وقتی با رضا شاهرودی قرار گفت‌وگو گذاشتم اصلا تصور نمی‌کردم به این همه پرسش‌های من با صبوری پاسخ بدهد و هر لحظه فکر می‌کردم الان است که باکلافگی خاص خودش بگوید تمام نشد؟ اما شاهرودی فوتبالیست ستاره دهه 70 پرسپولیس و تیم ملی هیچ کدام از پرسش‌های مرا بدون جواب نگذاشت.
کد خبر: ۹۶۹۷۴۹
رضا شاهرودی: نمی‌توانستم موهایم را کوتاه کنم!

رضا شاهرودی فوتبالیست محبوب با موهای بلندش هنوز برای هواداران پرسپولیس که دهه چهارم زندگی خود را سپری می‌کنند همراه با خاطرات شیرینی است که با حضور این بازیکن خوش‌تیپ در دهه 90 میلادی، شکل گرفته است.

او با پرسپولیس تا گرفتن بازوبند کاپیتانی در چند دیدار پیش رفت و یکی از ستون‌های تیم ملی در دفاع چپ بود که جام جهانی 1998 را در بالاترین نقطه فوتبالش تجربه کرد.

شاهرودی از لژیونرهای زمان خودش بود اما یکی از دلایلی که نتوانست در این میدان موفق شود، انتخاب‌های نامناسب او بود که گاهی وقت‌ها به روند معمولی او در فوتبال ایران هم لطمه زد طوری که در ابتدای خوش و بش‌هایش با چمدان می‌گوید اگر به آن سال‌ها برگردد در انتخاب‌های خود برای بازی کردن در تیم‌های خارجی تجدیدنظر می‌کند.

اهل کجا؟

تهران. جنوب شهر، محله امامزاده حسن.

نسبت با شاهرود؟

جد و آبادم تهرانی بودند.

الان کجا؟

سعادت‌آباد.

راه سعادت؟

خدا را شکر خوب رفتم. هر چه دارم لطف خداست، اما هنوز بچه همان امامزاده حسن هستم و افتخارم به زادگاهم است.

رضا مالدینی معروف‌تر است یا پائولو مالدینی؟

خب پائولو در دنیا معروف است من در ایران.

چرا رضا مالدینی؟

جهانگیری یکی از هواداران پرسپولیس سبک بازی و پست بازی مرا دوست داشت و اوایل آمدنم به پرسپولیس به من گفت چقدر شبیه پائولو مالدینی هستم و اسمم را گذاشت رضا مالدینی.

لقب خوبی بود؟

خیلی. مالدینی بازیکن بزرگی بود و کارنامه خوبی در فوتبال جهان دارد و مقایسه من با او برایم مایه افتخار بود. شباهت ظاهری و سبک بازی در مقایسه من با او بسیار تاثیرگذار بود.

شاهرودی مالدینی یا مالدینی شاهرودی؟

دوران فوتبالم که هواداران می‌گفتند شاهرودی مالدینی، اما شعار مالدینی شاهرودی بیشتر روزی بود که مالدینی به ایران آمده بود و من با وجود مصدومیت چند دقیقه برابر مالدینی بازی کردم.

چرا فوتبال؟

فوتبال عشق بر و بچه‌های زمین خاکی‌های جنوب شهر در محله امامزاده حسن بود و من هم از آنجا با آموزشگاه‌ها شروع کردم. فوتبال من در مدارس سلسله مراتب داشت و خودم را خوب نشان دادم.

راهنما؟

خسرو فلاح و رضا کلانتری.

اولین دستمزد؟

50 هزار تومان با ماهی 3000 تومان.

اولین حقوق چه شد؟

دادم دست برادر بزرگ‌ترم که بگذارد روی پول پیش خانه و با 3000 تومان هم به خانواده کمک می‌کردم. بعد از پدرم، برادرم مسئولیت زندگی‌مان را به عهده داشت.

پدر؟

بزرگ‌ترین حامی برای فرزندان، اما پدر من روزهای انقلاب که از منزل برای کارش بیرون رفت هرگز برنگشت و تاکنون دیگر هیچ کس از او خبر ندارد.

بالاترین دستمزد؟

25 میلیون تومان که 4 میلیونش را هم ندادند.

بست نشستید؟

بی‌خیالش شدم به خاطر پرسپولیس و پیراهن و هوادار. حتی نرفتم شکایت کنم کاری که این روزها برای خیلی از فوتبالیست‌ها عادت شده است.

راه رسیدن به پرسپولیس؟

صنعت و معدن، کشاورز و پرسپولیس.

شهرآورد؟

پر از خاطره.

آنچه خوشحال‌تان می‌کرد؟

پیروزی بر استقلال و راضی فرستادن هواداران به خانه.

از کی قرمز شدید؟

از بچگی قرمز بودم. برادر بزرگ‌ترم پرسپولیسی بود من هم قرمز شدم.

فکر پرسپولیس؟

وقتی می‌رفتیم استادیوم بازی‌های پرسپولیس را تماشا کنیم آرزو می‌کردم یک روز در این تیم بازی کنم.

شانس؟

در خانه‌ام را زده که شدم رضا شاهرودی.

چپ می‌زدید؟

بله، اما آچار فرانسه بودم. دفاع چپ، وسط، هافبک چپ بازی کرده‌ام.

پرسپولیس چقدر چپ داشت؟

زیاد بودیم. مجتبی محرمی، جواد منافی و مهرداد میناوند. اتفاقا خیلی‌ها همان اوایل به من توصیه می‌کردند به پرسپولیس نروم، اما گفتم باید با بهتر از خودم رقابت کنم و سعی کردم در هر بازی بهترین بازیکن باشم.

کوچه علی چپ؟

مگه داریم.

خودتان را به کوچه علی چپ زده‌اید؟

شاید پیش آمده باشد حتما زدم، اما یادم نیست.

با سورتمه به پرسپولیس رفتید؟

یک روز با بانک تجارت بازی داشتیم که علی پروین آنجا بازی مرا دیده بود. بعد توسط یکی از دوستانش مرا به نمایشگاه سورتمه در میدان هفت تیر دعوت کرد.

اولین جمله در پرسپولیس؟

پروین گفت اینجا پول نیست و همه دور یک سفره می‌نشینیم.

تیفوسی؟

یک زمانی در جایگاه تیفوسی‌ها همراه فیروز برادر بزرگم می‌نشستیم و پرسپولیس را تشویق می‌کردیم.

چطور محبوب پرسپولیسی‌ها شدید؟

آن روزها خیلی آماده بودم و بعد از چند بازی خوب، هواداران از من رضایت داشتند. در پرسپولیس به کاپیتانی هم رسیدم.

چه کسی بازوبند را از شما گرفت؟

احمدرضا عابدزاده.

راضی بودید؟

احمدرضا پیشکسوت و دوست ما بود و وقتی به پرسپولیس آمد کاپیتانی را تقدیمش کردم.

جنبه؟

خیلی داشتم. گفتم که حتی از دادن بازوبند به بزرگ‌تر از خودم ناراحت نشدم و کلا باجنبه‌بازی درآوردم. هنوز با عابدزاده یا افشین پیروانی در ارتباطم و اصلا ناراحت نیستم بعد از خودم آنها کاپیتان پرسپولیس شدند.

شماره 16؟

به خاطر سبک بازی محمدحسن انصاری‌فرد فوتبالش را خیلی دوست داشتم و وقتی به پرسپولیس رفتم گفت دیگر نمی‌خواهد بازی کند. من هم از او اجازه گرفتم و پیراهن شماره 16 را که او می‌پوشید، برداشتم.

استقلال؟

یک سال با تماس مرحوم منصور پورحیدری به سرم زد بروم استقلال. کارمان برای ثبت قرارداد به دفتر هیات فوتبال هم کشید، اما لحظه آخر جور نشد.

چرا؟

شاید اگر می‌رفتم پیش هواداران محبوبیت امروز را نداشتم.

دوران فوتبال زود می‌خوابیدید؟

بیشتر شب‌ها بله مخصوصا شب قبل از بازی.

بقیه شب‌ها؟

نهایت تا 12 شب. گاهی هم 11 شب.

الان؟

یک کم بیشتر بیدارم.

تا حالا از فوتبال سیر شده‌اید؟

زمانی که استانکو سرمربی پرسپولیس بود از فوتبال سیر شده بودم. تمرینات بدنسازی‌اش خیلی سخت بود و می‌گفتم آخر این چه ورزشی بود که انتخاب کردم. چند بار تصمیم گرفتم فوتبال را ببوسم بگذارم کنار.

در باند کسی بودید؟

نه هرگز.

باند داشتید؟

هیچ وقت. در فوتبال دنبال باند بازی نبودم و فقط به مسائل فنی توجه داشتم.

مایلی کهن؟

مربی خوب و با نظم و انضباط بود، اما همیشه به موهای من گیر می‌داد که کوتاه کنم، اما آن زمان مرا با موهایم می‌شناختند و نمی‌توانستم کوتاهش کنم.

تیم ملی؟

اولین بار استانکو در جام ملت‌های آسیا هیروشیما به تیم ملی دعوتم کرد. او به من خیلی اعتقاد داشت و همین طور به کریم باقری و به ما می‌گفت شما شیرهای من هستید.

جام جهانی 1998؟

اتفاقات بد یکی بعد از دیگری افتاد. بازی با کویت در تهران بعد قطر و ژاپن، اما سرانجامش خوب بود. بچه‌ها با برد استرالیا به جام جهانی رفتند.

اتفاق تلخ؟

شب بازی با یوگسلاوی در جام جهانی مصدوم شدم.

به حق‌تان در فوتبال رسیدید؟

من دو وقفه در زندگی ورزشی‌ام داشتم که ضربه خوردم اول جام ملت‌ها زمان مایلی‌کهن و دوم مصدومیتم در جام جهانی 98، اما با پرسپولیس به همه جا رسیدم.

رضا مالدینی در خانه

دختران دوقلو؟

نفس بابا.

اسم؟

دینا و یشنا.

معنی؟

دینا از دین می‌آید و یشنا یعنی روشنایی.

چند ساله؟

8 سال.

بزرگ‌تر؟

یشنا، سه چهار دقیقه.

رضا مالدینی برای دینا و یشنا؟

تازه دارند درک می‌کنند.

علاقه به فوتبال؟

هنوز چیزی ندیدم.

فوتبالیست شوند؟

حمایت می‌کنم. باید امکانات خوبی برایشان فراهم باشد.

خانوادگی فوتبال می‌بینید؟

نه. بچه‌ها اهل فوتبال نیستند، اما خودم تنها بازی‌ها را نگاه می‌کنم.

ورزشگاه نمی‌روید؟

خیلی نه چون حرمت‌ها نگه داشته نمی‌شود و جایگاه پیشکسوت در باشگاه تعریف نشده است. نمی‌دانم باید کجا بنشینم.

با فوتبالیست‌ها رفت و آمد دارید؟

خیلی کم. فقط با عابدزاده، هاشمی‌نسب و افشین پیروانی هنوز در ارتباطم.

چه کاری متعجب‌تان می‌کند؟

پرسش‌های شما.

ما تک‌ضرب می‌پرسیم.

دقیقا حتی یک لحظه هم زیر توپ نمی‌زنید!

خارج از فوتبال؟

کار خاصی ندارم. یک مدت رفته بودم در کار ساختمان، اما برگشتم به فوتبال.

برج‌سازی؟

نه بابا برج کجا بود، اما تا برگردم به فوتبال راضی بودم.

همیشه کمک بودید؟

اهل کمک کردنم. آخرین بار کمک فرهادکاظمی در سیاه‌جامگان بودم که پول مان را ندادند.

سرمربی نشدید؟

در چرخه فوتبال 15 مربی هستند و به دیگران راه نمی‌دهند. مربی می‌شناسم سه بار در یک فصل نتیجه نگرفت، اما از این تیم راهی آن تیم شد.

تفریح با خانواده

شعر؟

نمی‌خوانم.

کتاب؟

ندارم.

مطالعه؟

نیستم.

سینما؟

نمی‌روم.

سفر؟

با خانواده حتما.

پارک؟

بچه‌ها را می‌برم.

موسیقی؟

هر کسی که خوب بخواند.

محمد رضاپور - روزنامه نگار

ضمیمه چمدان روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۵
نوذر
-
۰۴:۳۳ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۸
۰
۰
مافیای مربیگری را خوب آمد بولله.
24
-
۱۰:۱۸ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۹
۰
۰
درود به پرسپولیس و همه بازیكنان متعصب این تیم
ایرانی
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۹/۱۹
۱
۰
آقای رضا مالدینی ! شعر نمی خوانی ، اهل كتاب و مطالعه هم نیستی ، سینما هم نمی روی . پس شما از این دنیا چه فهمیدی ؟ لطفا در زندگیت تجدید نظر كن .!!
محسن
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۵۴ - ۱۳۹۵/۱۰/۱۵
۰
۰
عشق است رضا شاهرودی به خوشتیبی اودیگه توی فوتبال ایران نیومد به خدا بسیار باتعصب وبهترین چب ایرام انشاالله همیشه موفق باشی
Nik
Iran, Islamic Republic of
۲۰:۵۰ - ۱۳۹۵/۱۱/۲۶
۰
۰
فوتبال تو همون دوران موند دمشون گرم

نیازمندی ها