چگونه فوتبال در یک دهه اخیر گروهی‌تر شد

مهاجمان و وظایف دفاعی

اگر از هواداران آرسنال در مورد خاطره‌شان از تیم شکست‌ناپذیر فصل 4ـ2003 بپرسید، احتمالا آنها در مورد گلزنی‌های تیری آنری، خلاقیت نبوغ‌آمیز دنیس برگ کمپ یا بازی‌های درخشان روبر پیرس در کناره‌های زمین صحبت خواهند کرد؛ اما یکی از جنبه‌های جالب توجه و البته تا اندازه‌ای غیرمنتظره بازی آرسنال، وقتی بود که آنری توپ از دست می‌داد.
کد خبر: ۸۱۲۰۴۲
مهاجمان و وظایف دفاعی

درصد پاس‌های اشتباه آنری خیلی کم بود، اما وقتی یک پاس اشتباه او به جای هم تیمی، به بازیکن حریف می‌رسید، ستار فرانسوی این را وظیفه خود می‌دانست که بار دیگر توپ را پس بگیرد. او با فشار روی مدافعان حریف، تلاش می‌کرد تا در کمترین زمان، بار دیگر تیمش را مالک توپ کند. در آن زمان، این کار بسیار منحصربه‌فرد به نظر می‌رسد، اما از آن زمان به بعد، تیم‌های زیادی به این شیوه رو آوردند و مهاجمان درجه اول نقش زیادی در پس گرفتن توپ توسط تیم‌هایشان دارند. در واقع، تقریبا همه تیم‌های درجه یک در سال‌های اخیر، از مهاجمانی سختکوش برخوردار بودند.

چنین مهاجمانی را می‌توان به دو دسته کلی تقسیم کرد؛ بر این اساس که در یک تیم با فوتبال مالکانه که تلاش می‌کند با پرسینگ، توپ را از جلو زمین پس بگیرد، بازی می‌کنند یا در تیمی از عقب‌تر دفاع می‌کند و به دنبال ضدحملات است. به هر حال، دیگر برای تیم‌ها، دفاع کردن با هافبک‌ها و مدافعان کافی نبود و مهاجمان هم باید نقش قابل توجهی در فاز دفاع برعهده می‌گرفتند.

بارسلونا تیمی بود که بار دیگر مفهوم پرسینگ را در فوتبال محبوب کرد. در اولین فصل حضور پپ گواردیولا در بارسا، مهاجمان برای پس گرفتن توپ تلاش می‌کردند، اما در فصل 11 ـ 2010 بود که سطح دیگری از بازی را به نمایش گذاشتند؛ بویژه این‌که لیونل مسی به یک مهاجم نوک دائمی تبدیل شد. ساموئل اتوئو در فصل 9 ـ 2008 و زلاتان ابراهیموویچ در فصل 10 ـ 2009، علاقه‌ای به هدر دادن انرژی‌شان وقتی تیم حریف صاحب توپ بود، نداشتند.

دورتموندِ یورگن کلوپ هم با پرسینگ سنگین روی تیم‌های حریف، موفقیت زیادی به دست آورد. لوکاس باریوس که نقش‌اش در اوجگیری دورتموند، به دلیل پیشرفت روبرت لواندوفسکی به فراموشی سپرده شد، در زمینه پرسینگ، یک الگو برای دیگران بود. باریوس همیشه به دنبال تحت فشار قرار دادن یک مدافع بود و اجازه نمی‌داد تیم حریف به راحتی توپ را به خط میانی برساند.

لوئیس سوارز یک نمونه دیگر است. هرچند لیورپول در فصل 14 ـ 2013 نتوانست قهرمان لیگ برتر بود، اما فاصله چندانی هم با این افتخار نداشت و در این میان، ستاره اروگوئه‌ای نقش زیادی در این راه داشت. «تلاش» دقیقا همان کلمه‌ای است که می‌توان در توصیف عملکرد سوارز برای پس گرفتن توپ از مدافعان حریف به کار برد.

مهاجمان می‌توانند در فاز دفاعی هم نقش زیادی داشته باشند؛ آنها به جای این ‌که در جلوی زمین به مدافعان حریف فشار بیاورند، می‌توانند عقب بنشینند و انسجام تیم را در عقب زمین افزایش دهند. در این شرایط، مدافعان و گاهی هافبک‌های دفاعی حریف فرصت بیشتری برای کار با توپ را خواهند داشت، اما رساندن توپ به منطقه میانی زمین بسیار دشوار خواهد بود.

نمونه کلاسیک این مساله، نقش دیگو کاستا و داوید ویا در ترکیب اتلتیکو مادرید در فصل 14 ـ 2013 بود؛ در تیمی که در نهایت قهرمان لالیگا شد. در حالی که هر دو ترجیح می‌دادند برای گلزنی در محوطه جریمه حریف بمانند، اما آنها معمولا با هافبک‌های دفاعی حریف یارگیری می‌کردند و به این ترتیب، منطقه تحت پوشش هافبک‌های اتلتیکو کوچک‌تر می‌شد.

انتقال اتلتیکو به فاز دفاعی فوق‌العاده بود؛ به محض این‌ که این تیم توپ را از دست می‌داد، یک بازیکن، بازیکن صاحب توپ حریف را تحت فشار قرار می‌داد و یک بازیکن دیگر از اتلتیکو، ازجمله دیگو کاستا یا داوید ویا، جای خالی آن بازیکن را پر می‌کرد. کاستا با توان انفجاری بالایش، می‌توانست به خط حمله هم برگردد، اما ویا فاقد چنین سرعتی بود. او در هفته‌های پایانی فصل به ندرت دروازه حریفان را باز کرد، اما جایگاهش در ترکیب تیم محفوظ بود زیرا نظم و آمار بازی او فوق‌العاده بود؛ بنابراین، او وظیفه‌اش را به بهترین شکل انجام می‌داد.

ماریو مانژوکیچ که قرار بود جانشین کاستا و ویا در اتلتیکو مادرید باشد، به این دلیل به خدمت گرفته شده بود که در بایرن مونیخ نشان داده بود می‌تواند عملکرد مشابهی را ارائه بدهد. نمایش او در پیروزی 2 ـ 0 بایرن مونیخ مقابل یوونتوس فوق‌العاده بود. بازی او ترکیبی از دو سبک متفاوت از مهاجمان بود؛ وقتی یوونتوسی‌ها تلاش می‌کردند از عقب زمین بازیسازی کنند، او با انرژی زیاد آنها را پرس می‌کرد و وقتی آنها از این پرس خارج می‌شدند و به جلو می‌رفتند، او به نیمه زمین خودی برمی‌گشت و به این ترتیب، بایرن همچنان 10 بازیکن مقابل توپ داشت.

مانژوکیچ فاقد سرعت انفجاری کاستا بود و این شرایط را برای اتلتیکو اندکی متفاوت کرد؛ این محدودیت در بایرن کمتر به چشم می‌آمد زیرا در آنجا، آرین روبن و فرانک ریبری بودند که ضدحمله را هدایت می‌کردند. جالب این‌که مانژوکیچ حالا به یوونتوس رفته؛ تیمی که دو سال قبل، عملکرد درخشان او را دیده بود و مهاجمان اصلی‌اش، کارلوس تبس و آلوارو موراتا، در رقابت‌های این فصل چمپیونزلیگ، کاملا به سبک اتلتیکو بازی می‌کردند.

از یک منظر، این جنبه دیگری از گروهی بودن فوتبال است؛ این ‌که انتظار می‌رود همه بازیکنان با هم دفاع و همه با هم حمله کنند و البته نشان‌دهنده یک مساله عمیق‌تر هم هست؛ نشان‌دهنده یک شیوه تیمی که همه بازیکنان را به تلاش بیشتر فرامی خواند. وقتی بازیکنان می‌بینند که مهاجم نوک تیم که معمولا ستاره تیم هم هست، برای پس گرفتن توپ تمام تلاشش را می‌کند، مطمئنا سایر بازیکنان هم شیوه مشابهی را در پیش می‌گیرند.

در حالی که این شیوه در فوتبال اروپا، بویژه در رقابت‌های باشگاهی، به شیوه‌ای معمول تبدیل شده، در رقابت‌های کوپا آمریکا شاهد این بودیم که تیم‌ها کمتر از جلوی زمین، دفاع می‌کنند. بجز شیلی که در چند سال اخیر فوتبالی با پرسینگ بالا را به نمایش می‌گذارد، انتقال دفاعی سایر تیم‌ها ضعیف است و «بال»‌های تیم‌ها، بدون این ‌که توسط مهاجمان با مزاحمت روبه‌رو شوند، نفوذ می‌کنند. به نظر می‌رسد از این منظر، فوتبال آمریکای جنوبی یک دهه عقب‌تر از فوتبال اروپاست.

سختکوشی مهاجمان زمانی به عنوان نشانه‌ای بر تکنیکی نبودن آنها تفسیر می‌شد، اما ستاره‌هایی مانند آنری، مسی و سوارز ثابت کردند که بهترین مهاجمان دنیا هم می‌توانند اولین خط دفاعی تیمشان را در جلوی زمین تشیکیل بدهند. وقتی آنها در کارهای دفاعی شرکت می‌کنند، سایر بازیکنان چطور می‌توانند از وظایف دفاعی‌شان شانه خالی کنند؟

مایکل کاکس‌ ‌ESPN

مترجم: بهنام جعفر زاده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها