چندین نسل با «قصه ظهر جمعه» خاطره دارند

زندگی در هوای قصه

نوستالژی فقط در تصویر و عکس و فیلم نمی‌گنجد و خلاصه نمی‌شود. گاه صدا و نوایی خوش و آشنا هم می‌‌تواند مرغ یادت را پر بدهد به سال‌های دور، ایام خوش گذشته. ظهرهای جمعه، نیم ساعت مانده به آغاز پخش برنامه کودک از تلویزیون، تقریبا بیشتر کودکان ایرانی در کنار رادیوی قدیمی خانه جاخوش می‌‌کردند و گوش و هوش می‌سپردند به برنامه‌ای که مطلعش با این جمله قصار آغاز می‌شد؛ «قصه ظهر جمعه».
کد خبر: ۸۶۶۱۸۶
زندگی در هوای قصه

این را صدای کودکانه‌ای می‌گفت با تانی و بعد آهنگ غمناک که نه، سوزناکی می‌آمد. به دنبالش صدای قصه‌گو هم از راه می‌رسید، آرام و کمی کشدار البته، محمدرضا سرشار؛ «بسم‌الله الرحمن الرحیم. دوستان، عزیزان سلام. دلتان شاد، سلامتی‌تان برقرار و لطف خدای بزرگ شامل حالتان...». قصه ظهر جمعه یکی از برنامه‌های پرمخاطب رادیو بوده است در تمام ادوار این رسانه شنیداری. به‌خصوص در دهه 60 که یکی از پرشنونده‌‌ترین برنامه‌های رادیو بود به گواهی نظرسنجی سازمان صدا و سیما در سال 1363. این برنامه پس از «صبح جمعه با شما» در صدر انتخاب‌های مردمی می‌ایستاد.

قصه ظهر جمعه یکی از قدیمی‌ترین برنامه‌های رادیوست و قدمتی به اندازه اصل رسانه دارد. این برنامه برای اولین بار به فاصله یک‌ماه از تاسیس رادیو ایران روی آنتن رفت با اجرای صبحی مهتدی، نویسنده شهیر داستان‌های کودک. مهتدی 24 سال ظهرهای جمعه مخاطبان و شنوندگانش را با قصه‌هایی جذاب سرگرم ‌کرد. پس از مهتدی، علی جواهرکلام، ایرج گلسرخی، حمید عاملی، محمدرضا سرشار، مریم نشیبا، علی عابدی و امیرحسین مدرس هم برای دوستداران این برنامه قصه گفتند، اما برای نسلی که به دهه ‌60 علقه‌عاطفی، حسی و نوستالژیک دارد، قصه ظهر جمعه با صدای محمدرضا سرشار یا همان رضا رهگذر طعم و مزه دیگری دارد.

سرشار هم مانند مهتدی به مدت 24 سال (خودش عمری است) از بهمن 1360 تا مهر 1384 راوی قصه‌های ظهر جمعه رادیو بود. کودکان، نوجوانان، جوانان و شک نکنید، بزرگسالان هم در دهه 60 ظهرهای جمعه را با صدای سرشار و قصه‌های جذابش زندگی می‌کردند. بخشی از جذابیت‌های این برنامه علاوه بر فقدان گزینه‌های انتخاب در دسترس برای مخاطبان و رضایت دادن به داده‌ها و داشته‌های موجود، به مصداق حکایت آش کشک خاله در سال‌های به‌خصوص ابتدایی دهه 60، به انتخاب قصه‌ها و داستان‌های جذاب و گیرا بازمی‌گشت. عمده قصه‌های برنامه از آثار نویسندگان معاصر انتخاب می‌شد که برای کودکان و نوجوانان قلم می‌زدند. همین به روز بودن قصه‌ها و نزدیکی‌شان به حال‌و‌هوای روحی مخاطبان عاملی بود در توفیق برنامه در برقراری ارتباط با شنوندگانش.

یکی از خاطره‌انگیزترین قصه‌هایی که رضا رهگذر در دهه 60 روایتگرش شد، «راهزن‌ها»ی حسین فتاحی بود. قصه مردم اهالی یک روستا که به یک جوان گریخته از دست راهزن‌ها پناه داده‌اند و بالطبع در معرض تهدید آنها قرار گرفته‌اند، خاصه آن‌که قصد دارند دسته‌جمعی ‌ به مشهد بروند. راهزن‌ها به علت ممتد بودنش در چند هفته پشت‌سر هم خوانده شد و شگفتا که شنوندگان متعلق به آن دهه هم همه پیگیر و صبور چشم به راه می‌ماندند تا هفت روز هفته بگذرد و باز آدینه‌ای بیاید و ظهر برسد و عقربه‌های ساعت روی یک و نیم جاخوش کنند؛ یک وفاداری و دلبستگی متقابل میان رسانه و مخاطب. برنامه قصه ظهر جمعه در دهه اخیر دستخوش تغییرات‌ زیادی شده که شاخص‌ترین آن رفتن سرشار و آمدن چند گوینده و راوی پس از اوست. طبیعی است با توجه به تعدد شبکه‌ها و اصولا تغییر مناسبات سرگرم‌کننده و علایق مردم، این برنامه با ریزش نسبی مخاطبان خود مواجه شده باشد، اما اصل مقوله قصه همچنان جذاب است و گوشنواز برای مخاطبانی که به ادبیات دل سپرده‌اند. به نظر می‌رسد دست‌اندرکاران و سیاستگذاران قصه ظهر جمعه اگر می‌خواهند برنامه‌شان همچنان محبوب دل و خاطر مخاطبان خود باشد باید از صدر تا ذیل برنامه خود را به روز کنند؛ از انتخاب قصه‌‌ها گرفته تا گزینش گوینده و خوانش قصه‌ها.

در روزگاری که مردم دیگر حوصله شنیدن قصه‌های بلند را با ریتم کند ندارند، می‌توان و باید با انتخاب داستان‌های باب طبع و سلیقه مخاطب، جذابیت یک برنامه رادیویی را حفظ کرد و شنوندگانش را پایبند نگه داشت. قصه ظهر جمعه یکی از خاطره‌‌انگیزترین و البته جذاب‌ترین برنامه‌های تاریخ رادیوست که لحظات ماندگار و مطلوبی را برای چند نسل از شنوندگان خلق کرده و رقم زده است. حیف است و مایه دریغ و افسوس که نسل جدید و به‌خصوص کودکان و جوانان امروزی محروم شوند از شنیدن قصه‌‌های جذاب و رویاپردازی و تصویرسازی با صدای گیرا و مخملی یک گوینده.

محسن محمدی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها