یکی بود، یکی نبود. دختری بود به اسم سارا. سارا با دلِ پاک و مهربانش همه را دوست داشت، اما یک اشکال کوچک این وسط کار را خراب کرده بود. او عادت داشت به ظاهر دیگر دختران همسن و سالش نگاه کند و همیشه آنها را با خودش مقایسه کند. اگر کسی از او قدبلندتر، چاق‌تر یا لاغرتر بود او را با خودش مقایسه می‌کرد و احساس می‌کرد ظاهر خودش مثل بقیه خوب نیست. رنگ چشم‌ها و موهای دختر را با خودش مقایسه می‌کرد و هرکس را که می‌دید دوست داشت مثل او باشد، و این اصلاً درست نبود.
کد خبر: ۱۰۰۸۵۴۴

پدرش مرتب به سارا می‌گفت که هر انسانی ظاهری متفاوت از دیگری دارد و قرارنیست همه شکل هم باشند. هرکس زیبایی خودش را دارد و سارا هم مانند همه زیباست، اما دخترکوچولو حرف او را قبول نمی‌کرد. او همچنان ظاهر دیگران را بیشتر از خودش دوست داشت.

یک روز مادرش برای او تصمیمی گرفت. او یک ظرف را پر از میوه کرد و روی میز گذاشت. میوه‌هایی که سارا همه آنها را دوست داشت. موز، سیب، گلابی، پرتقال، انگور، لیمو و چندمیوه دیگر همگی در آن ظرف جمع بودند. سارا ظرف را دید خوشحال شد و به سمتش رفت تا چند میوه بردارد و بخورد، اما مادر جلوی او را گرفت.

مادر به سارا گفت: سارا، به نظرت تو شبیه کدام میوه‌ای؟ همان میوه را بردار و بخور و به بقیه کاری نداشته باش.

سارا نگاهی انداخت و گفت: دلم می‌خواهد شکل موز باشم. کشیده و باریک. بعد خواست موز را بردارد، اما نگاهش به سیب سرخ خوشرنگ افتاد. گفت: نه، حالا می‌خواهم مثل این سیب قرمز خوشرنگ باشم. این را گفت و خواست سیب را بردارد که دانه‌های انگور نظرش را جلب کرد. خوشه‌ای درشت و شکیل بود. از آن طرف عطر پرتقال و برقی که پوست آن داشت وسوسه‌اش کرد. میوه‌های دیگر هم به همین نحو تحریک‌کننده بودند.

مادر به او گفت: ببین ساراجان، تو فقط می‌توانی یک میوه باشی. مثلاً سیب باشی. بقیه میوه‌ها شکل و عطر و طعمی متفاوت از تو دارند و هرکدام از شما به شکلی زیبایید. حالا اگر ظرف را فقط پر از یک مدل میوه کنند ظاهر چندان جالبی پیدا نمی‌کند. این ظرف میوه به آن دلیل زیبا و تحریک‌کننده است که در آن انواع میوه‌ها هریک به شکل و رنگی متفاوت از دیگری در آن قرارداده شده‌اند. تو هم باید حس کنی مانند یک میوه هستی کاملاً متفاوت از بقیه درحالی که زیبایی خودت را داری و به ظاهر دیگران هم هیچ حسادتی نمی‌کنی. انسان‌ها هریک شکلی متفاوت از دیگری دارند، اما هرکس زیبایی مخصوص به خود را دارد. اگر قرار باشد همه یک شکل باشند دیگر زندگی هیچ لطفی نخواهد داشت. تو هم از زیبایی خودت لذت ببر و از این به بعد دیگر اصرار نداشته باش شکل دیگران باشی. حالا اگر حرفم را قبول کردی می‌توانی هرچقدر میوه که دوست داری بخوری.

سارا که از شنیدن حرف‌های مادر شاد شده بود خنده‌ای کرد و بعد دستش را به طرف ظرف میوه برد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها