امروز در همه جای جهان افراد مشهوری در حوزه‌های مختلف هنری را می‌شناسیم که زمانی روزنامه‌نگار بودند.
کد خبر: ۷۷۰۹۰۲
منتقدان،‌ کارگردانان شکست خورده نیستند

نه این‌که روزنامه نگاری پلی باشد برای رسیدن به دنیای بازیگری، کارگردانی، اجرا، رمان‌نویسی و هر شغل دیگری که روزنامه‌نگاری خود یکی از جذاب ترین و معتبرترین مشاغلی است که رویای خیلی‌هاست اما گاه روزنامه‌نگاری بهانه و فرصتی می‌شود برای تغییر سرنوشت و راهی برای تغییر مسیر زندگی که در اغلب موارد ناخودآگاه رخ می‌دهد.

در کشور ما نیز فیلمسازان مشهوری هستند که شاید بسیاری از مردم ندانند که آنها یک روز به جای دوربین قلم در دست داشتند و به حرفه روزنامه‌نگاری مشغول بودند و دست تقدیر یا پای تدبیر آنها را به حرفه دیگری کشانده است. در این گزارشی که می‌خوانید به شش نفر از کسانی که از حرفه روزنامه‌نگاری به دنیای سینما وارد شدند، می‌پردازیم تا حدی بر این نظر خط بطلان بکشیم که منتقدان، کارگردان‌های شکست خورده‌اند!

فریدون جیرانی؛ فیلمساز مشرقی!

با این‌که سال‌هاست همه او را به عنوان فیلمساز می‌شناسند و آثارش را به عنوان یکی از مهم‌ترین فیلم‌های سینمای بدنه می‌دانند، اما هنوز هم می‌توان رگه‌هایی از روزنامه نگاری و روحیات ژورنالیستی اش را در فیلم‌‌ها و حتی رفتار و منش و اخلاق اجتماعی‌اش دید. مثلا جنجالی‌شدن بسیاری از آثارش ـ که این آخری من مادر هستم بازتاب‌های رسانه‌ای فراوانی هم داشت ـ مصداقی از حال و هوای ژورنالیستی اوست.

فریدون جیرانی سال 1330 در بَردَسکن کاشمر از شهرهای استان خراسان به دنیا آمد. وی که تا مقطع دیپلم تحصیل کرده، فعالیت هنری خود را در سال 1351 با بازی در نمایش «عصمت» آغاز کرد و سال 52 به عضویت سینمای آزاد مشهد در آمد. او فیلمسازی در سینمای حرفه‌ای را سال 60 با نوشتن فیلمنامه فیلم «آفتاب‌نشین‌ها» آغاز کرد که مهدی صباغ‌زاده آن را کارگردانی کرد. فعالیت در مطبوعات را با سردبیری در مجله سینما در سال 70 آغاز کرد. او مدتی مجری ـ کارشناس برنامه سینمایی «هفت» بود که به‌دلیل اجرای این برنامه سینمایی پر بیننده در تلویزیون به چهره‌ای شناخته شده و خبرساز تبدیل شد. اصلا سابقه روزنامه‌نگاری جیرانی در حوزه سینما و سال‌ها فعالیتش در مجله سینما به‌عنوان سردبیر موجب شد تا او سردبیری و اجرای هفت را به عهده بگیرد. کسی که هم کارگردان است و هم به‌واسطه تجربه‌های ژورنالیستی با اهالی سینما مصاحبه و گفت‌وگو داشته یا مصاحبه‌های آنها را نظارت و ویرایش کرده است بدون شک می‌تواند از پس یک برنامه سینمایی که گفت‌وگو با عوامل سینما یکی از ویژگی‌های آن است، برآید. اما به این ویژگی‌ها باید حافظه عجیب او در ارتباط با تاریخ سینمای ایران را هم در نظر بگیرید که هم ریشه در سوابق روزنامه‌نگاری او در حوزه سینما دارد و هم مراوده و آشنایی نزدیک او با اهالی سینما.

واقعیت این است که اجرای برنامه هفت را هم باید به عنوان فعالیت‌های ژورنالیستی ‌/‌ رسانه‌ای جیرانی در حوزه سینما تعریف کرد، اما تاثیرپذیری او از عقبه روزنامه‌نگاری‌اش را بیش از این باید در گرایش او به قصه‌های اجتماعی و عشق‌های غیرمتعارفی دانست که گویی واجد یک نوع رویکرد آسیب‌شناسانه برساخته از روحیه روزنامه‌نگارانه اوست. حتی می‌توان فضا و ساختار کلی و تم و پیرنگ حاکم بر سینمای جیرانی را متشابه با صفحه حوادث روزنامه و رخدادهای اجتماعی دانست. همچنین جیرانی را می‌توان از آن دست فیلمسازانی دانست که هنوز تعلق خاطر به حرفه روزنامه‌نگاری و روحیه جستجوگرانه و رسانه‌ای‌اش را حفظ کرده است. مصداق این سخن را می‌توان در ساخت یک برنامه تحلیلی شبیه به هفت در شبکه نمایش خانگی دانست. ضمن این‌که گاهی شاهد مصاحبه‌های افتخاری او با سینماگران برای برخی نشریات تخصصی سینما هستیم. او روزنامه‌نگاری است که فیلمسازی‌اش در امتداد نگاه ، رویکرد و روحیه ژورنالیستی‌اش ادامه یافت.

هادی مقدم‌دوست دست به قلم

هادی مقدم‌دوست را نمی‌توان جدا از حمید نعمت‌الله تصور کرد؛ هم به عنوان دو دوست و بچه محل قدیمی‌ و هم به‌عنوان دو همکار مطبوعاتی ـ سینمایی. گرچه نعمت‌الله بیش و پیش از او به عالم سینما کوچ کرد اما طی این سال‌ها ‌هادی مقدم‌دوست به عنوان فیلمنامه نویس یا مشاور در کنار او حضور داشت و به همین دلیل می‌توان‌ هادی و حمید را دوقلوهای مطبوعاتی ـ سینمایی دانست که همچنان این رابطه ادامه دارد. ‌هادی مقدم‌دوست متولد 1350 در تهران است. وی فعالیت سینمایی خود را در مقام کارگردان از سال 1389 با فیلم چسب زخم آغاز کرد. چسب زخم یکی از اپیزودهای فیلم ملاقات بود که مورد توجه منتقدان و نویسندگان سینمایی هم قرار گرفت. اما مقدم دوست نخستین تجربه بلند سینمایی خود را با تجربه‌ای متفاوت آغاز کرد و سر به مهر علاوه بر تازگی موضوع شاید برای اولین بار بود که وبلاگ‌نویسی را به‌عنوان تجربه مدرنی از فعالیت رسانه‌ای وارد سینما کرد و این نشان می‌دهد که ردپای مطبوعاتی مقدم دوست در زمین سینما هم قابل رویت است.

مقدم‌دوست سال‌ها با نشریه فیلم‌نگار همکاری داشت که تنها نشریه تخصصی فیلمنامه‌نویسی است و با علایق و تخصص او پیوند عمیق داشت. او البته در نشریاتی مثل مجله فیلم و 24 نیز قلم زده و رابطه دوستانه خوبی با منتقدان سینمایی دارد و واقعیتش این است که هنوز هم وزنه مطبوعاتی منتقد بودن او سنگین‌تر از فیلمسازی اوست. خود مقدم دوست نیز همچنان خود را مطبوعاتی دانسته و هنوز کسوت ژورنالیستی را از تنش در نیاورده است.

من رسول عاملی، خبرنگار بودم

صدرعاملی از هفده ‌سالگی با خبرنگاری فعالیتش را آغاز و تا سال ۵۹ به عنوان گزارشگر، قصه‌نویس، دبیر سرویس حوادث و سپس دبیر سرویس پارلمانی با روزنامه اطلاعات همکاری داشت. فعالیت حرفه‌ای در سینما را با تهیه فیلم خونبارش (۱۳۵۹) آغاز کرد و اولین فیلمش را به عنوان کارگردان به نام رهایی در سال 61 ساخت و سپس میلاد فیلم اولین شرکت تولید و توزیع فیلم سینمایی پس از انقلاب را تاسیس کرد. شاید هیچ فیلمسازی به اندازه صدرعاملی فعالیت‌های ژورنالیستی را تجربه نکرده است بویژه این‌که در کشور ما ژورنالیست بودن خیلی با سیاست گره خورده است. به غیر از تجربیات مستقیم خبرنگاری، صدر عاملی از افرادی بود که در هواپیمای حامل امام خمینی(ره) از فرانسه به ایران در آن سفر به‌عنوان خبرنگار اطلاعات حضور داشت و ظاهرا بعدها درباره آن مستندی هم ساخت.

درواقع او خبرنگار ایرانی بود که گزارش‌ها و عکس‌هایش را در روزنامه اطلاعات می‌توانستیم مشاهده کنیم که درباره‌ آن روزها برخی ناگفته‌های کمتر گفته شده را مطرح کرد. صدرعاملی درباره تجربیات خبرنگاری‌اش در پاریس می‌گوید: «من از وقتی که در دهکده توانستم ساکن شوم شرایط بهتری نسبت به خبرنگارانی که مجبور بودند هر روز مسافت نوفل‌لوشاتو تا پاریس و برعکس را طی کنند، داشتم. آنها وقتی می‌رسیدند که من ده حلقه فیلم گرفته بودم. یادم است که دو یا سه نگاتیوی را که عکس‌های بهتری در آنها بود برای خودم نگه می‌داشتم و بقیه را به آن خبرنگاران می‌فروختم تا هزینه‌های روزمره‌ام را تامین کنم. سه نگاتیو را صد فرانک می‌فروختم. نزدیک به سه‌ماه در نوفل لوشاتو بودم تا بالاخره شاه رفت و مهم‌ترین شرط بازگشت امام اتفاق افتاد.» او نیز بخشی از دغدغه‌های خبرنگارانه خود را در ساخت فیلم‌های اجتماعی پی‌گرفت و شاید به واسطه همین تجربیات است که او در همایش‌ها و جشنواره‌های سینمایی یا برنامه‌های تلویزیونی خوب حرف می‌زند و تحلیل می‌کند و در واقع به زبان و ادبیات ژورنالیستی تسلط دارد، هرچند او بعد از فیلمساز شدن دیگر به دنیای خبرنگاری برنگشت. گل‌های داوودی در دهه 60 و من ترانه 15 سال دارم در دهه 70 را اگر به‌عنوان شاخص‌ترین آثار او در نظر بگیریم علاقه‌اش به ملودرام‌های اجتماعی را می‌توان با تجربه خبرنگاری‌اش بویژه در سرویس حوادث پیوند زد. هرچند که به نظر می‌رسد کسی مثل او می‌توانست به شغل خبرنگاری به‌عنوان یک موقعیت دراماتیک توجه بیشتری داشته باشد.

سعید عقیقی تبدیل ادبیات به زندگی

سعید عقیقی (متولد نهم آبان ۱۳۴۹ ـ کرمانشاه) فیلمنامه‌نویس، مدرس، منتقد و کارگردان سینما که به خاطر مقاله‌های صریح و تندش شهرت دارد. عقیقی نویسنده سه فیلمنامه هفت پرده و شب‌های روشن و صداهاست. گرچه او امروز به‌عنوان یک فیلمنامه‌نویس خاص شناخته می‌شود اما همچنان به‌عنوان یک منتقد و نظریه‌پرداز سینما به فعالیت‌های مطبوعاتی خود ادامه می‌دهد. هرچند کم کار است و گزینه‌نویس اما هر وقت دست به قلم می‌برد و مطلبی می‌نگارد نه فقط مخاطبان جدی سینما که حتی همکاران خود را نیز به شگفتی و ستایش وامی‌دارد. نگاه و تحلیل متفاوت و البته مستدل و مستحکم او بر مبنای تئوری‌های سینمایی بنا شده است. متن‌هایی که گرچه ممکن است نقد یک فیلم خاص باشد اما خواندنش بر دانش تئوریک و سینمایی مخاطب می‌افزاید نمونه‌اش نقد بلندی است که او بر فیلم جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی نوشت و بازتاب گسترده‌ای در میان منتقدان سینمایی داشت. عقیقی البته در کنار فیلمنامه‌نویسی به آموزش سینما هم در دانشگاه و هم در تلویزیون پرداخته و کلاس‌های فیلمنامه نویسی او در برنامه درس‌های سینما شبکه چهار، نظر و رضایت بسیاری از علاقه‌مندان و دانشجویان سینما را در پی داشت.

او البته در میان سینما و روزنامه‌نگاری در نوسان بوده و البته نه به معنای حرفه‌ای ژورنالیستی بلکه به‌عنوان یک نویسنده سینمایی همچنان فعالیت مطبوعاتی می‌کند. مطالب ارزشمند او در فصلنامه‌های تجربه، مهرنامه و سینما و ادبیات هر از چند گاهی مورد توجه محافل آکادمیک سینمایی قرار می‌گیرد. عقیقی به واسطه همین علائق و سوابق نوشتاری در حوزه نقد و تحلیل فیلم از جمله کسانی است که به حضور و پیوند ادبیات به سینما علاقه داشته و البته به اقتباس‌های ادبی در سینما نیز علاقه‌مند است؛ مثل فیلم شب‌های روشن که او تحت تاثیر رمان شب‌های روشن داستایوفسکی آن را به فیلمنامه بدل کرده است.

حمید نعمت‌الله؛ روزنامه‌نگاری با دوربین

حمید نعمت‌الله در سال 1346 به دنیا آمد. او کارگردان و نویسنده‌ای است که وجود مضامین انسانی، اجتماعی و شهری را می‌توان از ویژگی‌های بارز آثار وی دانست. نعمت‌الله با دستیاری مسعود کیمیایی فعالیت خود را آغاز و با ساخت «بوتیک»، اولین فیلم سینمایی‌اش را در مقام کارگردان تجربه کرد. او پس از آن «بی‌پولی» را ساخت که با موفقیت روبه‌رو شد؛ سریال «وضعیت سفید» دیگر اثر اوست که با اقبال مخاطبان همراه شد. نعمت‌الله در جشنواره 32 فیلم فجر با فیلم «آرایش غلیظ» شرکت کرد که این فیلم توانست جایزه ویژه هیات داوران را از آن خود کند.

نعمت‌الله هم از جمله فیلمسازانی است که از جرگه روزنامه‌نگاران به این قافله پیوسته است. همسرش معصومه بیات که همکار مطبوعاتی‌اش بود هنوز هم به فعالیت‌های روزنامه‌نگاری‌اش ادامه می‌دهد. نعمت‌الله از عالم نقد و نوشتار سینمایی به کارگردانی سینما آمد وعلاقه او به نوشتن را می‌توان به علاقه او به نگارش فیلمنامه ردیابی کرد؛ چه برای فیلم‌هایی که خودش می‌سازد و چه برای یار و رفیق دیرینه‌اش، ‌هادی مقدم‌دوست که او نیز از عالم مطبوعات به فیلمنامه‌نویسی وکارگردانی هجرت کرد. نعمت‌الله فارغ از دغدغه‌های اجتماعی‌اش که البته بخشی از آن به واسطه دستیاری مسعود کیمیایی حاصل شده به‌دلیل تجربه‌های مطبوعاتی به دیالوگ و دیالوگ پردازی از سویه اجتماعی‌/‌ واقع‌گرایانه که متاثر از گفتمان و روحیات مطبوعاتی‌اش است علاقه دارد و چه بسا فیلم‌های او بازتابی از همین دغدغه‌هاست.

مثلا این‌که می‌توان بوتیک را فارغ از ارزش‌های سینمایی و دراماتیکش ، روایتی اجتماعی و گزارشی از شرایط جامعه در زمان خود دانست همچنان که بی‌پولی را هم می‌توان در ذیل همین گفتمان معنا کرد. نعمت‌الله که روزی در هفته نامه سروش نیز قلم می‌زد وقتی برای اولین بارسریال تلویزیونی ساخت، شمایل متفاوتی ازیک مجموعه تلویزیونی را به نمایش گذاشت و روایت او از زندگی اجتماعی مردم در دهه 60 و دوران جنگ کاملا نگاه و رویکرد ژورنالیستی او را برملا می‌کند و اساسا وضعیت سفید روایت گزارش گونه و مستند از تجربه‌های زیستی مردم در آن دهه است که از طریق بازنمایی اشیا و ابزارهایی که در آن دوره بود به نوعی در مقام یک روزنامه‌نگار که اکنون دوربین به دست گرفته به روایت قصه خود می‌پردازد.

ایرج کریمی؛ فیلمساز همیشه منتقد

او فیلمساز همیشه منتقد است! منتقد نه به معنای معترض که به این معنا که هنوز هم در جلوی نام او منتقد و نویسنده سینمایی درج می‌شود و شان و جایگاه ارزشمندی در مقام منتقد و در میان منتقدان سینمای ایران دارد. وی فارغ‌التحصیل رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) است. از کنار هم می‌گذریم (۱۳۷۹) نخستین ساخته او است. کریمی‌تاکنون چند کتاب سینمایی را نیز ترجمه کرده‌است.

همچنین کریمی‌در تلویزیون با فیلم بلند آهنگ پنهان به‌عنوان کارگردان در سال ۷۰ آغاز به کار کرد. شروع کار سینمایی او فیلم از کنار هم می‌گذریم به عنوان کارگردان در سال ۷۹ بود. در سال ۶۹ فیلمنامه‌نویسی سفر جادویی ساخته ابوالحسن داوودی و درسال ۷۰، فیلمنامه‌نویسی بهترین بابای دنیا به کارگردانی داریوش فرهنگ را برعهده گرفت. از کنار هم می‌گذریم نخستین فیلمی‌است که وی کارگردانی، فیلمنامه‌نویسی و تهیه‌کنندگی آن را برعهده داشته است. چند تار مو را در سال ۸۲ بر اساس فیلمنامه‌ای از خودش کارگردانی کرد و فیلم باغ‌ کندلوس را در سال ۸۳ با بازی محمدرضا فروتن ساخت. در سال ۸۵ نسل جادویی را کارگردانی کرد.

او البته فیلمساز گزیده کاری ‌است و هنوز هم حجم فعالیت‌های نوشتاری ـ مطبوعاتی او در مقام منتقد و مترجم سینمایی بیش از فعالیت‌های عملی درعرصه فیلمسازی است و هنوز هم مخاطبان قدیمی‌ مجله فیلم و حتی همکاران و دوستانش از مطالب گاه و بیگاهی که می‌نویسد لذت می‌برند و می‌آموزند. کریمی‌ البته نه فقط به نقد و یادداشت که به طرح مباحث و نگارش مقاله‌های تئوریک در حوزه سینما می‌پردازد یا دست به ترجمه کتاب‌های سینمایی می‌زند.

سیدرضا صائمی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها