به مناسبت نمایش مجموعه غریبه از شبکه دوم سیما
کد خبر: ۳۹۹۷
آنچه که در این یادداشت بنای طرح آن را داریم ، تعویض دیدگاه در یک مجموعه تلویزیونی است . از این نظر مجموعه غریبه ساخته جواد اردکانی می تواند نمونه خوبی برای طرح این مساله باشداصولا مجموعه های تلویزیونی به دلیل نوع ساختارشان و نمایش هفتگی آنها، به گونه ای هستند که تماشاگر باید منتظر بماند که هفته بعد قصه آنها را دنبال کند. برخلاف فیلم سینمایی که تماشاگر حداکثر در مهلتی 90 یا120 دقیقه ای ، به انتهای قصه می رسد و تکلیف تمامی شخصیت ها برایش روشن می شود، در یک مجموعه تلویزیونی شکل روشن شدن قصه طوری است که گذشت زمان و نحوه ته نشین شدن آن در پس ذهن تماشاگر می تواند عامل موفق یا ناموفق بودن قصه باشد. نقاط عطف یک فیلمنامه )براساس الگویی که سیر فیلم پیشنهاد می کند( در دقایق 30 و60 فیلمنامه رخ می دهند. دقیقا در این نقاط است که قلاب قصه و لنگر آن به مسیر دیگری می افتد و قصه جهت دیگری پیدا می کند، اما در یک مجموعه تلویزیونی ، نقاط عطف کجای اثر جای می گیرند؛ در چه نقطه ای از داستان تماشاگر با تغییر جهت روبه رو می شود؛ و این که آیا نقاط عطف فیلمنامه سینمایی با فیلمنامه یک مجموعه تلویزیونی قابل انطباق هستند یا نه ؛مسلما نقاط عطف یک فیلمنامه سینمایی که در شمار گلوگاه های حیاتی اثر هستند، قابلیت انطباق با فیلمنامه یک مجموعه تلویزیونی را ندارند.گاهی یک نقطه عطف ، همدلی عاطفی تماشاگر را به هم می ریزد تماشاگر تا این لحظه خاص پیش خود یقین کرده است که شخصیت )الف ( موجود قابل اعتنایی است ؛ ولی دقیقا در این لحظه ذهنیت او به هم می ریزد یا برعکس در مجموعه غریبه ، چنین نقطه عطفی مورد توجه واقع شده و همدلی تماشاگر براین اساس خدشه دار شده است تا نهمین قسمت از این مجموعه ، تصور تماشاگر براین است که شاهرخ بهداد به زمین و زمان زده است تا بتواند با شبنم ازدواج کند. زمینه چینی های فراوان فیلمنامه نویس و افت و خیزهایی که به وجود آورده تا این دو بتوانند به همدیگر برسند، آن چنان پررنگ هستند که کمتر کسی به این صرافت می افتاد که می تواند همه چیز ناشی از یک نقشه قبلی باشد. در واقع از قسمت نهم و با تماشای قسمت دهم این مجموعه ، به این نتیجه می رسیم که هر آنچه تا به حال قصه این مجموعه برآن بنا نهاده شده همه برباد رفته است . شاهرخ بهداد با گروهی ناشناس در ارتباط است و قصد او از ازدواج با شبنم نزدیکی به پدر شبنم و سرک کشیدن در کار اوست در این نقطه که برمی گردیم و قصه مجموعه را مرور می کنیم ، به نکته ناهمسازی برمی خوریم ما در مقام تماشاگر لنگر عاطفی خود را گم کرده ایم شخصیتی را مثبت می پنداشته ایم ، اما چنین نبوده است او نه تنها مثبت نیست ، نه تنها عاشق نیست ، که در شمار آدمهای منفی مجموعه است حال فکر کنید اگر در ادامه مجموعه ، این شخصیت بار دیگر تغییر جهت دهد و به فرد مثبتی تبدیل شود، چه خواهد شد؛ تعویض دیدگاه عاطفی و احساسی تماشاگر در یک مجموعه تلویزیونی ، امر خطیری است و گاهی به قیمت از دست دادن مخاطب تمام می شود در نمونه اخیر، این امر از آنجا بیشتر خودنمایی می کند که دیگر شخصیت های این مجموعه کمتر قابلیت این را دارند که همدلی عاطفی تماشاگر را راهبری کنند. شبنم و پدرش ، خصایص برجسته شخصیت های دراماتیکی را ندارند که این نقش را به عهده بگیرند واکنش های انفعالی شبنم در برابر پیگیری های مجدانه شاهرخ ، این شانس را از او می گیرد که چنین باشد. او شخصیتی بیرونی دارد، اگر چه درگیری هایی با خودش دارد؛اما هر آن چه است ، بیرونی است او دختری است که با پدر تنهایش روزگار می گذراند، به شعر علاقه مند است ، سختگیر است و گاهی یکدنده . منشا نظر مخالف او در ازدواج با شاهرخ بهداد، بیشتر از آن که مربوط به درونیات او باشد، امری است که وابسته به شرایط بیرونی است در واقع مشخص نیست که رابطه او با پدرش چه تاثیری در زندگی داشته ، که او را چنین تلخ کرده است دکتر طاهری پدر شبنم که بازی خاص حمید طاعتی بازیگر این نقش هرچه بیشتر آن را تشدید کرده است ، شخصیتی است گوشه گیر، در واقع این تنها خصیصه ای است که می توان از او برشمرد و نه چیز دیگر. او آدمی است معمولی با مشکلات معمولی ، مردی است که همسرش را از دست داده و گاهی هم با عکس زنش درد دل می کنداو شخصیت فعالی ندارد. حتی می توان گفت تا حدی ساده لوحانه به مسائل پیرامون می نگرد نگاه کنید به واکنش او و تهدیدش به استعفا از موءسسه ای که در آن کار می کند، پس از آن که با استخدام دامادش مخالفت می شود در جایی که این دو شخصیت اصلی ماجرا نمی توانند همدلی تماشاگر را برانگیزند و مابقی آدمها نیز در حاشیه قصه قرار دارند، تنها فردی که می تواند همدلی تماشاگر را برانگیزد، کسی نیست جز شاهرخ بهداد. او برای رسیدن به شبنم حاضر به پذیرش هر وضعیتی است ، حاضر است زندگی و کارش در کانادا را رها کند، با خانواده اش به خاطر شبنم در بیفتد هر خفتی را به جان بخرد تحقیر شود، مورد توهین قرار بگیرد در یک کلام او در مجموعه غریبه ، مظهر پایمردی و استقامت مردی است که برای رسیدن به فرد دلخواهش ، حاضر به پذیرش هر سختی و دشواری است اما این تمام ماجرا نیست ما در مقام تماشاگر هر آنچه را که تا اینجا بافته ایم ، رشته می بینیم شاهرخ بهداد همانی نیست که می نماید. او نقشه ای در سر دارد و ازدواج با شبنم ، بهانه ای بیش نبوده تا او به مقصد منفی خود دست یابد بنابراین در این نقطه عطف ، همدلی ما گسسته می شود چرا باید ادامه ماجرا را دنبال کنیم ؛ آیا صرف این که بدانیم بهداد چه نقشه ای دارد، کفایت می کند؛البته پاسخ به این پرسش ، زمان می خواهد ولی آسیب پذیری همدلی تماشاگر همچنان او را وادار می کند که از این به بعد کمتر نسبت به شخصیت های ماجرا دلبستگی پیدا کند؛ چون هر لحظه ممکن است او )یعنی تماشاگر( اشتباه کرده باشد تنها می ماند یک پرسش اگر مجموعه ای لنگر عاطفی خود را نزد مخاطب جابه جا کند، تا چه اندازه سازندگان آن مجموعه می توانند مطمئن باشند که تماشاگر می تواند خود را با شرایط جدید قصه سازگار کند؛
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها