته تمام این موضوعات به صورت نسخه برای همگان نیست اما باید روند حرکت هنری کشور و سیاستگذاری را تغییر دهند.

غفلت در هنر معاصر باعث نشود که بعد از گذشت 50 یا 100 سال، زمانی که تاریخ برای آیندگان ورق می‌خورد هنر دوره جمهوری اسلامی فاقد هویت باشد. این هنر شامل هنر انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و هنر سنتی است.

برخی به سراغ هنرمندان نسل نوگرای هنر ایران می‌روند که این‌ها مشکل ما را حل نمی‌کند. به اعتقاد من، نقاشی که چندین سال پیش کار می‌کرده را الگوی کار امروز قرار دهیم، اشتباه است. باید راهکار مناسبی پیدا کنیم تا جوان‌ها از سرگشتگی، آشفتگی و بلاتکلیفی خارج شوند.

در حال حاضر خودتان مشغول چه کاری هستید؟

فعالیت هنری من به صورت مستمر ادامه دارد. اخیرا بر روی مجموعه‌ای از چهره‌های هنری معاصر کار می‌کنم و در این آثار تکنیک خاص خودم، همراه با هنری به‌روز تر با رنگ روغن کار می‌کنم. تابلوهایی راجع به تناقضات درونی و دغدغه‌هایی که در زندگی امروز ما ایرانی‌ها وجود دارد، می‌سازم که بیشتر جنبه اکسپرسیونیستی دارد. این‌که چه زمانی نمایشگاه بگذارم، معلوم نیست.

مریم علی‌بابایی

جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها