در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بخش مهمی از آن هم به این قالب روایی بازمیگردد که دست فیلمنامهنویس را برای خلق داستانکهای متنوع در کنار داستان اصلی باز گذاشته و در عین حال مماس با جامعه خود است. مجموعه تلویزیونی در جستوجوی آرامش ساخته سعید سلطانی یکی از همین ملودرامهاست که این روزها در حال پخش از شبکه پنج است.
فرزاد، بهروز و داستان قدیمی رفاقت
در بسیاری از فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی، دوستی و رفاقت شخصیتهای اصلی نقش پیش برنده داستان را دارد که میزان موفقیتشان مستقیما به کیفیت پرداخت آنها بازمیگردد. حمید طاهری و صادق خوشحال به عنوان نویسندگان فیلمنامه «در جستوجوی آرامش» به همین سیاق عمل کرده و از دو شخصیت دکتر بهروز امینی و دکتر فرزاد ساری به عنوان شخصیتهای محوری و ستونهای داستان بهره گرفتهاند. این دو شخصیت برای آن که هر چه بیشتر به باور مخاطبان خود بنشینند نیاز به مقدمهچینیهایی دارند و چه چیزی بهتر از یک دوستی قدیمی چند ساله که در عین حال به شخصیتهای فوق عمق ویژهای هم میبخشد. نقطه عطف نخست سریال (لو رفتن مشکلدار بودن داروهای تولید شده و جمع کردن آنها از بازار)، اولین جایی را که نشانه میرود دوستی بین بهروز و فرزاد است که شکاف ایجاد شده در آن به مرور دیگر شخصیتهای کار همچون پسر و همسر بهروز و دختر فرزاد را تحت تاثیر خود قرار میدهد. بهروز به عنوان دکتری که خواستههای بلندپروازانهای در راستای خدمت به انسانها در مبارزه با سرطان دارد، باورپذیری خوبی داشته و اعتقادش به یکسری اصول در کار و زندگی به او لایههای جذابی بخشیده است. در نقطه مقابل فرزاد قرار دارد که کمرنگتر از بهروز به اصول اخلاقی و حرفهای معتقد بوده و دستگیر شدنش به واسطه قضایای داروی تولید شده مشکلدار، زخمی را در او شکل داده که به مرور خود و اطرافیانش را تحتالشعاع قرار میدهد.
قصه حسام و سارا
یکی از جذابترین داستانکهای در جستوجوی آرامش که در عین بهرهمندی از کلیشهها از سروشکل مناسبی بهره میبرد، داستان فرزندان دو دوست قدیمی است که در زمانی نهچندان دور پدرانشان این دو را به عقد هم درآورده و دلبستگی میانشان شکل دادهاند، اما به یکباره خواستار برهم خوردن آن میشوند! البته در این بین کفه ترازو به سمت فرزاد سنگینی کرده و اوست که پس از رفتن از شرکت بهروز میخواهد آخرین بند اتصال خود را با دوست چند سالهاش قطع کند. در این بین آنچه تقریبا هیچ اهمیتی ندارد زندگی این دو جوان است که در ابتدا انفعال آزاردهندهای داشته، اما به مرور کنشمندتر میشوند تا جایی که تصمیم به زندگی در کنار هم بدون اجازه دو خانواده میگیرند. نکته دیگری که به این داستانک رنگ و بوی خوبی بخشیده، نزدیکی آن به فضای جامعه است که دور از باور مخاطب به نظر نمیرسد و همین امر نیز آنها را به همدلی بیشتر با سارا و حسام وا میدارد. با همه اینها هم حسام و هم سارا به عنوان بخشی از شخصیتهای مرکزی کار میتوانستند بهتر از اینها از آب درآمده و انفعال کمتری داشته باشند.
نگین؛ قربانی یا مظلوم نمای تمام عیار؟
یکی از شخصیتهای کلیدی این مجموعه تلویزیونی، نگین دختر جوانی است که بتازگی جنین خود را از دست داده و در خانهای محقر در حالی زندگی میکند که طلبکارهای شوهر معتادش عرصه را بر او تنگ کردهاند. لایههای در نظر گرفته شده برای نگین به گونهای است که احساسات متناقضی را در مخاطب نسبت به او به وجود آورده و تناقضهای درونیاش ناشی از مصرف قرصهای آرامبخش به نظر میرسد. با ورود نگین به آزمایشگاه شرکت به عنوان رئیس، با لایه دیگری از شخصیت او آشنا میشویم که بی رحمانه با هر کس و هر چیزی که سر راهش سبز شود برخورد میکند. در عین حال به محض رسیدن به خانه دوباره در جلد یک دختر جوان ظلم دیده رفته و دیگران را به ترحم نسبت به خود وا میدارد. رابطه او و شوهرش هم خوب از کار درآمده و عشق، ترس و نفرت به شکل توامان در آن به چشم میخورد. شوهر او هم کلیشهای تمام عیار از معتادانی است که تا به حال در سریالهای مختلف دیده ایم که تنها گهگاه رگههایی از متفاوت بودن را به نمایش میگذارد.
موردی به نام آذر
ربع قرن پیش و در دورهای که تلویزیون هنوز دو شبکه داشت، سریالی به نام پدر سالار روی آنتن شبکه دو سیما رفت که یکی از شخصیتهای محوری و تاثیرگذار آن آذر نام داشت و کمند امیرسلیمانی ایفاگر آن بود. نقشی که با آن به محبوبیت فوقالعادهای رسید و مورد توجه میلیونها نفر قرار گرفت. حال پس از بیست و پنج سال او بار دیگر در قالب آذری دیگر قرار گرفته و به آن جان بخشیده است. جالب تر از همه اینکه هر دو آذر هم در یک نکته مشترکند و آن هم چیزی جز پافشاری روی نظر خود و برخورد قهری نیست. تنها با این تفاوت که آذر دومی قدرت و نفوذ بیشتری داشته و روی برادرش فرزاد تسلط بسیاری دارد. آذر برای این همه مخالفت و این حجم تنفر از بهروز نیاز به عاملی قوی دارد که نویسندگان فیلمنامه آنچنان که باید به آن نپرداختهاند. علاقهای قدیمی که سالها پیش میان این دو وجود داشته و به ازدواج ختم نشده، میتواند عامل خوبی برای این نفرت باشد، اما کافی به نظر نمیرسد. با این حال آذر به عنوان ضدقهرمان به خوبی به وظایفش در داستان عمل کرده و مانع مناسب و کارآمدی در مسیر رسیدن قهرمان داستان به خواستهاش به نظر میرسد.
انتخاب صحیح بازیگر
در ملودرامهای تلویزیونی آنچه که همپای فیلمنامه اهمیت دارد، بازیگر است که میزان تناسب آن با نقش در موفقیت کار عامل تعیینکنندهای محسوب میشود. در جستوجوی آرامش از این حیث وضعیت مطلوبی داشته و بازیگران در اغلب موارد متناسب با نقشها انتخاب شدهاند. در این بین تنها برخی بازیگران جوان چندان مناسب نقشها نبوده و عملکرد چشمگیری نداشتهاند. داریوش فرهنگ و مهدی هاشمی برای ایفای نقش دو دوست قدیمی، بهترین انتخاب ممکن هستند که کاملا به باور مخاطبان خود مینشینند. بخصوص اینکه این دو در زندگی واقعی نیز دوستی 50 سالهای دارند و همین موضوع نیز به عمق بخشیدن به رابطه این دو شخصیت کمک شایانی کرده است. برای نمونه تنها کافیست به سکانس دو نفره آنها در کافی شاپ فرزاد و نگاههای این دو دوست قدیمی که نظاره گر نابود شدن تدریجی رفاقتشان هستند، توجه کنید. کمند امیرسلیمانی هم برای نقش آذر انتخاب مناسبی بوده و تلخی خوبی به این نقش وارد کرده که با شخصیت تلخ و سرد آذر خوب جفت و جور شده است.
محمد جلیلوند
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد