«شنیدی که تقدیر دل آدمه؟ از من به تو وصیت... وقتی پابند دلتی، یه وقت ممکنه به آتیش هم بزنی... سوخت و سوزش پای خودته... می‌شد منم جوری شوهر کنم که شرط عقله... اما خب، منم اسیر دلم شدم...»
کد خبر: ۱۱۱۶۰۹۷
عاشقانه‌ها و مادرانه‌های «رعنا»

اینها بخشهایی از دیالوگهای رعناست؛ آن هم هنگامی که در روزهای آخر عمر دخترش را در آغوش گرفته بود و با اشک و بغض، از روزگار رفته و زندگی پشت سر گذاشتهاش میگفت.

سریال «رعنا» در دهه 60 خورشیدی از رسانه ملی روی آنتن رفت. داوود میرباقری سالها پیش از اینکه به ساخت مجموعههای ماندگار تاریخی و مذهبیاش چون «امام علی (ع)» و «معصومیت از دست رفته» و «مختارنامه» رو بیاورد، در یکی از اولین تجربههای کارگردانیاش بعد از مجموعه «گرگها» به عاشقانهای پرداخت که در تاریخ شفاهی تلویزیون به یاد ماند و عاشقانهها و مادرانههایش که شاید شبیه به قصه بخشی از زنان این سرزمین بود، به دلهای مخاطبان نفوذ کرد.

رعنا در سال 1367 ساخته شد و شماری از سرشناسهای این روزهای تلویزیون و سینما را که آن موقع هنوز در قدمهای ابتدایی مسیرشان بودند دور هم جمع کرد. گلچهره سجادیه، رویا تیموریان، بهزاد فراهانی، رسول نجفیان، فاطمه گودرزی و پرویز پرستویی از بازیگران اصلی این مجموعه بودند.

نقطه محرکه و عنصر اصلی پیشبرنده داستان رعنا، بر پایه یک عشق است. عشقی که توسط شخصیت زن اصلی مجموعه انتخاب میشود و او که گویی خود مرد مورد نظر زندگیاش را یافته و به او دل باخته است، در عوض پذیرفتن خواستگارهای سنتی و گزینههای مدنظر خانوادهاش، بر ازدواج با مرد مطلوبش پافشاری میکند. این زن همان رعناست، با بازی گلچهره سجادیه و نقش مرد ایدهآلش را هم سعید نیکپور به تصویر کشید. نیکپور در نقش معلمی با نام دانایی بود که سری پر شر و شور داشت و در یک روز بارانی وقتی از کوچه پسکوچههای محلههای قدیمی تهران عبور میکرد، با یک نگاه شیفته رعنا با چادر نماز گلدار و سبدی زیر بغل پر از انار شد. صحبت از سالهای دهه 60 است و در آن زمان، تصویر دختری که در مقابل بافت خانوادهای سنتی قد علم کند و خود به انتخاب مرد زندگیاش بپردازد، اتفاق تازهای محسوب میشد. مخاطبان زیادی پای قصه عشق رعنا نشستند و در جریان رفتوبرگشتهایی که میان زندگی زمان حال و روایت روزگار گذشتهاش در مجموعه تعبیه شده بود، به داستان پرسوز او دل باختند. هرچند این داستان عاشقانه دیری نپایید و دانایی پس از دستگیریاش به دلیل فعالیتهای سیاسی، در زندان کشته شد. در اینجا هم باز رعنا در مقابل خانواده و حتی جامعه ایستاد و تصمیم گرفت فرزندانش را تنها و بیهیچ کمکی از جانب کسی بزرگ کند. از همین رو به نوعی باید شخصیت رعنا را در آن سالها به مثابه نوعی قهرمان دانست؛ قهرمانی که لطافتی زنانه هم داشت و مادرانگی، مهمترین انگیزه تلاشهای زندگیاش بود.

گلچهره سجادیه با وجود همه گزیدهکاریها و بازیهای محدود و انتخاب شدهاش در عوالم مختلف تلویزیون و تئاتر و سینما، تا مدتها با همین نقش رعنا ماندگار شد و فیزیک استخوانی چهره و فرم صدا و سیمایش در هرچه ملموستر ایفا کردن این نقش به او کمک کرد. بسی دریغ که سجادیه در همه سالهای فعالیتش از گفتوگو و مصاحبه دوری کرده وگرنه قطعا خاطرات زیادی از به تصویر کشیدن این نقش برایمان داشت.

صبا داریان

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها