گفت‌وگو با صدیقه کیانفر؛ بازیگر پیشکسوت رادیو و تئاتر

سن، یک عدد بی‌اهمیت است

صد جور بهانه می‌آورید که ورزش نکنید ! بعد می‌گویید چرا بی‌حالید و انگیزه کار ندارید؛ هزار جور اما و اگر کنار هم می‌گذارید که بگویید جوان ایرانی را به انزوا برده‌اند و زن‌های ایرانی برای فعالیت‌های اجتماعی با محدودیت‌های زیادی روبه رو هستند؟
کد خبر: ۱۱۶۷۵۴۰
سن، یک عدد بی‌اهمیت است

هنوز اول راه میانسالی هستید و دنبال بازنشستگی اید تا حقوق بخور و نمیری بگیرید و بقیه عمر را با چه کنم چه نکنم سپری کنید؟ به جای همه این‌ حرف‌ها به زندگی آدم‌های موفق نگاهی بیندازید و کمی پای صحبتشان بنشینید تا از این کرختی و بی‌حوصلگی و بازنشستگی زودهنگام ذهن و روان به درآیید. صدیقه کیانفر یکی از همان آدم‌هایی است که وقتی با او هم‌صحبت می‌شوی، کمی تا قسمتی از خودت خجالت می‌کشی که بجز نق زدن به احوالات زندگی کار دیگری نمی‌کنی ! بانوی 81ساله تئاتر، رادیو، تلویزیون و سینما، خدا را شکر حالش خوب است و آنقدر مدیریت زندگی‌اش را خوب انجام می‌دهد که نمی‌توان او را در ردیف سالمندان گذاشت و مثلا به مناسبت روز سالمند سراغش را گرفت. خودش می‌گوید:« سن که یک عدد است در شناسنامه و اهمیتی ندارد.من تا زمانی که بتوانم کار کنم و اهالی رادیو و تئاتر مرا برای اجرای نقش دعوت کنند احساس سالمندی و بازنشستگی نمی‌کنم.سال‌هاست از شرکت نفت بازنشسته شده‌ام و خوبی‌اش این بوده که حقوقی می‌گیرم و دغدغه امورات مالی را ندارم و با خیال راحت می‌توانم کارهای مورد علاقه‌ام را انجام دهم که مهم‌ترینش بازیگری است.رادیو پول چندانی نمی‌دهد اما گلایه‌ای ندارم، کمک خرج‌ است و خدا را شاکرم»

شمارهاش را میگیرم با دومین زنگ جواب میدهد، صدایش پر انرژی است، برای صحبت با تلفن همراه مشکلی ندارد و خیلی راحت اعلام آمادگی میکند که میتواند به سوالاتم جواب بدهد؛ بعد از ظهر است و کیانفر اصلا خوابآلود نیست و میتوان چنین استنباط کرد که از آن آدمهایی نیست که بعد از ظهرها خوابآلود میشوند و باید حتما چرتی بزنند.به تازگی بازی در یک سریال را تمام کرده و در بخش نمایشهای رادیو هم فعال است و هر زمان که به او نقشی پیشنهاد بدهند راهی استودیوی ضبط میشود و در آن اتاقهای بی پنجره و اگوستیک پشت میکرفون مینشیند و نفسی تازه میکند.آنطور که خودش میگوید در آبادان کارمند شرکت نفت بوده که یکی از همکارانش که کیانفر از او به عنوان استاد یاد میکند، به او میگوید صدای خوبی دارد و میتواند از آن در رادیو استفاده کند.همان آقای استاد است که کیانفر را به رادیو آبادان میبرد و پشت میکرفون مینشاند.وقتی کیانفر به تهران منتقل میشود، فعالیتاش را در رادیو ارتش شروع میکند و تبدیل میشود به یکی از رادیوییهای خوش صدا و خوش ذوق و حالا سالیان درازی است که رادیو به خانه اصلی او تبدیل شده است.

همصحبتی با کیانفر این امتیاز را دارد که متوجه میشوی او یکی از آدمهایی است که در ذهنش از همان ابتدا برنده بوده و هشت دهه برنده زندگی کرده است.این بازیگر درباره سبک زندگیاش میگوید:« هنوز متولد نشده بودم که پدرم از دنیا رفت و مادرم خانم فرهیختهای بود که برایم سنگ تمام گذاشت.او باسواد بود و شعر میگفت.دوران کودکی خوبی داشتم در آبادان زندگی میکردیم و با آدمهای فرهنگی رفت و آمد داشتیم.برای کار به شرکت نفت که رفتم آنجا نیز همکاران خوب و فرهیختهای داشتم.محیط زندگی و کار تاثیر مستقیمی بر شخصیت آدم دارد و من توفیق داشتن خانواده و همکاران خوب را داشتم.یکی از دلایلی که با انگیزه کارم را ادامه میدهم و احساس بیهودگی و دلزدگی از کار و زندگی ندارم شاید این است که سنگ بنای شخصیتم درست گذاشته شده است».

میگویند ایران تا چند سال آینده پیر میشود و سالمندی یکی از بحرانهای جدی است که در آیندهای نه چندان دور یقه ایرانی‌‌ها را خواهد گرفت.یکی از دلایلی که کارشناسان برای سالمندان از کلید واژه بحران استفاده میکنند این است که در کشور ما آموزش مردم برای ورود به دوره سالمندی کاملا نادیده گرفته شده است.تعداد زیاد پیرمردان و پیرزنانی که اوقات خود را بیانگیزه و بی هدف روی نیمکت پارکها سپری می‌‌کنند، شاهدی است بر این ادعا.جسمهای خسته و دردمند و ناتوان و ذهنهای تحلیل رفته نشان میدهد که کشور هیچ برنامهای برای ورود به سالمندی ندارد.

اما صدیقه کیانفر چنان زندگی کرده که سالمندی هم جزئی از برنامههایش شده که برای آن برنامه داشته و دارد.میگوید:« جوانتر که بودم تنیس بازی میکردم و مربی شنا بودم.تا قبل اینکه روی صحنه تئاتر زمین بخورم و کتفهایم مشکل اساسی پیدا کند هفتهای دو روز کوهنوردی میکردم. الان دیگر نمیتوانم این ورزشها را انجام بدهم اما ورزشهای سبک جزو برنامههای روزانهام هست.ماهی دو کتاب میخرم و آنها را میخوانم، بیشتر رمان میخوانم تا سرگرم شوم.مطالعه از همان جوانی در برنامه‌‌های روزانهام وجود داشت و همچنان کتابخوانی جزو علایقم است».

نگهداری از سالمندان و رسیدگی به آنها یکی از دغدغه‌‌‌های اصلی جوانان است، بخصوص آنهایی که سرکار میروند و مشغله زیادی دارند.صدیقه کیانفر اما مستقل زندگی میکند، خودش میگوید:« پسرم مرتب به من سر میزند و کارهایم را انجام می‌‌دهد.گاهی حتی میآید و ظرفهایم را میشوید اما من هیچوقت نخواستم مزاحم او و خانوادهاش باشم. برای همین مستقل زندگی میکنم. دوست جوانی دارم به نام سعیده که خیلی مراقبم است و بیشتر اوقات بهمن سر میزند و گاهی هم پیشام میماند.دوستان جوان دیگری هم دارم که بعضی اوقات به دیدنم میآیند.معاشرت با جوانها را دوست دارم چون از آنها انرژی میگیرم.آنها نگاهشان رو به جلوست و به آینده خوشبین هستند و همین برایم جالب است.»

متولد آبادان است اما لهجه ندارد، میگوید:«خیلیها بهمن میگویند چرا لهجه ندارم؟ متولد و بزرگ شده آبادان هستم، اما تا بیستسالگی که در آبادان بودم با عربهای این شهر رفت و آمد و معاشرتی نداشتم شاید به همین دلیل لهجهام آنقدر غلیظ نشد که با من بماند.تمرین فن بیان و فعالیت در رادیو هم باعث شد تا لهجهام اصلا مشخص نباشد.»

صدیقه کیانفر که تا چند روز دیگر وارد هشتاد و دوسالگی میشود، نگاهی رو به آینده دارد.میگوید سنام دلیلی بر سالمندی نیست ، تا زمانی که بتوانم در حوزه بازیگری فعالیت میکنم و از زندگی لذت میبرم.

طاهره آشیانی

روزنامهنگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها