پست طهران

۲۸ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

این رمان داستان تردید درونی مردی است که به دنبال یافتن حقیقت است. آنچه او می‌داند با آنچه انجام می‌دهد، مغایر است. سرهنگی اخراجی که غرق در تفکرات و تردیدهایش روزگار می‌گذراند. دغدغه‌های زندگی از جمله فراهم آوردن شرایط ازدواج دخترش و از طرفی شغل بی‌دردسرش در یکی از حجره‌های بازار، او را در تناقض و ترسی قرار می‌دهد که از تصمیم‌گیری فرار کند. در عین حال شرایط سیاسی سال ۴۲ تهران، هر لحظه به او نهیب می‌زند و به فکر وامی‌دارد که راه حق از ناحق کدام است؟

سه جرم کیهانی

۲۸ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

این‌کتاب را در زمره آثار کلاسیک ادبیات علمی ـ تخیلی، مانند نوشته‌های آرتور سی کلارک دانسته‌اند که در حکم نقطه‌عطفی در داستان علمی ـ تخیلی چینی است. نسخه اصلی این‌کتاب سال ۲۰۰۸ منتشر شد و اولین جلد از سه‌گانه «گذشته زمین» به قلم این‌نویسنده است.

هیولای ماریلین

۲۸ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

بچه‌های زیادی در زمان ورود به مدرسه یا محیط‌های جدید دیگر با این چالش مواجه می‌شوند. در آغاز هر سال تحصیلی درهر کلاس، کودکی هست که دوستی ندارد و تنهاست. این کتاب شیرین، هیجان‌انگیز و امیدبخش به این دسته و همه بچه‌هایی که از ورود به جمع‌های جدید می‌ترسند، کمک می‌کند خود را تک و تنها نبینند، تصور نکنند که فقط آنها چنین مشکلی دارند و هیچ راه‌حلی در اختیارشان نیست.

پشت پرده رمان بیگانه اثر آلبر کامو چه‌خبر است؟

بیگانه‌ای وسط زمین فوتبال!

۲۸ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

«بیگانه» کتاب مهمی است؛ در میان فارسی‌زبانان عموما خوشنام نیست؛ به‌خاطر می‌آورم که در نوجوانی من، این کتاب و نویسنده‌اش به نوعی ممنوعه محسوب می‌شدند. نه ممنوعه رسمی، نوعی ممنوعیت نانوشته که به‌نظر بزرگسالان می‌آمد و خیال می‌کردند خواندن این کتاب نوجوانان را به پوچی می‌رساند. در واقع کلیدواژه مرسوم درباره این کتاب همین یک کلمه است: «پوچی».

بیان پیچیدگی‌های هستی به ساده‌ترین زبان هنر هوشنگ مرادی کرمانی است

شبیه زندگی آدم‌ها

۲۸ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

نوشتن کار دشواری است به‌خصوص اگر بخواهی آن‌قدر سهل و ساده بنویسی که هر مخاطبی با هر سن و سالی همراهش شود و از طرف دیگر خط و ربط داستانت را هم چفت و بست شده و محکم نگه داری. شیوه‌ای که قبلا سعدی در نوشتن گلستان مد نظر خود قرار داده و به سهل و ممتنع معروف است؛ هم ساده است و هم قابل اعتنا و تاثیرگذار. نگاهی به شیوه نگارش هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده نشان از رعایت همین ظرایف و نکات در خود دارد. نویسنده‌ای که سر در عالم خود فقط به کلمه‌ها اندیشیده و به گفته خودش چندان اهل مهمانی و دورهمی و شب نشینی‌های معمول نویسندگان و هنرمندان نبوده و اگر هم به مسیری زده کوه بوده! 75 ساله است، بیش از 25 سال به پیاده‌روی و 40 سال به کوه رفتن اخت شده و اینها شاید مهم‌ترین مهمانی‌هایی باشد که آقای نویسنده برای خودش تدارک دیده است.

مروری بر چند رمان ایرانی که خواننده را در یخبندان قرار می‌دهد

کتابخوانی در دمای زیر صفر!

۲۸ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

برف نماد سرماست. یعنی قرار باشد سرما را نشان بدهیم احتمالا از عنصر برف کمک می‌گیریم؛ البته در همین برف هم شدت و ضعف وجود دارد که این دیگر عمق فاجعه را قرار است نشان دهد وگرنه همان برف به تنهایی کافی است تا به واسطه آن سرما منتقل شود. از حق نگذریم برف نه‌تنها سرد است، بلکه لرز خفیفی هم در خود دارد. یعنی اگر شادانه‌ای که برف با خود همراه دارد و حتی هوای نسبتا دلچسبی که زمان بارش برف جریان دارد، اما ساعتی پس از قطع شدن بارش دیگر نه‌خبری از شادانه است و نه خبری از آن هوای دلچسب لحظات بارش برف! سرمای استخوان‌سوز لحظات پس از برف به‌قدری است که همه لحظات خوش بارش برف را فراموش می‌کنند و از ترس سرما یقه پالتو و کاپشن را بالا می‌دهند و خود را زیر شال‌گردن و کلاه مخفی می‌کنند. نویسنده‌ها هم گاهی از برف به عنوان یک نماد استفاده می‌کنند و گاهی نیز به عنوان یک جز برای صحنه‌سازی و تصویرسازی موقعیتی که می‌خواهند شرح دهند. گاهی این برف می‌خواهد به سرد بودن روابط میان شخصیت‌ها اشاره کند و گاهی واقعا قرار است دندان‌های خواننده را روی هم بلرزاند و او را سرما دهد. به همین دلیل برف‌ها و داستان‌های برفی یکی از نمونه‌های سخت و البته جذاب در داستان‌های جهان محسوب می‌شود. داستان‌هایی مانند «جنگ و صلح» یا «دکتر ژیواگو» که در برف و یخبندان شدید اتفاق می‌افتدکه البته در دومی سرمای حاکم بر فضای سیاسی را نیز توصیف می‌کند و نشان می‌دهد. علاوه بر آنچه پیشتر گفته شد، داستان‌های بسیاری می‌توان نام برد که در آنها سرمای هوا و «برف» نقش‌آفرینی کرده و نویسنده از این دو عنصر جوی برای فضاسازی و پیشبرد داستانش سود برده است. در این گزارش سراغ چند داستان و رمان ایرانی رفته‌ایم که در آنها نویسنده از برف استفاده کرده است.

مروری بر رمان «سوران سرد» اثر جواد افهمی که برف و سرما در آن بیداد می‌کند

همراه با سردترین رمان فارسی!

۲۸ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

خواندن به‌وقت سرما

۲۸ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

مثل همه روزهای سرد و برفی دیگر، کتابخانه جای سوزن انداختن هم ندارد. بیرون سرد است و همه بچه‌ها می‌آیند داخل نمازخانه و کتابخانه و البته پرواضح است که مدیریت کردن شلوغی بیش از حد چنین فضایی کار مشکلی است. ناظم همراه بچه‌هاست و سعی می‌کند در این بلبشو کمکی بکند، اما حتی حضور او هم کافی نیست.

کتاب خواندن کار شاقی نیست باید تلاش کنیم

نخوانیم بازنده‌ایم

۲۸ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

کتاب خواندن کار سختی نیست، دیدم که می‌گویم! اصلا باید یک مرتبه تجربه کنید. کافی است یکی از این نازنین‌های کاغذی را دست بگیرید تا متوجه شوید که دروغ نمی‌گویم! فقط چون ما عادت به خواندن نداریم فکر می‌کنیم کار سختی است. من تجربه کرده‌ام حتی وقتی داخل مترو یک دست به میله گرفته‌اید تا بر اثر ترمزهای ناگهانی جناب راهبر قطار با سر به دماغ مسافر دیگر نخورید با دست دیگر کتاب باز کنید و از مسیر لذت ببرید و به قولی «حالشو ببر»!

روایت‌های یک مادر کتاب‌باز

بیا کلیشه‌ای حرف بزنیم!

۲۸ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

عکس را که دیدم، تمام آن روز جلوی چشمم زنده شد. داشتم هارد لپ‌تاپ را می‌جوریدم که عکس پسرک را دیدم که جلوی بنر تبلیغاتی‌اش برای انتخابات شورای دانش‌آموزی توی حیاط دبستانش گرفته بود.

قبلی۷بعدی