وقوع یک جنایت، تعلیق در کشف راز و هیجان حاصل از آن و یک کارآگاه جسور و هوشمند که قهرمان و پیشبرنده داستان است؛ اینها پایه‌های اصلی و شالوده یک اثر جنایی و معمایی است. «نوار زرد» یکی از همین آثار است که بر پایه این سه رکن و در ژانر معمایی قصه خود را روایت می‌کند. پوریا آذربایجانی در نخستین تجربه سریال‌سازی خود، با بهره بردن از فیلمنامه نسبتا بدیعِ کریم سرلک، به اثری یکدست و قابل قبول رسیده است.
کد خبر: ۱۰۹۰۹۹۵
معما، تعلیق و هیجان در محدوده نوار زرد

نوار زرد در متن و اجرا سعی در متفاوت بودن و حفظ مرز با آثار پیش از خود را دارد، اما برگ برنده‌اش در این مسیر نه تنها خلاقیت، بلکه تعدیل آن به شیوه‌های مانوس و عدم خودنمایی است. پیش از این در برخی آثار مشابه که در سال‌های اخیر از سیما پخش شد، تاکید بر نمایش توانمندی‌های پلیس با پرداختن به صحنه‌های اکشن بود. شاید گمان سازندگان آنها، این بوده است که صرفا با خلق لحظات نفسگیر، می‌توان تصویری جذاب و قدرتمند از پلیس ایرانی ساخت و در این میان به سریال‌های روز دنیا نیز پهلو زد؛ دریغ از آن که اغلب در این میان متن قربانی می‌شد و در سایه آرایش‌های تصویری قرار می‌گرفت. حال آن که این دو منافاتی با یکدیگر ندارند و جذابیت‌های بصری می‌تواند در کنار قصه‌ای شنیدنی، ضمن تامین ذائقه‌های متفاوت، خلأ ژانر اکشن در میان آثار ایرانی را نیز جبران کند. نوارد زرد اما سعی کرده است از این آفت یعنی کم توجهی به قصه و شخصیت‌پردازی به بهای نمایش سکانس‌های پرهزینه و ظاهرا جذاب، خود را برهاند. پیش از این نویسندگان جایی که می‌خواستند علاوه بر زندگی حرفه‌ای یک کارآگاه، جنبه‌های دیگر شخصیت او را نیز به تصویر بکشند در دام افکار قالبی گرفتار می‌شدند و ماحصل آن جز بازپرداخت به قصه‌های تکراری نبود اما در نوار زرد، کمتر شاهد این نقصان هستیم. تماشای خانواده شخصیت اصلی تا جایی از قصه‌، برای مخاطب حکم تنفس در میان سکانس‌های سخت و پلیسی را دارند و از جایی به بعد به روند قصه اصلی گره می‌خورند و این همان‌جایی است که پای زندگی شخصی سرگرد کیهان به یک پرونده باز می‌شود.

علاوه بر آنچه گفته شد، نوار زرد یک سریال خوش ریتم است و بیننده در هر قسمت شاهد گره‌گشایی یا گره افکنی‌های تازه است. موضوعی که متناسب با حوصله و فرصت مخاطب امروزی است؛ مخاطبی که براحتی به رسانه‌های گوناگون دسترسی دارد و پایبند کردن او برای شنیدن یک قصه از آغاز به انتها دشوار به نظر می‌رسد. اشاره شد که ریتم تند سریال متناسب با یک اثر پلیسی است اما در چند قسمت نخستین و پیش از آغاز قصه سرگرد و همسرش، شاهد آن هستیم که گاه تعلیق فدای ضرباهنگ می‌شود و گره گشایی‌های پرونده‌های جنایی خیلی زود و تنها با ذکاوت فردی قهرمان اتفاق می‌افتد. در واقع بیننده در انتهای هر ماجرا صرفا شنونده قهرمان اصلی است تا او برایش از کشف راز جنایت بگوید. حال آن که در آثار تصویری باید بیش از بهره بردن از کلام و دیالوگ، به تصویر کشید و مخاطب را در رمزگشایی درگیر کرد.

نوشین مجلسی

جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها