خاطرات و خطرات

تاوان رفتار غلط

فرهنگ و رفتارهای فرهنگی در گذر زمان بر اثر عوامل مختلف عقیدتی، اجتماعی، تاریخی، جغرافیایی، قومی، ادبی، سیاسی، اخلاقی و مانند آن به مرور و به آرامی شکل می‌گیرند و سپس رفته رفته در ارکان جامعه رسوخ کرده و به یک هنجار اجتماعی تبدیل می‌شود.
کد خبر: ۱۰۸۱۲۷۰

زمانی هم که فرهنگی در یک جامعه شکل گرفت موجب تمایزات فرهنگی آن جامعه با جوامع دیگر خواهد شد. هر آنچه طی قرون متمادی و به مرور شکل گرفته باشد به راحتی قابل تغییر نخواهد بود و بنابراین نادیده گرفتن هنجارهای فرهنگی نیز قطعا هزینه‌هایی را در پی خواهد داشت. به اعتبار همین هنجارهاست که رفتار ما به عنوان یک ایرانی هرگز نمی‌تواند مانند رفتار یک بریتانیایی یا ایتالیایی و آلمانی باشد. به عنوان مثال یک ایرانی هر چقدر هم که خواسته باشد اروپایی رفتار کند، وقتی می‌خواهد از مهمان خود پذیرایی کند، حتما با چند نوع میوه، پذیرایی می‌کند. معمولا برای عزا، مجلس ختم و سوم و چهلم می‌گیرد یا برای مراسم عروسی سالن می‌گیرد و همه بستگان و آشنایان را دعوت می‌کند، اما در کشورهای اروپایی از این قبیل مراسم و تشریفات خبری نیست. رفتارهای مختلف ناشی از فرهنگ‌های مختلف است. غیرت و تعصبی که غالبا یک ایرانی نسبت به خانواده خود دارد، در کشورهای غربی اگر نگوییم وجود ندارد لااقل به قوت و شدت جامعه ما نیست. از این رو تقلید از بعضی رفتارهای اجتماعی آنان نیز نمی‌تواند مبنای تشکیل یک زندگی مشترک در جامعه ما قرار بگیرد. آمار پروندهای طلاق و جرایم منافی عفت‌گویای این واقعیت تلخ است. این مطلب را گفتم تا به خاطره‌ای اشاره کنم. در غالب پرونده‌های منافی عفت، دختران و زنان معمولا پس ازطرح دوستی و پیشنهاد ازدواج مورد فریب و سوءاستفاده قرار می‌گیرند. در پرونده‌ای مادر و دختری به اتفاق هم به شعبه آمدند. تا روی صندلی نشستند، مادر شروع به صحبت کرد. گفتم چون دخترتان بالغ است اجازه بدهید خودش موضوع را بگوید و شکایتش را مطرح کند. مادر گفت اجازه بدهید من توضیحی در مورد ماجرا بدهم، بعد شما هر سوالی داشتید از دخترم بپرسید. در حالی که اشک می‌ریخت، گفت سه سال پیش از شوهر خود جدا شده و پس ازجدایی توانسته با پس‌انداز و حقوقی که داشته خانه‌ای اجاره کند. دخترش حدود پنج شش ماه پیش به وی گفته با پسری آشنا شده و این پسر به او پیشنهاد ازدواج داده است. چون دار و ندارش از همه دنیا همین دختر بوده، با عقل خودش گفته باید این پسر را ببیند. دخترش هم قرار گذاشته و به اتفاق رفتند و این پسر را در پارک دیدند. پوشش وی مثل بسیاری از جوان‌های امروزی بود. تیشرت یقه‌هفت آستین کوتاهی پوشیده بوده و بخشی از شعری را که خالکوبی کرده بوده روی بازویش نمایان بوده است. پسر با این وضع ظاهریش خیلی به دل او ننشسته ولی به خاطر دخترش چیزی نگفته. از کار و بار پسر پرسیده و او گفته بوتیک دارد. پس از بازگشت به منزل به دخترش گفته این جوان به درد زندگی مشترک نمی‌خورد، اما دخترش قبول نکرده و یک بار هم به مغازه این پسر رفته‌اند.

پس از مدتی دخترش هرازگاهی با این پسر بیرون می‌رفتند. او هم از سر ناچاری مخالفتی نمی‌کرده تا این که یک روز دخترش گفته قرار گذاشتند با دوستش به یک جشن تولد در لواسان بروند. چون مخالفتش فایده‌ای نداشته پذیرفته و پس از برگشت از لواسان دخترش بدون آن که پاسخی به سلام و احوالپرسی مادرش بدهد، یک راست به اتاقش رفته و در را روی خودش بسته. وقتی هق‌هق گریه‌اش را شنیده سراغش رفته و فهمیده آن پسر بلا سرش آورده است. پس از شنیدن اظهارات مادر، شکایت شاکی نیز اخذ شد. متهم که حدود دو هفته بعد دستگیر شد، ابتدا به کلی منکر موضوع شد و گفت به من تهمت می‌زنند، اما پس از آن که دید دلایل کافی علیه وی جمع‌آوری شده، لب به اعتراف گشود ولی مدعی شد هیچ گونه فریبی در کار نبوده است. پس از شنیدن توضیحات و پاسخ متهم، گفتم قبول داری به این خانم قول ازدواج داده بودی؟ گفت صحبت‌هایی با هم کرده بودیم. گفتم الان هم روی قول خودت هستی؟ گفت آخر کی حاضر می‌شود با دختری که با کس دیگری دوست بوده و رابطه داشته ازدواج کند. خیلی خیلی ببخشید مگر خرکله‌ام را گاز گرفته است؟ گفتم خب اگر دوستی و رابطه‌ای هم داشته با تو داشته چه اشکالی دارد به قولی که داده بودی عمل کنی؟ گفت از کجا معلوم قبل از من با کسی دوست نبوده یا پس از ازدواج با من با فرد دیگری دوست نشود؟ حالا ما یک نفهمی و اشتباهی کردیم، شما ببخشید. یکی دو روز بعد، شاکی با مادرش آمدند، تا وارد شعبه شدند هر دو پرسیدند آقای قاضی چه شد؟ اعتراف کرد؟ خواستم چند لحظه‌ای بنشینند. به شاکی گفتم متهم مواردی را ادعا کرده است که دادگاه ناگزیر است برای روشن شدن حقیقت بپرسد. اگر نمی‌توانید پیش مادرتان پاسخ بگویید مادر بیرون باشند. گفت نه اشکالی ندارد مادرم هم باشند. شاکی در تحقیقات صورت گرفته ادعای متهم را رد کرد. گفتم اگر واقعا قصد هر دوی شما ازدواج بود، چرا مطابق آنچه در جامعه ما عرف و سنت است اقدام نکردید؟ گفت این رسم‌ها دیگر کهنه و منسوخ شده است. الان همه مدتی با هم دوست می‌شوند و بعد ازدواج می‌کنند. آدم تا مدتی با کسی نباشد که نمی‌تواند تشخیص دهد مناسب زندگی هست یا نه. گفتم در همین رسمی هم که شما قبول ندارید و می‌گویید منسوخ شده، این امکان وجود دارد، اما با روشی پخته‌تر و عاقلانه‌تر. بعد از آشنایی کامل خانواده‌های دو طرف نسبت به هم. گفت الان دیگر در همه جای دنیا ازدواج‌ها پس از آشنایی و مدتی دوستی صورت می‌گیرد. پرسیدم آیا در همه جای دنیا مهر و شیربها و گرفتن، سالن و دعوت اقوام و دوستان و... هم کهنه و منسوخ شده است. گفت نه اینها رسم است نمی‌شود که اینها نباشد. گفتم شما که می‌گویید این رسم‌ها کهنه شده است؟ گفت نه اینها را که نگفتم. گفتم پس چه فرقی می‌کند؟ اگر قصد ازدواج داشتید آیا بهتر نبود طبق عرف و سنت جامعه عمل می‌کردید؟ سرش را پایین انداخت و مدتی بدون آن که چیزی بگوید به زمین خیره شد و سپس از جایش بلند شد و گفت اگر بزرگ‌تری داشتم و سایه پدرم بالای سرم بود هرگز این بلا سرم نمی‌آمد!

دکتر محمدباقر قربانزاده - رئیس دادگاه کیفری یک استان تهران

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها