سپیده خداوردی می گوید: در هنگام پخش قسمت اول سریال دلشوره داشتم؛ اما بعد از اینکه کار را دیدم، از خودم راضی بودم.
کد خبر: ۶۳۲۵۸۶
سپیده خداوردی، بازیگر نقش «مرضیه»: قسمت  اول «آوای باران» را ایستاده از تلویزیون تماشا کردم!

 سپیده خداوردی ‏بازیگری را برای تلویزیون با سریال «بچه‌های خیابان» همایون اسعدیان آغاز کرد و با سریال‌های «سهمی برای دوست» و «پروانه» و فیلم‏های «ایستگاه بهشت» و «قهوه اسپرسو» و... ادامه داد. او پس از بازی در نقش گلرخ در سریال «از یاد رفته» با لهجه گیلکی و حضور در تله‌فیلم «غافل» با لهجه آذری حالا با لهجه‏ای شبیه به لحن و کلام جنوبی در نقش مرضیه و در سریال «آوای باران» حضور دارد. خداوردی که پس از سریال «گیلعاد» دومین همکاری‏اش را با حسین سهیلی‌زاده تجربه می‌کند، در گفت‌وگو با سروش از مرضیه می‌گوید.

دومین تجربه همکاری‌تان با سهیلی‌زاده چگونه اتفاق افتاد؟

من شش هفت سال پیش سریال «گیلعاد» را با حسین سهیلی‌زاده کار کرده بودم و با ایشان از قبل آشنایی داشتم، اگرچه پس از «گیلعاد» چند سریال ساختند و سراغی از ما نگرفتند! (می‏ خندد) اما همیشه دوست داشتم با ایشان کار کنم چون سبک و سیاق کارشان مورد توجه تماشاگر است. به نظرم آقای سهیلی‌زاده واقعاً تلویزیون را خوب می‌شناسند.

 مرضیه در دل قصه این سریال چگونه تعریف شده بود؟

مرضیه شخصیت مثبت داستان بود. ما فیلمنامه کامل نداشتیم و البته پس از توضیح درباره نقش، تغییراتی نیز انجام شد که امیدوارم حاصلش به رشد کیفی شخصیت کمک کرده باشد. طرح فیلمنامه را که خواندم، شخصیت را دوست داشتم.

 شخصیت‌هایی شبیه به مرضیه را پیش از این هم بازی کرده بودید، چه کردید تا این شخصیت با حداکثر فاصله با تجربه‌های قبلی، حضوری متفاوت در کارنامه شما باشد؟

من نقش دختران چادری را پیش از این هم بازی کرده بودم. اتفاقاً ارتباط بسیار خوبی هم با این دست نقش‏ ها برقرار می‏کنم. مدام به فکر این بودم چه کنم تا مرضیه با تجربه‏ های قبلی‏ام متفاوت باشد و کمترین شباهت را با آنها داشته باشد. از طرف دیگر وقتی کارم را در این مجموعه شروع کردم، تنها شش قسمت فیلمنامه در اختیارم بود و تصمیم‌گیری خیلی راحت نبود اما آقای سهیلی‏زاده را می‏شناختم، با عوامل پشت صحنه و البته برخی از بازیگران هم سابقه همکاری داشتم و این بسیار کمک حال بود. در دو سه نقش از جمله گلرخ در هیئت دختر چادری دیده شده بودم و حالا کار سخت بود که اینجا تماشاگر با باورهای قبلی‏اش در مورد بازی من، به مرضیه نگاه نکند. اولین چیزی که به نظرم می‏ توانست کمک حال باشد، لحن و بیان مرضیه بود. من در همین مسیر به آوایی از هموطنان جنوبی رسیدم؛ شاید لهجه اهوازی که غلظت کمتری دارد. تأکید می‏کنم در این سریال من برای مرضیه به یک آوا رسیدم نه لهجه، چون نمی‏خواستم لهجه داشته باشم.

 فکر نمی‏کردید این لهجه یا به قول شما آوا می‏ تواند لطمه‌زننده هم باشد؟

چرا، چون مسئولیت گرفتن لهجه یا بهتر بگویم آوا برای یک نقش در طول یک سریال تلویزیونی کار مشکلی است؛ ضمن اینکه در شروع کار مجبور بودم تنهایی تمرین کنم و صدای خودم را بشنوم. از طرفی فیلمنامه هم تازه بود و هنوز کاملاً سوار بر قصه نبودم.

مسئولیت گرفتن لهجه یا بهتر بگویم آوا برای یک نقش در طول یک سریال تلویزیونی کار مشکلی است؛ ضمن اینکه در شروع کار مجبور بودم تنهایی تمرین کنم و صدای خودم را بشنوم.

 پس خودتان بحث لهجه‌دار بودن مرضیه را پیشنهاد دادید؟

بله، من این موضوع را به آقای سهیلی‌زاده پیشنهاد کردم و او هم خیلی استقبال کرد. به نظرم آوا و لهجه شخصیت را تا حدود زیادی نرم‏تر و دوست‌داشتنی‏تر کرده است. البته این حس من است، نمی‌دانم نظر شما و مخاطب چه خواهد بود. من معتقدم بازیگر برای فاصله گرفتن از کلیشه و نزدیک شدن به یک حضور متفاوت باید ریسک کند و از انتقاد هم نترسد. ما که عادت کرده‏ایم به انتقادهای مفصل! (می‏خندد) اگرچه وقتی شما منتقدان و مخاطبان عام، سریال را می‌بینید و از کار آدم تعریف می‏کنید، دلگرمی است و خوشحال‌کننده و بازیگر از این بازتاب‏ها انرژی می‏گیرد اما انتقاد شما هم می‏ تواند در کار مؤثر واقع شود، اگر معنای واقعی نقد و تحلیل در آن دیده شود. باور کنید من به عنوان بازیگر قبل از اینکه جلوی دوربین بروم، به نقش، قصه و فضای کار مدام فکر می‏کنم، پس دوست دارم مخاطبم متوجه تلاشم بشود. من خودم مرضیه را دوست داشتم ولی از ریسکی که کردم هم مطلع بودم. یادم می‌آید قسمت اول که پخش شد جلوی تلویزیون کل کار را ایستاده دیدم، دل‌نگران بودم، حالم برای کارم بد بود، می‏ترسیدم آنچه می‌خواستم از آب درنیامده باشد اما بعد از اینکه کار را دیدم، خودم راضی بودم. به هر حال با شرایط کار ما و فرصت کم، نتیجه بد نبوده است. اینجا من مشاوره‏ای هم برای لهجه جنوبی نداشتم. تنها یکی دو تا از دوستانم بودند که قبل از ضبط هر سکانس تلفنی صدایشان را می‌شنیدم و جلوی دوربین می‌رفتم. در کل، کار خیلی سختی بود.

 این لهجه چه کمکی قرار بود به رنگ‏آمیزی شخصیت مرضیه بکند؟ تنها به دنبال یک تفاوت برای این نقش و دیگر تجاربتان بودید یا اینکه قرار بود لهجه، تفاوت شخصیتی او با کاراکتری مثل زینت را دوچندان نمایان کند؟

هم این دو نکته مد نظر بود و هم اینکه این خانواده به آن خطه متعلق بودند. اگر دقت کرده باشید، آقای دژاکام یک آوای دلنشینی در صدایش دارد.

 پیشنهاد ندادید او هم در نقش برادر مرضیه لهجه داشته باشد؟

من پیشنهاد دادم و الان هم توضیحش را می‏دهم. اتفاقاً همین لحن دلنشین او بهانه‏ ای بود تا این جرقه در ذهن من زده شود و لهجه جنوبی را به این شخصیت اضافه کنم. صدای آقای دژاکام بسیار دلنشین و درست است و من این آوای او را در اجرا و بازی خوبشان اصولاً دوست دارم. وقتی این موضوع را به آقای سهیلی‌زاده پیشنهاد دادم، تأیید کرد: به شرط اینکه راف کات‏ها را ببیند. من هم تا لحظه آخر دلشوره این را داشتم که لهجه خوب می‏شود یا مجبور می‏شوم بروم و کار را دوبله کنم. مرضیه به هر حال دختری است که از شهرستان آمده و شروع کرده به درس خواندن، پس لهجه یک جورهایی می‏توانست به قابل باور شدن او کمک کند. نمی‏دانم چقدر به این مسئله دقت کرده‏ اید، به‌جز آذری‏های عزیز و اصفهانی‏ها و برخی دیگر از هموطنان ما که لهجه بسیار شیرینی دارند و به آن افتخار می‌کنند، برخی هم هستند که....

 برخی هم لهجه‌شان را پنهان می‌کنند!

بله، برخی لهجه‏شان را پنهان می‌کنند و یک جایی در آوای صدایشان مشخص می‌شود. برخی هم به‌مرور زمان آوا را از دست می‌دهند. برخی اصالت خودشان را دوست دارند و سعی می‌کنند آن را همراه داشته باشند. من خانواده مرضیه و خود او را از این دسته می‏ دیدم، به خاطر فرم زندگی و نوع نگاهشان. از سوی دیگر برادر مرضیه هم سال‌هاست که به تهران آمده، تحصیل‌کرده و در محیط‏ های اداری بوده، پس طبیعی است که خیلی لهجه نداشته باشد. دوباره باید اشاره کنم که من از بازی آقای دژاکام در این مجموعه بسیار لذت می‏برم.

 منطق مرضیه برای تصمیمی که در ابتدای این قصه می‌گیرد (ازدواج با طه) و در فصل دوم  انتظار او برای بازگشت طه کمی می‌تواند دور از ذهن باشد. چگونه رفتار او را برای خودتان در زمان بازی توجیه کردید؟

تصمیم و رفتار او خیلی دور از ذهن نبود که نتوانم آن را پیدا کنم. به هر حال طه دوست برادرش بود و از رفتار و اخلاق او مورد تأیید مرتضی قرار داشت و بالطبع در جایی که مرتضی به مرضیه می‏گوید دیگر شرایط فراهم نیست او هم کنار می‏کشد.

(مکث می‌کند) تصمیم و رفتار او خیلی دور از ذهن نبود که نتوانم آن را پیدا کنم. به هر حال طه دوست برادرش بود و از رفتار و اخلاق او مورد تأیید مرتضی قرار داشت و بالطبع در جایی که مرتضی به مرضیه می‏گوید دیگر شرایط فراهم نیست او هم کنار می‏کشد. ضمن اینکه رفتار زیور و ماجرای شکایت او باعث می‌شود واقعاً دستش کوتاه شود و... حالا چه اتفاقاتی رخ می‏دهد، من نمی‏توانم راجع به آن صحبت کنم، چون داستان لو می‏رود. مرحله بعدی هم بر‌می‏ گردد به خواسته و نگاه خود کارگردان ـ حالا چه خوشایند چه ناخوشایند و اینکه کارگردان چه می‏خواهد، آیا می‏خواهد تنها یک قصه را برای مخاطب روایت کند؟ برخی از کارگردانان به لحظات درام در کار خیلی اهمیت می‌دهند و برخی نه! بعضی از کارگردانان تنها با دکوپاژ قاب‌بندی‏های بسیار زیبا به روایت قصه فکر می‌کنند.

 از نظر شما نگاه حسین سهیلی‌زاده در این نوع روایت چه بوده است؟

من نگاه آقای سهیلی‌زاده را در ساخت یک اثر تلویزیونی بسیار دوست دارم. شخصیت کاری ایشان، نظم و ترتیب حضورشان پشت دوربین و... را بسیار می‌پسندم. او خوب می‌داند سر صحنه چه می‏ خواهد. شما می‏دانید کارگردانانی هستند که تا آخرین لحظه حضور پشت دوربین، نمی‏دانند چه می‌خواهند و پلان بعدی‏شان چه خواهد بود! من همیشه به نگاه او در کار اعتماد کرده و نتیجه بدی هم نگرفته‌ام. شاید من چون بازیگر درام هستم و لحظات درام را بیشتر می‏پسندم، یک جاهایی نظرم بیشتر به سمت این نوع  بازی می‏رفت. شاید کاری که من در مورد شخصیت مرضیه انجام داده‏ام و ملموس هم هست، پربارتر کردن لحظات دراماتیک او در دل قصه بوده است. بارها و بارها برای لحظاتی که مرضیه در سریال گریه می‌کند، خودم هم گریه کردم و در کل غم را در داستان خیلی دوست دارم؛ البته این علاقه من است و شاید مورد تأیید بسیاری از دوستان نباشد.

بارها و بارها برای لحظاتی که مرضیه در سریال گریه می‌کند، خودم هم گریه کردم و در کل غم را در داستان خیلی دوست دارم؛ البته این علاقه من است و شاید مورد تأیید بسیاری از دوستان نباشد.

 البته در دل این گریه‏ها گاهی لهجه مرضیه فراموش می‌شد؟

(می‏خندد) این اتفاق فکر می‏کنم برمی‏گردد به سکانس‏های روز اول تصویربرداری ما، البته لهجه کاملاً نرفت چون آقای سهیلی‏زاده می‏ خواهند یک جاهایی مرضیه لهجه نداشته باشد.

 واقعاً؟

بله، گاهی حتی می‏گویند لهجه را کم کن، نمی‏خواهم که اینجا اصلاً لهجه داشته باشی. واقعاً در بخش اول سریال، کار من خیلی سخت بود چون در لحظه باید به میزانسن، حرکت، حس صحنه و حتی لهجه‏ ام فکر می‏کردم. باور کنید شب‏های اول خودم از انتخاب این لهجه پشیمان شده بودم.

لطفاً از طرف من این جمله را هم ذکر کنید هیچ کس نمی‏تواند اصالت یک لهجه را اگر اهل آنجا نباشد  به‌درستی دربیاورد، من همیشه گفته‏ام که تنها آوایی از آن لحن را ادا می‌کنم چون هیچ گاه جسارت نمی‏کنم و نمی‌توانم آن اصالتی را که در بیان اهالی هر خطه وجود دارد، به اجرا بگذارم.

 از طرح کلی قصه اطلاع کامل دارید؟

سیناپس کلی که نه، هیچ کدام اطلاعی نداریم.

 خب این در کیفیت کار شما مؤثر نیست؟

سیناپس نهایی را که می‏دانم چون خط محوری قصه را در زمان عقد قرارداد خوانده‏ام اما اینکه از چه مسیری به آن نقطه (انتها) می‏رسیم نه، البته با پافشاری یک جورهایی از مسیر قصه هم مطلع شدم.

 با نویسندگان سریال چقدر در ارتباط هستید؟

خیلی کم و دورادور...

 چرا؟

آقای سهیلی‌زاده خیلی دوست ندارد ما ارتباط مستقیمی با نویسندگان داشته باشیم.

 به نظرم در این سبک کار، که فیلمنامه آماده نیست و نقش‏ها در طول کار بیشتر شکل می‏گیرند، ارتباط نزدیک نویسنده با بازیگران به کار کارگردان هم کمک می‌کند؟

من هم این ارتباط را می‏پسندم، البته نه به معنای دخالت در نوع نگارش؛ سرانجامِ شخصیت است که می‏تواند نوع نگاه بازیگر را تحت تأثیر قرار دهد. به هر حال هر کارگردان نگاه ویژه خودش را دارد و ما به عنوان بچه‏ های آن کارگردان وقتی می‏ پذیریم این آدم بالای سر ما باشد، پس باید اعتماد کنیم و تمام و کمال خود را به او بسپاریم. من از این ماجرا ضرر نکردم.

به هر حال هر کارگردان نگاه ویژه خودش را دارد و ما به عنوان بچه‏ های آن کارگردان وقتی می‏ پذیریم این آدم بالای سر ما باشد، پس باید اعتماد کنیم و تمام و کمال خود را به او بسپاریم. من از این ماجرا ضرر نکردم.

 شما مجموعه «عصر پاییزی» را هم به‌جز مجموعه در حال پخش «آوای باران»، در انتظار پخش دارید؟

بله، همزمان با «عصر پاییزی» یکی دو کار دیگر هم پیشنهاد شد که هیچ کدام را قبول نکردم تا با تمرکز کامل آن کار را انجام بدهم.

«عصر پاییزی» قرار است چه زمانی پخش شود؟

واقعاً اطلاعی ندارم.

 به عنوان سؤال آخر از «لیلا» شخصیتی که در آن سریال بازی کردید هم کمی صحبت کنید.

اگر اجازه بدهید چیزی نگویم. آن سریال یک مجموعه پرشخصیت است که تمام شخصیت‌ها و قصه‌ها به هم اتصال دارند، باید مخاطب ببیند و بعد راجع به آن صحبت کنیم؛ ضمن اینکه فیلم سینمایی «پیمان» را هم حدود دو هفته است که در رسانه‏های خانگی دارم. در آن کار با آقای فروتن هم‌بازی هستم

هفته نامه سروش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۴
م
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۴۰ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۰
۰
۰
به نظر من شما بقیه قسمت ها را هم ایستاده نگاه كنید ارزشش را دارد!!
ناشناس
Canada
۱۸:۳۵ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۰
۰
۰
ما هم اصلا نگاه نگردیم
جعفری
Iran, Islamic Republic of
۱۸:۵۹ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۶
۰
۰
نقش كلرخ در سریال از یاد رفته خیلی قشنگتر و پررنگ تر بودبه نظر من لهجه گیلكی بیشتر بهتون میاد یا بعبارتی از پس لهجه گیلكی بهتر برمیاید
نانی
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۵۷ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۸
۰
۰
خانم خداوردی شما توی فیلم پیمان بازی فوق العاده جذابی داشتید.چی شد توی این فیلم انقدر بد لهجه اید؟

نیازمندی ها