آیا جشنواره فجر34 رونق می‌گیرد؟

فرش قرمز یا سینمای قرمز

نگاهی به 4 مستند حاضر در جشنواره فیلم فجر

مستندها جان می‌گیرد

رویاهای دم صبح درباره دختران نوجوان زیر هجده سالی است که در کانون اصلاح و تربیت شهر زیبای تهران روزگار خود را سپری می‌کنند. اسکویی در گام نخست به آنها نزدیک شده و اعتمادشان را جلب کرده و سپس با تکیه بر آن وارد فضای کار شده است.
کد خبر: ۸۸۱۲۲۸
مستندها جان می‌گیرد

به گزارش جام جم سیما،به همین خاطر هم این دختران به اصطلاح گاردشان را در برابر فیلمساز و گروهش پایین آورده و از رویاها و دغدغه‌های خود می‌گویند.

در حقیقت اسکویی با گذر از لایه‌های بیرونی این آدم‌ها که هر یک بحران‌هایی را از سر گذرانده‌اند و در عین حال از ضریب هوشی خوبی هم برخوردارند، به درون آنها نقب‌زده و تصویری متفاوت خلق کرده است.

اسکویی بیشتر تمرکز خود را در این فیلم روی خانواده‌های این دختران قرار داده که تقریبا همگی آنها از این نقطه آسیب دیده‌اند.

برای نمونه می‌توان به دختری اشاره کرد که در برابر صحبت کارگردان درباره دختر شانزده ساله‌اش واکنش نشان می‌دهد.

رویاهای دم صبح از آن دسته مستندهایی است که برای مخاطب عام هم جذاب بوده و گروه هنر و تجربه می‌تواند محل مناسبی برای نمایش این فیلم برای دوستداران سینمای مستند ایران باشد.

زمناکو

روایتی از حمله شیمیایی عراق به شهر حلبچه و کشتار فجیع مردم بی‌دفاع است که 25 اسفند ماه 1366 رخ داده و ما در این فیلم قصه مادری را دنبال می‌کنیم که در این حمله نوزاد چهل روزه‌اش را گم کرده است.

قربان‌پور در این مسیر نگاه دقیقی هم به حلبچه امروزی پس از نزدیک به سه دهه داشته که هنوز آثاری از جنگ و خرابی‌های آن در گوشه و کنارش به چشم می‌خورد.

نقطه قوت فیلم نیفتادن آن به ورطه احساسات گرایی است که کارگردان به‌خوبی جلوی آن را سد کرده در حالی که قصه پتانسیل به‌شدت بالایی برای این امر داشته است.

در این میان نباید از تدوین بسیار خوب ارسلان امیری هم به‌سادگی گذشت که نقش مهمی در شکل‌گیری ریتم مناسب فیلم داشته است.

اهالی خیابان یکطرفه

در جشنواره سی و چهارم فیلم فجر، مستندهایی در برنامه نمایش گنجانده شد که برخلاف سال‌های پیش، فرمت سینمایی داشته و از مدت زمانی نزدیک به استانداردهای سینمایی برخوردار بود.

فیلم‌هایی که در اکران گروه هنر و تجربه نیز با موفقیت نسبی ر‌وبه‌رو شده و پرچم سینمای مستند را در اکران هم بالا نگه داشت.

حال در جشنواره سی و چهارم این روند امتداد پیدا کرده و شاهد مستندهای سینمایی درخشانی هستیم که اهالی خیابان یکطرفه ساخته مهدی باقری از شاخص‌ترین آنها به حساب می‌آید.

فیلمی دلنشین و دیدنی با محوریت یک محله قدیمی و سرشار از خاطرات مردم تهران یعنی خیابان قوام‌السلطنه (سی تیر).

باقری پس از تحقیقاتی مفصل درباره محله‌های قدیمی تهران که هر یک سرشار از ناگفته‌ها هستند به چند دلیل سراغ این محله رفته است.

نخست نزدیکی این خیابان به خیابان نادری است که در گذشته‌ای دور مرکز روشنفکری ایران و سالن‌های نمایش بوده است.

دیگر این‌که در این محله پیروان ادیان مختلف از مسلمان و ارمنی تا زرتشتی و کلیمی در کنار هم زندگی مسالمت‌آمیزی داشته‌اند.

باقری برای بردن فیلمش به سمت قصه‌گویی از چند شخصیت در این فیلم بهره گرفته که هر یک گوشه‌هایی از زندگی خود در این محله را بازگو کرده و تکه‌های پازل خیابان سی تیر را کنار هم قرار می‌دهند.

یک بازیگر ارمنی تئاتر و سینما که در اینجا در یک کتابفروشی کار می‌کرده (لوون هفتوان)، یک شیرینی‌فروش (ماریتا هاشم‌زاده)، یک مترجم (فرهاد خردمند)، یک نوازنده پیانو (آرا داویدیان)، یک کاشی‌کار (سعید خاک‌نگار) و ساکن قدیمی محله (شاهن بازیل) شخصیت‌های این فیلم مستند هستند که در نسخه جدید فیلم دو شخصیت دیگر (یک عکاس و یک خانم معمار) هم به آن اضافه شده‌اند.

باقری با این کار چند هدف را مدنظر داشته: نخست این‌که جنبه داستانی فیلمش را قوی‌تر کند و دیگر این‌که مخاطب را از طریق این شخصیت‌ها به عمق روح محله قوام‌السلطنه سابق نفوذ دهد که در هر دو مورد هم موفق ظاهر شده است.

به این خاطر که با ظرافت خاصی این عمل را انجام داده و به‌خوبی هم از اسناد معتبر موجود در آرشیوها بهره گرفته است.

نکته دیگر به نوع نگاه باقری بازمی‌گردد که در عین احترام به تاریخچه یک خیابان، از بازی‌های اغراق‌شده مرسوم این روزها فاصله گرفته است.

همچنین وی از این قرار گرفتن ادیان در کنار یکدیگر نیز بهره هوشمندانه‌ای گرفته که می‌تواند برای مخاطبان خارج از مرزهای ایران هم به‌شدت جذاب باشد.

به‌خصوص در سال‌های اخیر که گروهک‌هایی همچون داعش به اسلام ستیزی در اروپا و آمریکا دامن زده‌اند، نمایش فیلم‌هایی از این جنس می‌تواند تاثیر مثبت و خوبی روی مخاطبانش در این رابطه داشته باشد.

نکته دیگری هم که ذهن مخاطب را پس از تماشای فیلم به خود مشغول کرده این است که بافت یک محله و اتفاقات مختلف سیاسی و اجتماعی رخ داده در آن روی ساکنانش تاثیر گذاشته یا برعکس این مردم هستند که به این محله روح بخشیده‌اند.

باقری در اهالی خیابان یکطرفه گزینه دوم را برگزیده و روایت هشت نفر از ساکنان این محله قدیمی را ستون فیلمش قرار داده است.

استفاده از دو چهره آشنا برای مخاطبان اهل سینما (لوون هفتوان و فرهاد خردمند) که هردو در فیلم‌هایی همچون: پرویز و زندگی و دیگر هیچ بازی کرده‌اند نیز ترفند مناسبی از سوی کارگردان برای برقراری ارتباط همه‌جانبه با مخاطبانش است.

از سوی دیگر اهالی خیابان یکطرفه سرشار از قاب‌بندی‌های درخشان و کاملا مرتبط با درونمایه آن است که روح مخاطب را جلا داده و تا مدتی پس از اتمام فیلم هم آن را مزمزه می‌کند.

مجتبی

یکی از فرم‌های محبوب و پرطرفدار در سینمای مستند، آثار شخصیت محور است که بنای خود را براساس آن گذاشته و قصه خود را پیش می‌برد و مجتبی ساخته محمد‌حسن دامن‌زن یکی از آنها به حساب می‌آید.

قهرمان داستان در این‌گونه مستندها طیف وسیعی از آدم‌ها از بسیار مشهور تا ناشناس را در برگرفته و مخاطبان را بسته به ذوق و استعداد نویسنده فیلمنامه و نیز کارگردان همراه می‌کند.

در مجتبی با بازیگر تئاتری مواجهیم که برای امرار معاش به اجرای نمایش‌های کودکانه در مهد کودک‌ها و جشن‌ها می‌پردازد در حالی که کاملا از آرمان‌های خود در این حرفه دور شده است.

در عین حال در زندگی شخصی‌اش هم چالش‌هایی با همسر و فرزندش دارد که هدفشان مهاجرت از ایران است.

مجموعه این اتفاق‌ها فیلمی هفتاد دقیقه‌ای به نام مجتبی را شکل داده که مصالح کافی برای تولید مستندی شخصیت محور را داشته است.

اما این اتفاق به چند دلیل رخ نمی‌دهد که مهم‌ترین آن به عدم تمرکز روی یک تم و به اصطلاح از این شاخه به آن شاخه پریدن‌های دامن‌زن در مقام کارگردان بازمی‌گردد.

ایده کمدینی که روی صحنه مخاطبان را خندانده و پشت صحنه با کوهی از مشکلات مواجه است، همیشه جذاب و وسوسه‌برانگیز بوده که بازیگر بزرگی همچون چاپلین هم در فیلم سینمایی لایم لایت به آن پرداخته است.

دامن‌زن در این فیلم تلاش زیادی در این باب به خرج می‌دهد تا مخاطب از لایه‌های بیرونی زندگی مجتبی گذر کند و وارد لایه‌های درونی زندگی‌اش شود.

به همین خاطر هم فیلمش را با مشاجره مجتبی و همسرش آغاز می‌کند و بی‌مقدمه‌چینی مشکلات او را در خانواده به رخ مخاطب خود می‌کشد و پس از آن تکه‌های دیگری از پازل داستان مجتبی را کنار هم قرار می‌دهد.

تم مهاجرت را می‌توان از تم‌های اصلی فیلم به حساب آورد که به مرور به یک تم فرعی تبدیل می‌شود.

بی‌شک تم اصلی فیلم، تنهایی است که فیلمساز هم روی آن تاکید زیادی کرده که قهرمان فیلم را از محیط پیرامونش منفک و وارد جهانی ذهنی می‌کند.

جهانی که در آن نه همسر و دختر مجتبی و نه دستیار درگیر ابزار فنی و تکنیکی کار حضور نداشته و او را با دنیای نمایش و آنچه که به آن عشق می‌ورزد، تنها می‌گذارند.

سکانس نشستن او در حمام و خیره شدن‌های غم‌انگیزش به حباب‌های صابون که پیش رویش می‌ترکد، استعاره از آرزوهای هدر رفته اوست.

آرزوی بازیگر بزرگ و مطرح شدنی که در نهایت همچون همان حباب‌ها ترکیده و او را به جایگاهی رسانده که اصلا دوستش ندارد.

دامن‌زن در بخش‌های مربوط به خانواده مجتبی بسیار خوب عمل کرده و سکانس‌های او و همسر و دخترش را عالی از کار درآورده است.

هر چند در برخی لحظات این بازسازی کردن لحظات رخ داده، خودش را به رخ مخاطب کشانده و فیلم را هر چه بیشتر به فضای یک مستند ـ داستانی نزدیک می‌کند.

مجتبی به عنوان قهرمان فیلم، یک بازیگر است و این دست کارگردان را برای خلق یک بازی باز گذاشته و این سوال را به ذهن مخاطب می‌آورد که آیا او در مواجهه با همسر هم در حال بازی است یا خیر؟

مجتبی با همه نقاط قوتش می‌توانست بهتر از اینها از کار دربیاید، اما جلو زدن سوژه از فرم و غلبه اولی بر دومی جلوی این امر را گرفته و لطماتی به کلیت آن وارد کرده است.

با این حال تلخی حاکم بر فضای فیلم از جنس تلخی‌های بعضا تحمیلی برخی مستندها نبوده و کاملا از دل داستان بازیگری بیرون آمده که روزی آرزوهای بزرگی در سر داشته و حال برای امرار معاش تن به تقدیر خود داده است.

ضمیمه قاب کوچک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها