گزارشی از پشت صحنه سریال تلویزیونی « شهر من شیراز»

خوشا شیراز و وصف بی‌مثالش

نقش زنان به شکل‌های متفاوتی چون همسر، دختر، مادر و خواهر در تلویزیون دیده می‌شود. آثار مختلفی هم در این زمینه ساخته شده و بازخوردهای گوناگونی هم داشته‌اند. گاهی این تصاویر، شخصیت یک زن مطبوع و دلخواه را بازنمایی کرده‌اند و گاه نیز با فاصله‌ای از واقعیت همراه بوده‌اند. قصه سریال«شهر من شیراز» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی محمد بنایی نیز از زاویه‌ای دیگر سعی می‌کند زندگی چهار زن را که با هم دوست هستند، روایت کند.
کد خبر: ۷۶۵۷۲۱
خوشا شیراز و وصف بی‌مثالش

پرستو صالحی (سارا)، حسن جوهرچی (اعلایی)، روشنک عجمیان (بهاره)، رامتین خداپناهی (خسرو)، حدیث فولادوند(فرزانه)، فلامک جنیدی (سمیرا)، رامین ناصرنصیر (غفار)، زیبا بروفه (نرگس)، زهرا سعیدی (طلعت)، مهدی امینی‌خواه (محسن)، شهربانو موسوی و جمشید جهان‌زاده از بازیگرهایی هستند که در این سریال هنرنمایی می‌کنند.

محل تصویربرداری «شهر من شیراز» در خانه‌ای حوالی میدان ونک است. با نزدیک شدن به محل تصویربرداری چهره‌ها یکی بعد از دیگری آشناتر می‌شود. خانه فرزانه محل اصلی کنش‌ها و واکنش‌های شخصیت‌های زن سریال است. روشنک عجمیان، پرستو صالحی، زیبا بروفه و حدیث فولادوند آماده بازی در این سکانس هستند که قرار است بزودی جلوی دوربین برود. گروه منتظر فرمان حرکت کارگردان هستند.

وقتی بنایی فرمان حرکت را می‌دهد حدیث فولادوند(فرزانه) در این سکانس میوه‌های شسته‌شده را در ظرف کریستالی می‌چیند و می‌آورد. در اتاق زیبا بروفه (نرگس)، روشنک عجمیان(بهاره)، پرستو صالحی(سارا) و حدیث فولادوند (فرزانه) نشسته‌اند. عجمیان سه گردنبند طلای کوچک روی میز می‌گذارد. قرار است در این سکانس فولادوند متوجه اتفاقی مهم شود که زندگی‌اش را دستخوش تغییر بزرگی می‌کند:

سارا: گردنبند ندیدی تا حالا ؟

فرزانه: نه منظورم اینه که برای کی خریدین؟

سارا: یکی برای مادر خودم. یکی برای مادر بهاره. یکی هم برای مادر تو.

فرزانه: مادر من؟

سارا: مادر نرگس که عمرشو داده به شما!

فرزانه: شوخیت گرفته. من که مادر ندارم.

وقتی بنایی فرمان کات می‌دهد فرصتی دست می‌دهد تا گفت وگویی با او درباره سریال انجام دهم. بنایی پیش از این سریال‌هایی مثل«تا غروب» را کارگردانی کرده و این دومین همکاری او با علی‌اکبر محلوجیان به‌عنوان فیلمنامه‌نویس است. او درباره مدت زمان تصویربرداری و لوکیشن‌های سریال می‌گوید: « از زمان شکل‌گیری ایده در ذهنمان تا شروع کار دو سال طول کشید و ما حدود دو ماه تصویربرداری داشتیم که 40 درصد کار به اتمام رسیده. لوکیشن اصلی ما شهر شیراز، حافظیه و سعدیه، مدرسه، کلانتری و قسمت‌های مختلف است.» بنایی درباره قصه«شهرمن شیراز» نیز می‌گوید:« ماجرا از جایی شروع می‌شود که یک راننده تاکسی به نام محسن (مهدی امینی‌خواه) به خاطر تصادف به زندان می‌افتد. نرگس، همسر محسن برای تامین مبلغ دیه، درگیر مشکلات متعددی می‌شود و به موازات روایت زندگی او، داستان‌های دیگری را شاهد خواهیم بود که با هم مرتبط هستند. تصویربرداری سریال هم با بازی مهدی امینی‌خواه و زیبا بروفه در شهرک سینمایی دفاع مقدس آغاز شد.»

او می‌افزاید: «این سریال یک پس‌زمینه اجتماعی دارد و به نظر موضوع جدیدی دارد چون از ظرفیت نهفته شخصیت‌ها استفاده کردیم و حس همیاری و همکاری در شرایط دشوار در میان چهار زن روایت می‌شود. این زن‌ها علاوه بر این‌که کانون خانوادگی خود را اداره می‌کنند و در مشاغل اجتماعی خود موفق هستند، انجمنی برای کمک و همبستگی مردم محله تشکیل داده‌اند. آنها نشان می‌دهند که ظرفیت برای استفاده بیشتر از توانایی خانم‌ها وجود دارد و این مسأله در شرایط بحرانی جنگ تحمیلی ثابت شد. این خانم‌ها از ظرفیت تعطیلی پنجشنبه و جمعه مدارس استفاده کرده و کلاس‌های مختلف آموزشی برگزار می‌کنند و علاوه بر آن مردم داوطلبانه وارد این جریان می‌شوند و حس همیاری و کمک شکل می‌گیرد.»

دوباره کار شروع می‌شود و این بار گروه شروع به دورخوانی می‌کنند تا برای تصویربرداری نهایی آماده باشند. بالاخره گروه بازیگران آماده می‌شوند و بنایی برخی نکات را پیش از ضبط یادآوری می‌کند و همه منتظرند تا حدیث فولادوند دیالوگ‌های خود را بگیرد. فولادوند (فرزانه): می‌گوید که مادرش سال‌ها پیش در ایتالیا فوت کرده اما دیگران سعی دارند به او بفهمانند که این تصور اشتباه است و مادرش همچنان زنده است:

نرگس: الحمدلله مادرت زنده است.

فرزانه: زنده است؟ کی گفته؟

بهاره: بابای خدا بیامرزت.

فرزانه: بابام ... این حرفا چیه می‌زنید؟ ... وقتی من سه سالم بوده مادرم میمیره و بابا منو بر میداره میاره ایران.

نرگس: بابات موقع مرگ ما سه تا بالا سرش بودیم. تو رفته بودی داروخونه ... نسخه بپیچی.

بعد از پایان این سکانس با عجمیان همصحبت می‌شوم او درباره ویژگی‌های نقش بهاره می‌گوید: «قصه ما درباره چهار خانم است که از دوران کودکی با هم دوست هستند و این دوستی در بزرگسالی ادامه پیدا می‌کند. زمینه اصلی این کار دوستی و رفاقت بین خانم‌هاست که در سریال‌ها به آن کم پرداخته شده یا این دوستی‌ها بد نشان داده شده اما در اینجا این طور نیست و حتی زمانی که هرکدام از این شخصیت‌ها با همسرانشان صحبت می‌کنند، می‌گویند ما مثل خواهریم و چرا نباید در سختی‌های زندگی به یکدیگر کمک کنیم. بهاره به‌نسبت دیگر شخصیت‌ها شوخ و شیطان است.»

او درباره علت پذیرش نقش بهاره نیز می‌گوید: «علت اصلی همکاری‌ام به خاطر کیفیت خود فیلمنامه بود که یک کار جدید درباره خانم‌ها انجام شده و به دوستی‌ها و رفاقت آنها بها داده است. پایان قصه هم به‌گونه‌ای است که خللی در زمینه اصلی داستان ایجاد نمی‌کند. همبازی‌های خانم هم با وجود کار در شهرستان بسیار خوب بودند و این برای ما کار را راحت‌تر کرده بود. علاوه بر این دورخوانی و تغییر دیالوگ داشتیم تا دیالوگ‌ها مال خود بازیگر شوند.»

زهرا سعیدی که پیش از این او را در سریال «ستایش» دیده‌ایم نیز در این سریال بازی می‌کند. او با توضیح این‌که نقش طلعت را بازی می‌کند، می‌گوید: «همسر طلعت با تاکسی تصادف می‌کند، ما با شخصی که با او برخورد کرده، تضاد منافع داریم. وقتی متوجه همکاری دیگر دوستان در این پروژه شدم، اشتیاق همکاری‌ام بیشتر شد. در بیشتر سریال‌ها نقش من مثبت بوده و به دلیل این‌که نقشم در اینجا خاکستری و تیره‌تر است، آن را پذیرفتم. در تمام دنیا وقتی هنرپیشه‌ای در یک نقش به اصطلاح جا می‌افتد، همچنان برای نقش‌های مشابه به او رجوع می‌کنند و دیگر برای نقش‌های جدید و متفاوت به آن شخصیت رجوع نمی‌کنند. شاید علت این‌که بازیگران تلاش می‌کنند کارگردان شوند به این دلیل است که می‌خواهند نقش مورد نظر خود را بازی کنند و این اتفاق تا زمانی که خودشان کارگردان نشوند، نمی‌افتد. برای موثر شدن هر اثری، کارگردان نقش تعیین‌کننده‌ای دارد با وجود این امیدوارم مردم از این سریال استقبال کنند.»

در پایان صحبت با سعیدی، مهدی امینی‌خواه را می‌بینم که برای صحبت با کارگردان و هماهنگی‌های لازم آمده، منتظر می‌شوم تا دوباره گروه صحنه‌ای از سکانس را بگیرند. دیالوگ‌ها از فرزانه شروع می‌شود که با حالتی عجیب به دیگران نگاه می‌کند و به آشپزخانه می‌رود و می‌گوید من مادر ندارم. همه به هم و به او نگاه می‌کنند و نمی‌دانند چه بگویند. فرزانه با بشقاب‌های پیشدستی و کارد و چنگال می‌آید. جلوی هر نفر یک بشقاب می‌گذارد.

نرگس: خل شدی فرزانه؟ مادر ندارم یعنی چی؟

فرزانه: من مادر ندارم. می‌فهمید؟

نرگس: عزیزم تو باید خوشحال باشی! مادرتو پیدا کردی، مادر!

سارا: وقتی یاد مادر بزرگم می‌افتم که چقدر آرزو داشت فارغ‌التحصیلی دانشگامو ببینه، عروسی منو ببینه و ندید، قلبم از جاش کنده میشه. همیشه جای خالیشو تو زندگی‌ام می‌بینم.

پس از این صحنه با مهدی امینی‌خواه همراه می‌شوم و او درباره نقش خود می‌گوید: «زمانی که فیلمنامه را خواندم از شخصیت محسن خوشم آمد، چون دیدگاه متفاوتی نسبت به زندانیان دارد. من نقش محسن را در این سریال بازی می‌کنم که معلم یک مدرسه راهنمایی است و اوقات فراغت خود را مسافرکشی می‌کند و یکی از روزها متأسفانه با عابری تصادف می‌کند و به علت تمام شدن بیمه خودرویش کارش به زندان می‌افتد و قصه ما از همین‌جا آغاز می‌شود. محسن در زندان تحولاتی بوجود می‌آورد و از رفتار آموزشی خود در زندان استفاده می‌کند و به زندانیان تعلیم می‌دهد. به دلیل این‌که نقش این زندانی با دیگر زندانیان متفاوت بود، برایم جذابیت داشت. حدود دو ماه مشغول همکاری بودم و خوب بود. همیشه سعی کردم نقش‌های متفاوت اعم از کمدی و جدی را به عهده بگیرم.»

پرستو صالحی، از جمله بازیگرانی است که مدت‌هاست او را در تلویزیون ندیده‌ایم و این بار بعد از سال‌ها دوری قرار است در این سریال او را ببینیم. او درباره نقش خود می‌گوید:« من نقش سارا را که کارمند و مهندس شهرداری است، ایفا می‌کنم و او یکی از چهار زن اصلی ماجراست. به نسبت کارهای دیگر که از بازیگران کمتر شناخته شده استفاده می‌شود، انتخاب بازیگر این کار خوب بود و همه جزو افراد شناخته شده عرصه بازیگری بودند و این برای من یک امتیاز محسوب می‌شد. امیدوارم محصول نهایی کار خوبی باشد.»

صحبت با پرستو صالحی حُسنِ ختام حضورم در پشت صحنه«شهر من شیراز» می‌شود. گروه همچنان مشغول فعالیت هستند و من به آرامی‌محل تصویربرداری را ترک می‌کنم. طی این سال‌ها زنان به گونه‌های مختلفی در قاب تلویزیون تصویر شده‌اند و به نظر می‌رسد باید منتظر باشیم تا چگونگی تصویر زنان امروز جامعه را از زاویه دوربین محمد بنایی ببینیم.

نسرین بختیاری / قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها