همه قدر لبخند شما را می‌دانند

دلنوشته «رضا کیانیان» برای ظریف

در میان گونه‌های پلیسی، آثاری که متعلق به زیرشاخه جاسوسی است، جزو مهم‌ترین آثار این بخش به حساب می‌آید و هر ساله سریال‌ها و فیلم‌های زیادی با این موضوع جلوی دوربین می‌رود که بخش قابل توجهی از آنها هم با استقبال مواجه می‌شود.
کد خبر: ۷۳۴۰۹۸
چینش درست پازل در یک مینی‌سریال پلیسی
این دسته از آثار که ریشه در ادبیات پلیسی ـ جاسوسی دارد به واسطه لایه‌لایه بودنشان طیف وسیعی از مخاطبان را مجذوب خویش ساخته و بعضا در تاریخ سینما و تلویزیون به ماندگاری رسیده‌اند. برای مثال می‌توان به فیلم درخشان «روز شغال» اثر فرد زینه‌مان ـ که براساس رمان پروتکل چهارم نوشته فردریک فورسایت ساخته شده ـ اشاره کرد که بارها هم از شبکه‌های مختلف سیما پخش شده و منتقدان تحلیل‌های مختلفی از آن ارائه کرده‌اند.

در کشور ما هم ساخت آثار مربوط به مقوله جاسوسی بارها در دستور کار قرار گرفته است که آخرین نمونه‌اش مجموعه «پازل» ساخته ابراهیم شیبانی است. پازل که در هفته وزارت اطلاعات روی آنتن شبکه یک سیما رفت، کار شسته رفته و استانداردی محسوب می‌شود که قصه خود را خوب و بدون لکنت تعریف کرده و از ریتم مناسبی هم برخوردار است. این مینی‌سریال پنج قسمتی درباره جاسوس کانادایی‌تبار خطرناکی است که به منظور خرابکاری در نیروگاه اتمی نطنز وارد ایران شده و در مسیر تحقق خواسته خود آدم‌های مختلفی را اجیر می‌کند. مرتضی اصفهانی به‌عنوان نویسنده و طراح قصه پازل به همراه همکارانش از فرمول قدیمی و امتحان پس‌داده‌ای بهره گرفته و شخصیت‌های خود را در دو قطب مثبت و منفی چیده است.

در قطب مثبت سعید، مرتضی، طاهر و همکارانشان به‌عنوان ماموران وزارت اطلاعات قرار دارند که در پی کشف و خنثی‌سازی نقشه‌های تروریستی پیتر الکس و گروهش هستند و در این مسیر از هر مانعی عبور می‌کنند. حفظ امنیت ملی که در سال‌های اخیر و با پیشرفت هسته‌ای ایران اهمیتی مضاعف‌یافته محور فیلمنامه پازل است و همه حوادث موجود حول آن می‌چرخد.

ورود یک لپ‌تاپ به ایران از طریق فردی به نام سیامک سلطانی ـ که دوره دیده شبکه جاسوسی موساد است - موتور حرکت داستان به حساب می‌آید که در ادامه پای آدم‌های مختلفی را به آن باز کرده و به یک نقشه خرابکارانه بزرگ منتهی می‌شود؛ نقشه‌ای که پیتر الکس جاسوس آن را به​دقت طراحی کرده و برای اجرایش از عناصر خیانتکاری در داخل بهره می‌گیرد.

لپ‌تاپ وارد شده به کشور رفته رفته به معمای جذابی تبدیل می‌شود که بخوبی مخاطب را همپای قهرمان‌های داستان به دنبال خود می‌کشاند و او را در لذت کشف نهایی آن دخیل می‌سازد. نویسندگان فیلمنامه تئوری بازی موش و گربه را ـ که در گونه جاسوسی رکن مهمی به حساب می‌آید ـ در لایه‌های مختلف قصه گنجانده و البته بخش مهمی را به آن اختصاص داده‌اند؛ موضوعی که در کلیت کار بخوبی جا افتاده و مخاطب را به بهترین شکل در بیم و امید نسبت به آن نگه می‌دارد.

حفظ یکدستی ریتم در وهله اول به فیلمنامه یک اثر تلویزیونی بازمی‌گردد که در پازل این امر بخوبی لحاظ شده و تدوینگر کار سختی را برای ریتم بخشیدن به تصاویر گرفته شده نداشته است. نکته دیگری که در پازل به‌عنوان نقطه قوت به چشم می‌آید، پرهیز از حادثه‌پردازی و تلاش برای ایجاد یک تنش درونی است که گونه جاسوسی را از گونه پلیسی و زیر شاخه‌های دیگرش جدا می‌سازد؛ نکته ظریفی که برخی آثار جاسوسی تولید شده در ایران چندان توجهی به آن نشان نداده و از این نقطه لطمات جبران‌ناپذیری خورده‌اند.

پازل که از چندین شخصیت اصلی و فرعی سود می​برد، نیاز عمیقی به شخصیت‌پردازی درست و حساب شده داشته و در این مسیر می‌بایست هرچه بیشتر خود را از اغراق دور سازد. به همین خاطر هم شخصیت‌های این مجموعه از سعید، طاهر و مرتضی در قطب مثبت گرفته تا پیتر الکس، سیامک سلطانی و فرزاد مهام همگی در یک نکته اشتراک دارند و آن نزدیکی به واقعیت است. سعید به‌عنوان یک مامور امنیتی کارکشته که بشدت دغدغه حفظ امنیت مردم کشورش را دارد و از مزیت هوشی بالایی هم برخوردار است، کاملا باورپذیر و دوست‌داشتنی از کار درآمده است. رفتار او با گروهش نیز ترکیبی از دوستی، احترام و وظیفه‌شناسی است که نقشی کلیدی در هرچه جذاب‌تر شدن این شخصیت داشته است و نمونه آن را در واکنش سعید نسبت به کشته شدن یکی از افراد گروهش شاهد هستیم.

مرتضی را می‌توان نمونه جوان‌تر شده سعید به حساب آورد که هوش بالایش سرانجام معمای لپ‌تاپ را حل می‌کند و در مقام دستیار سعید کاملا متقاعدکننده به نظر می‌رسد. در قطب منفی کار با پیتر الکسی مواجهیم که سابقه‌ای طولانی در کارهای جاسوسی دارد و خونسردی صفت بارزش به حساب می‌آید. تقابل او و سعید به واسطه شخصیت‌پردازی سنجیده‌شان، خوب و باورپذیر از کار درآمده و باعث پایان‌بندی هیجانی پازل شده است.

ابراهیم شیبانی که کار حرفه‌ای خود را با دستیاری کارگردان در سینمای ایران آغاز کرده، پس از ساخت سه فیلم سینمایی در نخستین تجربه سریال‌سازی‌اش امیدوارکننده نشان داده و بخوبی روی کارش احاطه داشته است. پرهیز از قاب‌بندی‌های تکراری در صحنه‌های مشابه، از نقاط قوت کار او در مقام کارگردان بوده که جذابیت‌های بصری کار را افزایش داده است.

انتخاب رضا کیانیان برای ایفای نقش سعید یکی از بهترین انتخاب‌های ممکن بوده که جذابیت‌های نقش را دوچندان کرده است. درواقع مخاطب، کیانیان را در نقش یک مامور امنیتی کارکشته کاملا باور کرده و با دغدغه‌هایش در باب امنیت ملی همراه می‌شود.

آرش مجیدی هم در نقش مرتضی به یکی شدن با نقش رسیده و کاملا در آن حل شده و باورپذیری را به اوج رسانده است. مجموعه تلویزیونی پازل تلاشی تحسین‌برانگیز برای ساخت یک اثر جاسوسی با رعایت استانداردهای تلویزیونی است که قصه‌ای جذاب را بدون آ‌ن‌که مخاطب خود را دست‌کم بگیرد، روایت می‌کند. (ضمیمه قاب کوچک)

محمد جلیلوند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها