کد خبر: ۲۱۲۸
دلم می خواهد بر و بچه های هنرمند و خونگرم سریال تلویزیونی موفق "زیر آسمان شهر" این مقاله را اگر که چاپ شد و خواندند، خیلی جدی نگیرند.هفته گذشته هر جا که رفتم ، صحبت از این سریال زیبا و صحنه های دلپذیر آن بود خوب من هم طبعی پشوی دارم و با خودم فکر کردم حالا که این همه نوش نثار این عزیزان می شود، مصلحت آن است که نیشی هم نوش جان کنند تا یادشان نرود که زندگی ، طعم ملسی دارد و هر زمان شیرین شیرین و یا ترش ترش زیر دندان کسی مزه کند، نشانه آن است که چیزی سرجای خودش نیست و باید هر چه زودتر اصلاح شود.سابق بر این ، سریال تلویزیونی از جایی شروع می شد و در جایی با عاقبت به خیر شدن یا زیر آب رفتن سر قهرمان داستان ، خاتمه پیدا می کرد؛ اما پدر گرانی و تورم و بیکاری بسوزد که حالا این طورها نیست و سریال ها را تا می توانند باد می کنند و تازه بعد از دویست ، سیصد قسمت شاهنامه خوانی ، موضوع زن یا مرد بودن اسفندیار را هم در پرده اسرار می پیچند و افشای آن را حواله می دهند به مجموعه و مجموعه های بعدی داستان . نمونه اش همین سریال "زیر آسمان شهر" است که بخش اول آن اخیرا تمام شد و بازیگران و دست اندرکاران آن هم به میمنت و مبارکی طی یک ویژه برنامه تلویزیونی ، آش پشت پای خشایار و آقا غلام و بهروز و دکتر و دیگران را پختند و خوردند و به خورد طفلکی بینندگان عزیز! هم دادند که خیر ببینند ان شاء الله .بعد از این مقدمه ، اگر انتظار خواندن یک نقد هنری درست ودرمان از نمایش تلویزیونی "زیر آسمان شهر" را دارید، خواهش دارم همین جا مطلب را درز بگیرید و به سراغ سایر مطالب روزنامه بروید؛ چون حقیقتش را بخواهید، دوستان در ویژه برنامه موصوف ، در جریان تند و پرتپش یک مسابقه نان قرض به هم دیگر دادن ، از تبحر کارگردان و تیزبینی نویسنده و هنر بازیگران گرفته تا چربدستی تصویر برداران و چالاکی نورپردازان و خوش خطی خوش نویسان و زبر و زرنگی آبدارچی باشی سریال چنان تعریف و تمجیدها و از خویشتن ، خویش تشکرها کردند که سرانجام آفتاب حقیقت بر من بیلمزهم تابید و حالا دیگر حتی اگر دستم را هم قطع بکنند، حاضر نیستم نازک تر از گل چیزی درباره این نمایش تلویزیونی، قلمی کنم.البته ممکن است عده ای این شائبه را به حقیر ببندند که بر اثر غور در برنامه اختتامیه سری اول سریال "زیر آسمان شهر" و تحت تاثیر القائات دوستان شرکت کننده در برنامه مذکور، شستشوی مغزی شده و بفهمی نفهمی مخم پاره سنگ برداشته است ؛ اما البته به نظر من چنین ادعایی حتی اگر صحت هم داشته باشد،چیزی از عظمت کاری که هنرمندان زیر آسمان شهر میکردند، نمیکاهد.فکرش را بکنید! این آقایان و آن دو تا خانم در طول 90 قسمت نمایش تلویزیونی ، تحقیقا تمامی کلمات شناخته شده در زبان فارسی را جویدند و به همین قناعت نکرده و دست و پای هر جمله قابل طرح در این زبان کهن را شکستند و با وجود این ، مثل ماهی از دست کارکنان سختگیر زبان پارسی را پاس بداریم تلویزیون لغزیده و قسر در رفتند: به این می گویند هنر...آنها یک شیوه و سبک تازه نمایشی هم ابداع کردند که ماشاالله هزار ماشاالله نه به پانتومیم می ماند و نه با سیاه بازی خویشاوندی دارد، بلکه سبکی است که در آن ، هنرمند با کمک گرفتن از حرکات چشم و ابرو و لب و لوچه و حتی گوش و حلق و بینی ، چند کلمه نامربوط را به همدیگر می چسباند و به این ترتیب خودش را از قید حفظ کردن دیالوگ هایی که معلوم هم نیست به وسیله کدام نویسنده تیزبین نوشته شده است، خلاص میکند...، یعنی میفرمایید این کم چیزی است؛!در هر حال ، جای امیدواری است که سری دوم این سریال مثل بعضی دیگر از سریال هایی که اخیرا ساخته شده اند، بعد از پایان فصل نمایشی سال جاری تلویزیون های ممالک همجوار و گرته برداری فنی تهیه کنندگان و نویسندگان توانا از نمایش های برون مرزی آغاز خواهد شد.با این امید که در پایان سری دوم هم دوستان ، شاد و شنگول و سلامت گرد هم جمع شوند و همدیگر را بنوازند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها