بکش تازنده بمانی !
کد خبر: ۹۸۷
هریستواستویچکوف بلغاری و معروف یک سال و نیم پیش ، بعد از دوره کردن فوتبال اروپا و کسب بسیاری از فتوحات از جمله فتح جام برندگان جام و جام قهرمانی باشگاه های اروپا همراه با بارسلونای اسپانیا و عضویت در پارمای ایتالیا و سرزدن به لیگ های ژاپن و عربستان و رسیدن به رتبه چهارم جهانی 1994 و فتح توپ طلای همان سال و سپس عضویت مجدد و نه چندان پر بار در زسکاصوفیه - باشگاه مبدا و اولیه اش - اعلام بازنشستگی کرد و به مدت چند ماه کمک مربی همزمان تیمهای ملی بزرگسالان ، امید و جوانان بلغارستان شد و به سمت مشاور عالی فدراسیون فوتبال این کشور نیز منصوب گشت ، آن هنگام به نظر می رسید که با کم شدن انگیزه اش، به دوران بازیگری خود کاملا و واقعا پایان داده باشد.اما رسیدن یک پیشنهاد خوب مالی از لیگ حرفه ای امریکا )با نام اختصاری ام .ال .اس ( زانوی او را سست و او را از تصمیم قبلی اش منصرف کرد. او شال و کلاه کرد و به امریکا رفت ؛ عضو شیکاگو فایر این کشور شد و18 ماه است که با توفیق نسبی ، در آن توپ می زند. در این مدت او طبعا همان استویچکوف پر استعداد و سرنوشت ساز زمان حضورش در اروپا نبوده است ، اما قرار نیست لیگ بالنسبه سبک امریکا، برای بازیگران در آستانه بازنشستگی اروپا، چیزی فراتر از یک زنگ تفریح و منبع کسب درآمد مفت باشد. هر چند استویچکوف در مصاحبه پیش رو، این فرضیه را رد می کند و از مسائل دیگری به عنوان دلایل آمدنش به شیکاگو نام میبرد.این گفتگو را بخوانید تا آگاهی بیشتری از وقایع دیروز، امروز و فردای زندگی مرد کارساز، اما بسیار ناآرام و تندخوی فوتبال بلغارستان و یکی از مطرحترین چهره های 12 سال اخیر فوتبال دنیا بیابید.به نظر اکثر مردم ، اگر تصمیم به بازگشت به میدان گرفتید و هنوز هم بازی می کنید، فقط برای پول و کسب درآمد بیشتر است.اصلا این طور نیست . من دوست دارم سفر کنم و مسائل تازه را بیاموزم و نکاتی جدید را بیابم و فرهنگ های متفاوت را تجربه کنم . تا به حال در کشورهایی مثل بلغارستان که وطن خودم است ، ایتالیا، اسپانیا، ژاپن و عربستان بازی کرده ام و مدتی است که در امریکا زندگی می کنم و در تیم شیکاگو فایر عضویت دارم . این جور چیزها و سفرها شیرین و به یاد ماندنی است . به همین دلیل هر جا می روم ، عکسهای زیادی می گیرم و خاطراتم ثبت می شوند. درست است که با بازی در امثال بارسلونا و پارما در عمل برای تعدادی از بهترین باشگاه های دنیا توپ زده ام ، اما این نباید اسباب توقف من شود. دوست دارم که باز ببینم و یاد بگیرم . اضافه بر آن ، مایلم به نسل جدید و جوانترها چیزهایی را که می دانم ، یاد بدهم . در امریکا چنین نیازی وجود دارد و شرایط با فوتبال اروپا بکلی فرق میکند و فقر فنی کاملا محسوس است.آیا شیکاگو فایر تیم کوچکی برای شما نیست؛خیر، دیدید که این تیم فصل پیش به فینال لیگ فوتبال حرفه ای امریکا )ام .ال .اس ( نیز رسید و خوب کار کرد و خوب هم نتیجه گرفت ؛ نایب قهرمانی نمی توانست نتیجه بدی تلقی شود. سطح فوتبال امریکا نیز همانی است که می بینید و نمی توان انتظاری بیش از این داشت.با مشکلات و شکستهایی که اخیرا امریکا در دور مقدماتی جام جهانی 2002 داشته است ، آیا به نظر شما این کشور می تواند مثل 3 دوره گذشته جام ، به مرحله نهایی راه یابد یا خیر؛کار دشواری است ؛ هم به دلیل شرایط جدول رده بندی که بجز کاستاریکا )که صعودش را قطعی کرده است ( بقیه وضعیت صددرصد بی خطری ندارند، و هم به این سبب که امریکا هنوز در فوتبال یک قدرت درجه اول و پرسابقه نیست و از ضعفهای فنی پرشماری رنج می برد. در مجموع فوتبال در امریکا تازه کار و بالنسبه تازه وارد است . به نظر من شروع فعالیت جدید فوتبال را در این کشور باید از سال 1994 و از میزبانی جام جهانی این سال دانست . البته می دانم که دوره اول فعالیت لیگ حرفه ای امریکا به دهه 1970 باز می گردد و حتی امثال په له و بکن باوئر و کرویف به این کشور رفتند و مدتی بازی کردند، اما آن روند متوقف و آن لیگ سالها تعطیل شد و زمانی هم که به راه افتاد، رونق گذشته را نداشت و فقط با گرمای حاصل از برگزاری جام جهانی 1994 بود که فوتبال ، دوباره در امریکا صاحب موقعیتی بهتر شد. الان نمی دانم که تیم امریکا حتما به دور پایانی جام جهانی راه می یابد یا خیر. البته این تیم مهره های خوبی دارد و نتایج یکی دو دیدار بعدیاش در این مورد تعیین کننده است.من فقط این را می گویم که اگر فوتبال امریکا خواهان پیشرفت است ، باید بازیکنانش را بیش از پیش راهی لیگهای اروپایی کند و بگذارد آنها در ایتالیا، آلمان ، فرانسه ، انگلستان و حتی بلژیک بازی کنند تا حرفه ای تر شوند و راه و روش کار را بشناسند.وضع فوتبال ملی بلغارستان چطور است؛خراب . پس از اتمام جام ملتهای اروپای 1996 ، فدراسیون فوتبال بلغارستان تیشه به دست گرفت و هر کاری از دستش برمی آمد برای نابود سازی تیم ملی کشور کرد و به اینجا رسیده ایم که میبینید.به دلیل مسائلی از همین دست است که تیم ملی پسروی داشته و فوتبال بلغارستان دچار مشکل شده است . شاید اینها باعث شود که سرانجام به حرفهای من گوش بدهند و بفهمند که من چه میگویم.مدتی کوتاه به عنوان کمک مربی تیمهای ملی بلغارستان کار کردید؛ چرا ادامه ندادید؛مشکل حادی نداشتم . وقتی پیشنهاد شیکاگو فایر رسید، ترجیح دادم مدتی دوباره بازیگر شوم و نه مجری کارهای اداری یا مربیگری.آیا مایلید پستی در فدراسیون فوتبال بلغارستان به شما بدهند؛ پیش از رفتنتان به شیکاگو، در این باره بسیار جدی صحبت میشد.مطمن نیستم مایل به این کار باشم . ایراد من این است که بی حساب و بسیار سریع حرف می زنم و هر چه به ذهنم می رسد بلافاصله می گویم . از این عادتها هم ندارم که پرده پوشی کنم و به آدمهای بد بصراحت می گویم که بد هستند. به این دلیل هیچ گاه نمی توانم سیاستمدار موفقی باشم ؛ چون هر چه را که لازم باشد )و نه آن را که مصلحت است ( می گویم . اما پدر بزرگم سالها پیش به من گفت خودم را تغییر ندهم و چیزی که هستم بمانم . من نیز به حرف او گوش داده ام . با این شرایط، مسوولیت یافتن من در فدراسیون فوتبال بلغارستان نیز آسان نخواهد بود.بد اخلاقی ها و بددهنی های شما در دوران اشتغالتان در فوتبال اروپا بسیار معروف بود؛ آیا هنوز هم از آن عادت دارید؛بسیاری می گویند من پرخاشگر و جری هستم و به نظر آنها در میدان مسابقات خطا و خلاف می کنم و دیگران را نیز به دعوا می کشانم . شاید دیگران را ناخواسته تحریک و اذیت کنم ، اما هدفم دعوا راه انداختن نیست . این را هم در نظر بگیرید که رقبای من آزار دارند)!( و می آیند تا به من لطمه بزنند؛ همین مساله موجب تفاوت می شود. حرفه من ایجاب می کند که در آن از دیگران زرنگتر باش و راه رسیدن به نتیجه را بشناش و به اصطلاح، اگر نکشتی، زنده نخواهی ماند!اما من هرگز در میدان مسابقات عمدا به کسی آسیب نرسانده ام و اگر چنان روزی برسد، خودم بازنشسته خواهم شد. اما میل به پیروزی و فتح مسابقات ، چیز دیگری است و من نیز می خواهم مسابقات ، چیز دیگری است و من نیز می خواهم حتما بهترین بازی خود را ارائه بدهم و فرد برتر میدان باشم و تیم من بر حریفان پیروز شود این خواست طبیعی با چیزی که شما گفتید، فرق میکند.بهترین خاطرات عمر ورزشی تان حتما چهارم شدن در جام جهانی 1994 و حذف کردن آلمان تیم مدافع عنوان قهرمانی بوده است.بله ، همین طور است ؛ اما من روی سه مورد بخصوص انگشت می گذارم : یکی فتح کفش طلای فوتبال اروپا که به بهترین گلزن لیگهای اروپایی می دهند و من با38 گل زده ، صاحب آن شدم و اولین بلغاری ای بودم که این کار را انجام داده است.سپس در ویمبلی با پیراهن بارسلونا فاتح جام قهرمانی باشگاه های اروپا شدم که بالاترین افتخار و مقام دنیا در سطح فوتبال باشگاهی است ، و سرانجام همان جام جهانی ای که گفتید؛ جامی که باعث شد توپ طلای اروپا را نیز در آن سال 1994 )( به من بدهند و دوباره مورد تایید و تحسین یوهان کرویف - مربی وقت هلندی بارسلونا - قرار گرفتم.ما راضی نشدیم ؛ راجع به جام جهانی 1994 بیشتر بگویید.راستش را بخواهید، با وجود گذشت هفت سال و نیم از آن مسابقات ، خودم نیز نمی توانم درک کنم که چطور آن اتفاقات افتاد و چگونه به نتیجه رسیدیم و تا نیمه نهایی پیش تاختیم ؛! این بهترین نمایش بلغارستان در تاریخ برگزاری رقابت های جام جهانی بود. پیش از آن ، هموطنانم حتی در یک بازی هم در ادوار نهایی این جام برنده نشده بودند. این اولین بار بود که یک بلغاری به عنوان ستاره مسابقات انتخاب شد و آن فرد، من بودم و مطمنم که در آینده نیز این توفیق نصیب هیچ ورزشکار بلغاری نخواهد شد.تا به حال هیچ کس نمی دانسته است ، اما بگذارید به شما بگویم که آن جام را با یک ماهیچه پاره شده در پایم سپری کردم و با چنان حالی بازی می کردم . هر روز به پایم دارو تزریق می کردند و فقط من ، دکتر و سرمربی تیم از موضوع مطلع بودیم . اینها را می گویم تا حقایق را بدانید و مطمن شوید که اگر کاراکتری قوی داشته باشید، بر هر مشکلی پیروز خواهید شد.صحبت از آسیب دیدگی و ناراحتی شد؛ آیا به نظر شما نایک - شرکت بزرگ سازنده وسایل ورزشی - که طرف قرارداد تیم ملی برزیل است ، رونالدو را در عین بیماری روحی و جسمی وادار به شرکت در بازی فینال جام جهانی 1998 نکرد و آیا بانی آن ناکامی نبود؛من آن جا نبودم تا از نزدیک ببینم ، اما اعتقاد شخصی ام این است که حرف نایک به کرسی نشست و آنچه آنها می خواستند صورت پذیرفت . به هر حال حقیقت یک روز به طور رسمی اعلام خواهد شد.و مصدومیت های رونالدو از آن زمان تا به حال هنوز هم تمام نشده و او دایما آسیب دیده و از میدان دور است.حقیقت آن است که بسیار "بچه سال " بود که راهی اروپا شد و مثل این که 16 سال بیشتر نداشت ؛ بنابراین نمی توانست خودش را از نظر روحی و فکری با درخواست ها و برنامه های موجود وفق بدهد.آن همه تبلیغ و مصاحبه و حضور در فعالیت های اجتماعی و سپس کسب شهرت و آمدن مردم به دنبال او و اضافه بر همه اینها، تمرین و مسابقه دادن . او اصلا آماده این مسائل نبود و بشدت تحلیل رفت و از درون خالی شد و درهم شکست . عده زیادی از او سوء استفاده کردند و هنوز هم از طریق او و نام و شهرتش ، دارند پول کلانی به جیب می زنند. به رغم حاشیه نشینی اش در دو سال اخیر، او هنوز هم به مثابه یک تجارت و صنعت پولساز است و تاجران فقط به این چشم به او نگاه می کنند و نه به عنوان یک انسان و یک ورزشکار، و این برای خود او و برای کل ورزش فوتبال بسیار بد و زیانبار است.خودتان چه خواهید کرد؛36 سالگی سن کمی نیست . فصل جاری لیگ فوتبال امریکا در حال پایان یافتن است ؛ آیا دوباره کفشها را نمیآویزید؛فعلا که در میدان حاضرم و شیکاگوفایر نیز به من احتیاج دارد و به یک راهنما و تکیه گاه برای تیم بدل شده ام . از شرایط و امکانات در اینجا راضی ام و اعضای خانواده ام نیز گله ای ندارند. فوتبال ، عرصه ای وسیع است و باید راههای مختلف را در آن طی کرد.حرفهای شما به این معناست که در آینده ای بسیار نزدیک مربی خواهید شد؛ مثلا مربی همین شیکاگو؛شاید، اما حسن بازیگری این است که در درجه اول غصه خودتان را می خورید و اختیار بسیار بیشتری در مورد مسائلی که داخل میدان روی می دهد، دارید و مسوولیت تمامی اعضای گروه با شما نیست و این خیلی مهم است . شاید هم در آینده نزدیک به بلغارستان بازگردم و همان طور که گفتید، پستی را در آن جا به عهده بگیرم . این راه دوم همیشه به روی من باز است.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها