سری به گوشهگوشه ایران زدیم که از چند روز پیش سیاه پوشیده
ایران حسینیه شد
بالاخره آمد. محرم آمد؛ همان ماهی که این اواخر برای رسیدنش لحظهشماری میکردیم تا بیاید و خستگیهایمان، دردهایمان، بغضهای فروخورده و هقهق گریههایمان را در آغوشش رها کنیم. همان ماهی که میشود دلهرهها، پریشانیها و غمهایمان را گره بزنیم به پنجرهای که آنسویش قتیل العبرات، آقای اشکهای روان، آقای مصیبتهای عظیم و دلشکستگیهای غریب و زخمهای بیپایان نشسته است و همراه و هم ناله شدن با او آراممان میکند.