یکی از تفاوت های بارز میان سینما و تلویزیون ، شاید در این باشد که تلویزیون به یک معنا مخاطب خود را لحظه به لحظه طلب می کند
کد خبر: ۱۱۵۹
اصولا مجموعه سازی در تلویزیون نیز درپی کسب چنین چیزی است.تعامل دایمی میان مخاطب و تلویزیون بدین شکل ایجاد شده و دنبال می شود. مجموعه های تلویزیونی در کشور ما از دیرباز، یعنی دوران مجموعه های پرطرفداری که همواره باعث می شد خیابان ها خالی از مردم و اتومبیل ها شده تا امروز، ساختار دگرگون شونده ای نداشته اند. این ، امر مهمی است که باید پیش روی ذهن و چشم ما باشد. تغییر ذائقه و سلیقه مخاطبان ، نسل به نسل ، عاملی است برای پرداختن هرچه بیشتر به مخاطبان و سطح توقع آنها. این ، نقطه مهمی برای ورود به بحث مجموعه سازی در تلویزیون است.رویکردی که سازندگان مجموعه تلویزیونی "همسایه ها" پیش گرفته اند، بیش از هر نکته دیگری ما را به نکته بالا می رساند. این مجموعه تلویزیونی ، متن یکه و خارق العاده ای ندارد. طرح داستانی آن تقریبا فراتر از دیگر مجموعه هایی که این روزها شاهد نمایش آنها هستیم ، نیست . در آپارتمانی که چند خانوار سکونت می کنند، هربار اتفاق جدیدی برای یکی از اعضا روی می دهد و هربار این اتفاق که گاه به شکل مساله ای خانوادگی است و گاهی دامنه اش به مسائل اجتماعی نیز کشیده می شود، حتما به خیر وخوشی تمام می شود. اما آنچه این مجموعه را به یک اتفاق درمیان مجموعه های دیگر تلویزیونی بدل کرده ، بازی بازیگران آن است.نمی توان منکر این نکته شد که لطیفی به همراهی محمدرضا شریفی نیا، شماری از بهترین بازیگران عمدتا سینمایی و تلویزیونی را در این مجموعه به کار گرفته اند. اجازه بدهید براساس ساختار خانوادگی افراد این مجموعه حرکت کنیم و تک تک بازی بازیگران نقشهای مختلف را از نظر بگذرانیم:رضا )امین حیایی ( و مادرش فرنگیس خانم )گوهر خیراندیش ( پسر و مادری هستند که داستان مجموعه درواقع با آنهاشروع می شود. در اولین قسمت از مجموعه همسایه ها به نام "پروین " با رضا و مادرش آشنا می شویم . حیایی در همان اولین قسمت این مجموعه و در جایی که تمرین تاتر می کند، بازی حیرت انگیزی از خود به نمایش می گذارد. او بدرستی نقش خود را درک کرده است . رضا جوانی است با همه خصوصیات جوانان پرشروشور. نیمی از افکارش را ازدواج و کار تشکیل می دهد و نیمی دیگر به این می گذرد که با دیگران رفتار صحیح اجتماعی داشته باشد. گوهر خیراندیش و امین حیایی در شکل دادن به رابطه جوان با مادری که عمرش را به پای او گذاشته است ، موفق عمل کرده اند. خیراندیش که یکی از بهترین بازیگران نقشهای غیراصلی سینما و تلویزیون است ، با فرو رفتن به جلد فرنگیس خانم ، شمایلی از یک زن طبقه متوسط که شوهرش را از دست داده و به خاطر فرزندش مجبور به خانه نشینی شده ، به تصویر می کشد. ارتباط رضا و مادرش باساکنان این ساختمان ، هرچه بیشتر ما را با خلق وخوی آنها آشنا می کند. در همان اولین قسمت، رضا به خاطر بلند کردن صدای ضبطصوتش، با یکی از ساکنان برخورد میکند.جهانگیر )کیهان ملکی ( راننده تاکسی است و خلق خوی آدمهایی از این دست را بازتاب می دهد. نوع رفتار و کلام جهانگیر که مستقیما به توانایی ملکی در ارائه نقش جهانگیر بازمی گردد، به گونه ای است که ما در همان اولین برخورد به شناختی هرچند نسبی از او می رسیم . جهانگیر که نمی تواند به قول خودش زیر بار حرف زور برود، با رضا درگیر می شود و این حرکت او منجر به برقگرفتگی رضا میشود.درواقع می توان گفت که نویسنده این مجموعه و به شکل اولی کارگردان آن ، درپی ایجاد گره های عاطفی مخاطب با شخصیت های اصلی مجموعه بوده اند. اگر بخواهیم به نکات ریز و فرعی ایجاد این گره ها توجه کنیم ، حتی می توانیم از شکل ادای دیالوگی که جهانگیر و همسرش محبوبه در همان اولین قسمت مجموعه داشته اند، یاد کنیم . در صحنه ای شاهد گفتگوی جهانگیر و محبوبه هستیم . لحن جهانگیر، شکلی از تحقیر آمیخته به سبکسری است . او با همان لحن ، همسرش را به نام صدا می زند و محبوبه نیز با همان لحن پاسخ او را میدهد. این امر، واکنش جهانگیر را درپی دارد.درواقع او انتظار ندارد که همسرش با چنین لحنی با او حرف بزند. مجموع این رویداد که حتی شاید کسر کوچکی از کل مجموعه را نیز دربر نگیرد، در نوع خودش درمیان مجموعه های تلویزیونی که این روزها شاهد نمایش آنها هستیم کمنظیر است.همسایه های دیگر، امید و همسرش هستند. امید )شریفی نیا( و همسرش شکل امروزین طبقه متوسط و تحصیلکرده را به نمایش می گذارند؛ یک زندگی توام با تنش و کشمکش . البته یادمان باشد که اصرار همسر امید برای رفتن به خارج و امتناع امید از همراهی او، از فرط نخ نما شدن ، بشدت توی چشم می زند؛ اما آنچه که صحنه برخورد این دو را زنده نگه می دارد، نوع بازی شریفی نیا و رضوی است . درواقع شگرد بازیگری شریفی نیا اینجا نیز کارکرد پیدا کرده است.اگر به بازی شریفی نیا توجه کنیم ، می بینیم که او همواره در اجرای نقشهایش طنز تلخی را توامان نشان می دهد. جمع میان این دو که علی الاصول افتراق میان آنها برجسته است مانند درهم آمیختن دو طعم شور و شیرین است . شریفی نیا در نقش امید و در اولین قسمت ، طعم تلخ شخصیتی عاصی را به نمایش می گذارد؛ اما در سومین قسمت که مساله عروسی درمیان است ، می بینیم که او بار دیگر طنز را چاشنی بازی خود می کند. امید، جهانگیر و رضا را قال می گذارد و ساعتها بعد سروکله اش پیدا می شود. وقتی هم که با تاخیر آمده ، می کوشد فضا را به سمت خنده و فراح سوق دهد و به شکل چیدن وسایل و ریسه ها ایراد میگیرد.اگر نگاه دقیقی به همین چند قسمت نمایش داده شده مجموعه "همسایه ها" بیندازیم ، نکته مشخصی را پیش رو خواهیم دید. پرفرمانس ، یعنی به اجرا درآوردن نقشها بیش از هر عامل دیگری دراین مجموعه به چشم می خورد. به نظر می رسد بسیاری از شوخیهای لفظی میان شخصیت ها نشات گرفته از بازی بازیگران آنهاست تا متن نمایشی آن . شما را ارجاع می دهیم به تکیه کلامهای جهانگیر و رضا و آنچه که آن دو به یکدیگر می گویند. ضمن این که بیان این نکته ، به هیچ روی دست کم گرفتن متن نوشته شده این مجموعه نیست ؛ اما پرداخت مجموعه و کارگردانی آن که باعث می شود ارتباط عاطفی میان مخاطب و شخصیتها شکسته نشود، بیش از هر نکته دیگر بارز است.آنچه گفته شد، با تکیه بر4 قسمت نمایش داده شده از این مجموعه است . شاید برای قضاوت زود باشد، اما می توان امیدوار بود که در ادامه نیز شاهد همین روند از قسمتهای دیگر باشیم ؛ هرچند که همین قسمتهای نمایش داده شده ، نوید مجموعه ای پرمخاطب را میدهد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها