نیمه‌های دهه 60 کم‌کم راهکارهایی تازه و تا حدودی تثبیت‌ شده در راه برنامه‌سازی و نیز ساخت آثار نمایشی از قبیل فیلم‌های بلند و میان‌مدت تلویزیونی، سریال، تله‌تئاتر، مسابقه‌ها، میان‌پرده‌ها و برنامه‌های ترکیبی به دست آمد. به هر حال زمان جنگ بود و همچنان دست برنامه‌سازان از نظر مالی تنگ. پس باید تا حد ممکن هزینه‌ها سرشکن می‌شد.
کد خبر: ۷۷۵۵۲۷
سریال «گرگ‌ها»؛ شهری خیالی در سریالی شبه‌تاریخی

در این میان، تجربه به‌‌نسبت موفق ساخت چند سریال به طریقه تصویربرداری ویدئویی (کاری که در رژیم پیشین نیز تا حدی تجربه شده بود) به کار آمد و در پی تولید و نمایش آثاری مانند «افسانه سلطان و شبان»، «امیرکبیر» و «آینه» که داستان اولی در فضایی افسانه‌ای، دومی براساس رخدادهای تاریخی و حول محور زندگی یک شخصیت مشهور و سومی نیز در فضایی معاصر و به روز می‌گذشت و هر سه نیز اقبال بینندگان تلویزیون را برانگیختند، مقرر شد تا تهیه مجموعه‌های تلویزیونی با هدف پایین آوردن هزینه‌های فیلمبرداری و سرعت بخشیدن به مرحله ساخت، به طریقه تصویربرداری ویدئویی بیش از پیش در دستور کار گروه تولید قرار گیرد. می‌ماند یک مساله؛ این‌که تماشاچی صرف‌نظر از سریال‌هایی تاریخی یا افسانه‌های همچون «شاه‌شکار»، «امیرکبیر» و «افسانه سلطان و شبان» که ریتمی آرام داشتند و داستان سومی نیز باوجود دارا بودن حال و هوایی فرحبخش و خنده‌دار، با طمانینه‌ خاص خودش پیش می‌رفت، اما در مواجهه با سریال در دست تولید «گرگ‌ها» که قرار بود حادثه‌ای هم باشد، نمی‌شد بازخوردهای تماشاگر را پیش‌بینی کرد. به هر حال در محدوده همان چند سال، پخش سریال تاریخی «سربداران» با آن تصویرهای 35 میلی‌متری و باکیفیتش همراه بازپخش «دلیران تنگستان» که آن هم هرچند با نگاتیو فیلمبرداری شده بود و به هر حال صحنه‌هایش از شفافیت برخوردار بود، توقع بینندگان را بالا برده بود و استفاده از دوربین‌های ویدئویی می‌توانست یک مجموعه شبه تاریخی مثل گرگ‌ها را با افت کیفیت و در نتیجه پس ‌زدن بینندگان همراه کند.

سرانجام تصمیم‌گیرندگان بر تردیدهای‌شان چیره شدند و مقرر شد ضمن استفاده از بازیگران مشهور و امتحان پس‌ داده در طراحی صحنه و لباس، چهره‌آرایی ایفاگران نقش‌ها، کادربندی‌ها و میزانسن و بقیه ویژگی‌های فنی دقت لازم به کار بسته شود. شاید به سبب پیش‌زمینه ذهنی تماشاگر در برخورد با آثار تاریخی و شبه تاریخی بود که در نهایت قرار شد گرگ‌ها دوبله شود.

حضور یک کارگردان کاربلد

داوود میرباقری از همان ابتدا مسیر سخت و هدف‌های بلندبالایی را در هنرهای نمایشی برای خودش در نظر گرفته بود. او متولد 1337 شاهرود و دانش‌آموخته مهندسی معدن از دانشگاه پلی‌تکنیک تهران است. (ورودی سال 56 ـ 55) او در جایی به خاطره‌ای مهم از زمان دانشجویی‌اش اشاره کرده و گفته است: «روزی که قرار بود سفارت آمریکا در تهران به وسیله دانشجویان انقلابی تسخیر شود، من هم یکی از اعضای گروه برنامه‌ریزی بودم، اما به‌واسطه تمرین فشرده کلاس‌های تئاترم در روز پیش از عملیات، آنقدر خسته بودم که صبح سیزدهم آبان 1358 خواب ماندم. وقتی بیدار شدم و به خیابان آمدم، دیدم کار از کار گذشته و دانشجویان کنترل سفارتخانه را در دست گرفته‌اند. بعدها فکر کردم، شاید در رخ‌ دادن اتفاقی آن خواب، مصلحتی بوده تا مرا از مسائل و جریان‌های سیاسی، دور و دورتر کند...»

جالب این‌که هنگام ساخت گرگ‌ها که به ‌نسبت سریالی با گروه بزرگ از میان بازیگران، عوامل فنی و هنری و سیاهی‌لشکر جلوی دوربین رفته بود، میرباقری فقط 28 سال داشت. بگذریم که جوانی، ویژگی بیشتر کارگردان‌های آن زمان تلویزیون، سینما و حتی تئاتر محسوب می‌شد. میرباقری سال ۱۳۵۹ پس از گذراندن یک دوره سه ساله هنرآموزی نمایش در «تئاتر شهر» فعالیت همزمانش را در تلویزیون و تئاتر آغاز کرد. امروز شاید کمتر کسی به یاد بیاورد که او بازیگری هم کرده است. این مجموعه تلویزیونی «داستان راستان» نام داشت که همان سال‌ها به کارگردانی اکبر حر و هوشنگ پاکروان ساخته و پخش شد و امروز کمتر کسی آن ‌را به‌یاد می‌آورد. (شاید یک دلیلش تکرار نشدن پخش داستان راستان بوده باشد)

نمایش‌های تلویزیونی «ایوان مدائن» (نویسنده و بازیگر)، «آینه خیال» (نویسنده و بازیگر)، «اسکندر شاه مغلوب» (نویسنده و کارگردان هنری) و از همه مهم‌تر «حکایت مسافر گمنام» (نمایش تلویزیونی در چهار قسمت) که او نویسنده و کارگردان هنری‌اش بود و شاید در سطح وسیع‌تری به نسبت آثار قبلی میرباقری دیده و از آن استقبال شد، به نوعی پایه‌های تداوم کار هنری او را در آینده محکم کرد؛ مسیری که با سریال گرگ‌ها جدی‌تر هم شد.

***

بازیگران گرگ‌ها همگی معتبر بودند، یا پس از پخش این سریال به شهرت، محبوبیت یا دست‌کم اعتباری در میان علاقه‌مندان جدی‌تر به هنرهای نمایشی دست یافتند. علی نصیریان، داوود رشیدی، محمدعلی کشاورز، بهزاد فراهانی، سیاوش طهمورث، آتیلا پسیانی، منوچهر حامدی، راضیه برومند، اکبر رحمتی، رسول نجفیان، حمید مهرآرا و بهرام شاه‌محمدلو در این سریال بازی می‌کردند. شاه‌محمدلو در این نقش که سرش را هم ازته تراشیده بود، بازیگر بااستعدادی نشان داد. همچنان که قبلا هم در حکایت مسافر گمنام به چشم آمده بود و این‌بار میرباقری نقش مردم‌پسندتری را برایش در نظر گرفته بود. هامون با آن شوخ‌طبعی و بذله‌گویی‌هایش (که صدای دوبلوری بی‌جایگزین همچون ژرژ پطروسی را با خود داشت) می‌توانست در حکم سکوی پرتاب بلندی در برقراری ارتباط وسیع با تماشاگر در گام‌های بعدی این بازیگر باشد که او خواسته یا ناخواسته به این مسیر وارد نشد، ولی خوشبختانه همچنان به فعالیت‌های هنری‌اش ادامه داد. البته بیشتر بینندگان آن سال‌ها هنوز این نقش و بازیگرش را به یاد دارند.

بازیگری که دوباره دیده شد

ثریا قاسمی دیگر بازیگری بود که با گرگ‌ها دور تازه‌ای از فعالیتش را آغاز کرد. او پیش از انقلاب با فیلم مهمی از ناصر تقوایی (آرامش در حضور دیگران) و سریال‌های پربیننده‌ای مثل تلخ و شیرین شناخته می‌شد، اما به دلایلی در هفت، هشت سال ابتدایی پس از انقلاب (شاید به‌سان بیشتر بازیگرانی که در رژیم پیشین فعالیت می‌کردند) نتوانست به هنرنمایی ادامه دهد، اما با گرگ‌ها دوباره نام، چهره و بازی خود را به مخاطبان وسیع تلویزیونی یادآوری کرد و از آن پس در سینما نیز فعال‌تر از قبل به کارش ادامه داد.

قاسمی که همان سال صدایش در دوبله سریال پربیننده و ژاپنی سال‌های دور از خانه (اوشین) هم شنیده می‌شد از سال‌های دور یک گوینده و بازیگر توانای رادیویی و نیز دوبلوری قابل بود. در گرگ‌ها نیز نامش سوای بازیگری به‌عنوان سرپرست گویندگان ذکر شد، هرچند که در همین سریال (شاید به ضرورت نقشش که با نوعی خشونت و قدرت‌طلبی همراه بود) صدای شناخته ‌شده رفعت هاشم‌پور، دوبلور قدیمی به جایش شنیده می‌شد. دیگر صداپیشگان گرگ‌ها عبارت بودند از: ناصر تهماسب (به‌جای نصیریان در نقش حکیم)، حسین عرفانی (رشیدی)، احمد رسول‌زاده (کشاورز)، زهره شکوفنده (برومند)، منوچهر والی‌زاده (پسیانی)، پرویز ربیعی (طهمورث)، عزت‌الله مقبلی (حامدی)، حسین معمارزاده (رحمتی)، امیر هوشنگ قطعه‌ای (نجفیان)، مهدی آرین‌نژاد (مهرآرا) و بهزاد فراهانی (به جای خودش). یادش به خیر؛ فراهانی در نقش خالو یک تکیه‌کلام بامزه هم داشت که هربار می‌گفت: «نوکرت مسافره جان!» او در قسمت‌های پایانی به شکلی مظلومانه به دست عمال حاکم ظالم (که زیردستانش او را «ارباب» خطاب می‌کردند) به قتل می‌رسد. فراهانی با تکیه بر تجدید شهرتش با همین سریال در شروع دوباره و جدی فعالیت‌های هنری‌ خود در سال‌های پس از انقلاب، همکاری با میرباقری را نیز ادامه داد تا این‌که دهه 70 با بازی در دیگر سریال پربیننده میرباقری (امام علی(ع)‌) به اوج محبوبیت در دوران کار هنری‌اش دست یافت.

ژاله علو، مجید گل‌بابایی، منصور والامقام، عزیز هنرآموز، هایده حائری، سهیلا رضوی، حسین پناهی، غلامحسین بهمن‌یار، محمدقاسم پورستار، بیوک میرزایی، کریم اکبری مبارکه، رحمان باقریان، فرنوش آل‌احمد، بهمن روزبهانی و مرتضی اردستانی از دیگر بازیگران گرگ‌ها بودند. در خلاصه داستان سریال می‌خوانیم: «با محکومیت مردی به نام صفدر آهنگر به اعدام، حکیم شهر که مردی پرهیزگار است، به سبب صدور این حکم به مقابله با حاکمیت وقت برمی‌خیزد و در نهایت نهضتی برپا می‌شود که با همراهی مردم که از ظلم حاکم به تنگ آمده‌اند سبب‌ساز سقوط حکومت و آزادی زندانیان می‌شود.» فضای کشور در نیمه دهه 60 همچنان علاوه بر جنگی بودن، انقلابی بود و گرگ‌ها نیز با ماجرا‌ها و رخدادهای نمادینش حتی از شعاردهی و شعارگرایی هم به دور نمانده بود‌، اما میرباقری باز هم کوشیده بود تا در شرایط بسته بودن دست و پای فیلمسازان و سریال‌سازان رگه‌هایی از عشق را هرچند کمرنگ در گرگ‌ها هم به ‌تصویر بکشد.

این عشق میان دو کاراکتری که راضیه برومند و آتیلا پسیانی بازی می‌کردند و در آن زمان هر دو جوان بودند شکل می‌گرفت. عشق و علاقه‌ای که جلوه‌هایش باتوجه به شرایط آن سال‌ها حداکثر در گفتن دو سه دیالوگ خلاصه می‌شد. مثلا جایی که کسی پسیانی را برای انجام کاری به در خانه پدر دختر فرستاده، اتفاقی با او روبه‌رو می‌شود و وقتی صحبت‌ها به دوختن لباسی تازه برای دختر کشیده می‌شود، پسیانی از او می‌خواهد که «لباسش را گلدار ببافد.» همین و تمام! این بالاترین حد صحبت و امکان (و اجازه‌اش) در یک اثر نمایشی آن دوران بود.

سیاوش طهمورث که آن سال‌ها با مجموعه آینه بخوبی نزد تماشاگران تلویزیون دیده و شناخته شده بود، در گرگ‌ها نقش منفی و شرارت‌بار داروغه را بازی می‌کرد و توانست در میان بینندگان احساس منفی ‌بودن نسبت به نقشش را بخوبی بباوراند. او چندی پیش در مصاحبه‌ای در پاسخ این پرسش که درباره فاکتورهای موثر در موفقیت و ماندگاری یک ضد قهرمان دراماتیک صحبت کنید، ضمن یادآوری از خاطره این سریال گفت: «اگر ما شخصیت‌ها و انسان‌ها را سیاه و سفید نبینیم، ماجرا به واقعیت وجودی انسان نزدیک‌تر می‌شود. همه انسان‌ها حتما در وجودشان رنگ‌آمیزی‌های متفاوتی دارند که در برخورد با جامعه معنا پیدا می‌کند. مثال می‌زنم، اگر شما یک شخصیت را در اطرافتان سیاه و منفی می‌بینید، دلیل دارد. شاید او تحت تاثیر مسائل خود‌خواهانه و مسائل پرت اجتماعی قرار گرفته و در جایی که نباید، حق را به خودش می‌دهد. پس شروع می‌کند به انجام یک عمل اشتباه، یک نوع رفتار نامناسب انسانی و الی آخر. بنابراین دقیقا می‌بینیم که یک ضد‌قهرمان هرگز خودش را ضد‌قهرمان نمی‌داند؛ بلکه به خودش حق می‌دهد که حتما باید این کار را انجام بدهد. هیچ جنایتکاری نمی‌گوید من جانی هستم. مثالی می‌زنند و می‌گویند اولین نفری را که کشتید جنایت کردید، اما کشتن دومی و سومی دیگر از روی عادت است. پس هیچ ضد‌قهرمانی به قول شما و هیچ آدم منفی‌ای به قول بعضی‌ها خودش را سیاه نمی‌داند. مطلب مهم دیگر این‌که آن کسی که مثبت است هم به این دلیل مثبت است که فقط خودش را نمی‌بیند، دیگران را هم می‌بیند...»

میرباقری باوجود پیروزی در برداشتن اولین گام بلندش در تلویزیون دست به کار ساخت سریال «رعنا» شد. (که در آینده به آن نیز خواهیم پرداخت) بعد هم امام علی(ع)‌، معصومیت از دست رفته و مختارنامه. به این ترتیب جایگاه این کارگردان به‌عنوان یکی از مطمئن‌ترین سازندگان آثار تاریخی قدیم تثبیت شد. هرچند که رعنا مربوط به دوران معاصر بود و میرباقری در این زمینه نیز خود را توانا نشان داد.

علی شیرازی / قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها