گفتگو با مهدی آقابیگی ، جوانی که همیشه با شما حرف می زند
کد خبر: ۳۳۹۹
مهدی آقابیگی در سال 1353 در شهرستان آران و بیدگل به دنیا آمد. کودکی هایش را در همان شهر گذراند و با اتمام تحصیلات متوسطه در رشته دبیری الهیات دانشگاه قم پذیرفته شد. قبولی او در دانشگاه قم نقطه آغازی برای شروع مرحله جدیدی از زندگی او بود او اکنون نزدیک به 5 سال است که مجری پخش برنامه های رادیو و تلویزیون است.کوچه های آران و بیدگل هنوز ردپای قدمهای پسربچه ریزه میزه ای را که به قول بزرگترهایش شیطانی های کودکی اش خیلی خوب در کنار مهربانی هایش او را در دل فامیل جا داده بود، به یاد دارد.جوانان آران و بیدگل هم حالا هر وقت چهره او را در صفحه تلویزیون می بینند، به هم نشان می دهند که مهدی را دیدی ، مجری برنامه های تلویزیونی شده او به قول خودش به خواست خدا موفق شد در کار گویندگی رادیو و تلویزیون وارد شود و در حال حاضر نزدیک به 5 سال است که ایرانیان با چهره و صدای او آشنایند.هر چند خودش می گوید: روزی داخل تاکسی نشسته بودم و اتفاقا تاکسی هم پر از مسافر بود. راننده رو کرد به مسافران گفت : آقایون ! این آقارو میشناسین؛حدس زدم که منظورش من هستم . پیش خودم فکر کردم که الان کلی از من تعریف و تمجید می کند، برای همین خودم را جمع وجور کردم و محکم نشستم.مسافران به علامت منفی سری تکان دادند و چیزی نگفتند. راننده گفت : این بابا! شما چطور این آقارو نمی شناسین ؛ این همونیه که تو تلویزیون میاد و فیلمهای تکراری رو اعلام میکنه !مصاحبه این هفته صفحه جوان با این جوان موفق است.از چگونگی ورودتان به حرفه گویندگی بگویید .من قبل از فعالیت رسمی رادیو قم در سال 74 ، با این مرکز آشنا شدم و به پیشنهاد خود آنها در تست مربوط به گویندگی شرکت کردم و در دو مرحله تست مرکز قم و تهران پذیرفته شدم.با راه اندازی رادیو قم در هفته دولت سال 75 ، به عنوان اولین گوینده جوان مرکز با برنامه "محراب نیاز" که مخصوص اذان ظهر بود و حال و هوای عرفانی داشت ، کار خود را شروع کردم . بعد از مدتی برنامه "سلام بامدادی " راه اندازی شد که به صورت زنده اجرا می شد و حال وهوایی متفاوت با کار قبلی داشت که به لطف الهی هر دو را توانستم بخوبی اجرا کنم.خاطره ای در مورد آرم این برنامه یادم هست ؛ یک روز آقای صبح خیز که الان تهیه کننده رادیو جوان است و مسوولیت تهیه کنندگی این برنامه را داشت ، دنبال کسی می گشت که روی آهنگی که برای این برنامه تنظیم شده بود، سلام بامدادی را با نشاط و طراوت خاص صبحگاهی اجرا کند. بین افراد این گونه جاافتاده بود که صدای آقابیگی عرفانی است و مناسب برنامه "سلام بامدادی " نیست . روزی به آقای صبح خیز گفتم که بد نیست از من هم تست بگیری! او هم موافقت کرد.پس از اجرا یادم هست که همه تعجب کردند چگونه صدای من با شادابی و طراوت آرم برنامه هماهنگ شده است و این نکته را عرض کنم که هنوز هم آرم آن برنامه با صدای من از رادیو پخش می شود. البته اولین برنامه رادیویی من "انتظار سبز" بود که برای شبکه اول صدا توسط مرکز قم تهیه می شد و به شخصیت والای حضرت مهدی )عج ( اختصاص داشت که به خاطر احترام خاصی که برای این برنامه قائل بودم ، تا دو سال پیش هم آخر هفته ها از تهران برای ضبط برنامه به قم میرفتم.از کی و چگونه وارد پخش شبکه اول شدید؛برنامه ای به مناسبت اربعین ارتحال آیت الله العظمی بهاءالدینی برای شبکه اول سیما تهیه می شد که نوشتن متن و اجرا به عهده من بود. بعد از بازبینی فیلم ، صدای مرا برای پخش شبکه یک مناسب دیدند و از من برای این شبکه دعوت به عمل آمد که با ویژه برنامه "تاسوعا" و "عاشورا"ی حسینی در سال 1377 به پخش شبکه اول سیما راه یافتم.در مورد پخش زنده و سختی اجرا در این زمینه توضیح بدهید، آیا متنها از قبل مشخص می شود یا خودتان فی البداهه مطلب را بیان میکنید؛پخش زنده سختیهای خاص خود را دارد و از حساسیت زیادی برخوردار است . من که قبلا تجربه کار زنده در تلویزیون آن هم برای شبکه یک سیما را نداشتم اوایل خیلی سخت بود، ولی به مرور زمان این مشکل رفع شد.خاطره ای از پخش زنده دارید؛بله ، همان طور که قبلا عرض کردم ، من پنجشنبه ها برای ضبط برنامه های "محراب نیاز" و "انتظار سبز" به قم می رفتم و شب هم برای اجرای برنامه های شبکه 1 به تهران میآمدم.یادم هست که "برنامه درسهایی از قرآن " پخش می شد که همزمان با اذان مغرب به افق تهران بود و من باید وسط برنامه اعلام می کردم که ادامه برنامه را بعد از اذان و مناجات ببینید. با توجه به ذهنیتی که از برنامه "محراب نیاز" داشتم ، بدون آن که خودم متوجه باشم ، گفتم "به اوقات ملکوتی اذان قم نزدیک میشویم".از استودیو که بیرون آمدم بیننده ها و همکاران با من تماس گرفتند و این نکته را گوشزد کردند که با هماهنگی ناظر پخش ، دوباره بین برنامه قرآن و اذان اشتباهم را تصحیح کردم.با توجه به این که شما در رشته دبیری تحصیل کرده اید و تجربه ای هم در این کار داشتید چه رابطه ای بین دبیری و گویندگی میبینید؛من ارتباط با دانش آموزان را در محیط کلاس خیلی دوست دارم ؛ اما حالا که از نزدیک با آنها در ارتباط نیستم ، احساس می کنم که از طریق تلویزیون تا حدودی می توانم این دوری را جبران کنم . به اعتقاد من در تلویزیون چون با جمعیت گسترده تری روبه رو هستیم ، ارتباط برقرارکردن سختتر است تا در کلاس.با توجه به این که چهره شما را مردم می شناسند، شیوه ارتباط شما با آنها چگونه است؛البته طبیعی است هر فردی که بین مردم شناخته شده است تا حدودی در روابطش با مردم تغییراتی صورت می گیرد. به همین خاطر من تا آنجایی که بتوانم سعی می کنم در بین مردم شناخته نشوم ؛ اما هرگاه آنها مرا در خیابان ، مجالس ، محل کار، تاکسی و حتی اتوبوس ، می بینند و می شناسند، خیلی به من محبت نشان می دهند که البته گاهی اوقات این شناخت باعث راحتی در کار ما می شود مثلا وقتی در صف نان ! ما را می بینند، نوبت خود را به ما می دهند و البته گاهی هم این شناخته بودن در بین مردم نتیجه عکس دارد؛ مثلا در خرید پارچه و لباس از فروشگاه ها احساس میکنم که با ما گرانتر حساب میکنند.چه صحبتی برای خوانندگان صفحه جوان دارید؛از آنجایی که خودم هم جوان هستم و عضوی کوچک از این جوانان بزرگ ، اگر اغراق نباشد هر موقع از تلویزیون سلامی عرض می کنم اول مخاطبانم آنها هستند و همیشه آرزوی موفقیت ، تندرستی ، سعادت و نیکبختی برای آنها دارم.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها