زنان در معرض چه خشونت‌هایی هستند؟

کتک خوردن...تحقیر شدن...دم نزدن

زخمهای «مختار مای» ده سال است که ترمیم شده. او قربانی خشونت در روستایی در پاکستان است که ریش سفیدانش حکم دادند اگر برادر خردسال مختار مای گاهی نزدیک زنان قبیله می گردد، برای ادب کردنش باید به مختار تجاوز کرد!
کد خبر: ۵۴۵۳۷۴

زخم های این تجاوز جنسی گروهی، از سال ۲۰۰۲ تا به حال از اندام مختار مای پاک شده، اما زخم عمیق روحی اش از او یک زن مبارز پاکستانی ساخته که علیه تمام خشونت گران که زنان و دختران را زیر پاهایشان له می کنند، قد راست می کند.

زخم صورت و بدن رانیا الباز، زنی که بی هیچ دلیل موجهی زیر مشت و لگد شوهر، چهره اش تا حد له شدن به زمین مالیده شد نیز با گذشت زمان التیام گرفته، اما به جوش آمدن غرور یک زن سعودی پس از سال ها تحمل خشونت که تابوی حرف زدن از لگدمال شدن جسم و روح زنان عرب را شکست، مقدمه ای شد تا دنیا بداند در پستوی خانه مردم خاورمیانه، این خشونت است که قامت زنان را خمیده می کند.

 قربانیان خشونت همه جا لابه‌لای مردمی از هر رنگ و زبان و نژاد و ملیت زندگی می‌کنند؛ در حالی که فقط زنده‌اند و کمرنگ و کمرنگ‌ترشدن غرورشان را می‌بینند، آن هم در شرایطی که سیستم ریشه‌دار مردسالاری آخرین نای آنها برای اعتراض را هم می‌گیرد.

گزارش‌های سازمان عفو بین‌الملل از خشونت در محیط خانواده همیشه تکان‌دهنده است. این سازمان تاکید دارد خشونت خانگی در اروپا به حدی است که بیش از ابتلا به سرطان و تصادفات جاده‌ای، مرگ یا معلولیت جسمانی زنان 16 تا 44 ساله را رقم می‌زند. این گزارش‌ها تطابق زیادی با آمار رسمی برخی کشورهای اروپایی دارد مثل آمار دولتی بریتانیا که نشان می‌دهد 25 درصد زنان این سرزمین یعنی یک نفر از هر چهار نفر در طول عمرشان خشونت خانگی را تجربه کرده‌اند و به طور میانگین هفته‌ای دو زن در این گوشه از جهان توسط مردی که با او زندگی می‌کند یا می‌کرده‌، کشته می‌شود.

به گفته مقامات بریتانیا، ۱۷ درصد از جرایم گزارش شده و یک‌چهارم جرایم خشونت‌آمیز نیز با خشونت خانگی مرتبط است؛ در حالی که تخمین زده می‌شود کمتر از ۳۵ درصد از خشونت‌های خانگی به پلیس گزارش می‌شود.

این آمارهای تکان‌دهنده شاید برای بریتانیا امتیازی منفی از لحاظ حقوق بشری باشد، اما جرات آماردهی در این کشور آن هم در مساله‌ای بحث‌برانگیز چون خشونت علیه زنان، برگ برنده این کشور در مقایسه با کشورهایی است که خشونت در آنها ریشه‌های عمیق و تاریخی دارد، اما نبود آمار به سرپوشی برای خشونت‌های مخفیانه تبدیل شده است.

تقریبا در خاورمیانه آماری از خشونت‌های خانگی وجود ندارد، در آفریقا، آمریکای لاتین و مرکزی هم همین‌طور، اما نبود آمار به معنی نبود خشونت نیست چون گزارش شاهدان عینی و گواهی قربانیان خشونت که گهگاه دستشان به رسانه‌های بین‌المللی برای افشاگری می‌رسد، ثابت می‌کند که مراتب خشونت در این مناطق، شدیدتر و ادامه‌دارتر از آنی است که به نظر می‌رسد.

از اندونزی خبر می‌رسد که چون زن را مسئول حیثیت خانواده می‌دانند، پس هر اقدامی از سوی او می‌تواند به‌بردن آبروی خانواده تعبیر شود و زمینه را برای رفتارهای خشن با او آماده کند. در فرهنگ اندونزی که البته خشونت خانگی علیه زنان را موضوعی خانوادگی می‌داند، معمولا به زن به عنوان یک قربانی نگاه نمی‌شود، بلکه او کسی است که حتی اگر مورد ظلم نیز واقع شده در ابتدا باید پاکی و ناپاکی اش اثبات شود.

در پاکستان اما خشونت علیه زنان و دختران در ظاهر، کاری پلید به حساب می‌آید اما سرنوشت مختار مای و آن زن اهل کراچی که مادر 9 فرزند بود و در اکتبر 2004، روزنامه‌ها درباره اش گزارش دادند که از شدت ضربات تازیانه به سختی مجروح شده، آزادی خشونت در این کشور را اثبات می‌کند. این زن یک بار از برادر همسرش به بهانه بی‌احترامی به همسرش کتک‌خورده بود و آخرین بار از همسر خود به این بهانه که غذای او را بموقع آماده نکرده است.

اخبار رسیده از مصر نیز تکان‌دهنده است. در این کشور تمام اشکال خشونت از جسمی و روانی گرفته تا خشونت جنسی علیه زنان اعمال می‌شود و خشونت جسمانی علیه زنان خانه‌دار نه فقط از طرف شوهر، بلکه اغلب از سوی پدر و برادر نیز مرسوم است. حتما برای همین است که زنان این کشور که هنوز قید و بندهای سنت را به دست و پا دارند، برای نجات یافتن از خشم و خشونت پدر و برادر، تن به ازدواج‌های زودهنگام می‌دهند و به شوهری پناه می‌برند که او نیز با این طرز تفکر مستبدانه بزرگ شده و قصد اداره خانواده با خشونت را دارد.

در واقع اسامی کشورها متفاوت است، اما خشونتی که در لایه‌های زیرین و پنهان آن علیه زنان و دختران خانواده اعمال می‌شود، شباهت زیادی با هم دارد. به عبارت دیگر، این زنان هستند که حتی وقتی نقش قربانی را بازی می‌کنند، باید سکوت کنند و دم نزنند تا آبروی خانواده حفظ شود و غرور مردی که به گمانش جریحه‌دار شده، تسکین بگیرد. در بسیاری از نقاط دنیا، زنان این وضع را پذیرفته‌اند و چون راهی برای خلاصی از خشونت ندارند به انواع تحقیرهای جسمی و روانی تن می‌دهند که این ظلم‌پذیری خودش چرخه معیوبی را می‌سازد تا مردان با تکیه بر تلاش برای حفظ حیثیت و آبروی خانواده، کوچک‌ترین رفتار اعضای خانه را تحت کنترل بگیرند و دامنه آن را از تمام مرزهای زندگی شخصی آنها نیز فراتر ببرند.

خشونت مسکوت

البته تغییر فرهنگ، بالا رفتن ‌شأن و جایگاه اجتماعی زنان و افزایش سطح سواد و آگاهی آنها در کشورمان تا حد زیادی از قابلیت خشونت‌پذیری زنان ایرانی کاسته، اما با این حال هنوز هم دادگاه‌ها و پزشکی قانونی، حکایت تلخ زنان و کودکان خشونت دیده در چارچوب خانواده را روایت می‌کنند.

دکتر شکوه نوابی‌نژاد، مادر علم مشاوره در ایران خودش گواه زنده‌ای بر تداوم این سبک از خشونت علیه زنان در خانواده‌هاست. او که خشونت در خانه را مساوی با زندگی در محیطی رعب‌آور و ناامن و عاملی برای ازبین‌رفتن تدریجی اعتماد به‌نفس و عزت‌نفس زنان می‌داند، به «جام‌جم» می‌گوید: فرمان‌پذیری زن ازمرد آن هم به خاطر ترس و وحشت از خشونت بالفعل یا بالقوه او، فضای ناامنی می‌سازد که تمام اعضای خانواده را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

این روان‌شناس که خشونت جسمی را عمل ایجاد اضطراب و افسردگی در زنان کتک‌خورده می‌داند، البته اثر مخرب خشونت‌های روانی را کمتر از خشونت‌های فیزیکی نمی‌داند و می‌گوید: تحقیر، مسخره‌کردن، قابل ندانستن و مرد را جنس برتر و زن را جنی فرودست شمردن، خشونت‌هایی است که شدیدتر از خشونت‌های جسمی است، چون با این روش‌ها زن قربانی شکنجه‌های روانی می‌شود با این تفاوت که آثار شکنجه جسمی قابل رویت است، ولی آثار شکنجه روانی را نمی‌توان مشاهده کرد و این فرد قربانی‌ای است که کسی از عمق زخم‌های درونی‌اش باخبر نیست.

ویژگی‌های زن‌های کتک‌خورده

حتی در خشن‌ترین فرهنگ‌ها، تمام زنان و دختران قربانی خشونت خانگی نمی‌شوند، چون همه آنها حاضر نیستند زخم‌های فیزیکی و روانی حاصل از خشونت را تحمل کنند و به زنی کتک‌خورده تبدیل شوند. این مساله در مباحث روان‌شناسی کاملا تایید شده است تا آنجا که شکوه نوابی‌نژاد از زنانی حرف می‌زند که به خاطر ویژگی‌های خاص شخصیتی و شیوه بزرگ‌شدنشان حاضر به پذیرش خشونت در خانه هستند.

او می‌گوید: زنان کتک‌خورده از نظر شخصیتی کسانی هستند که عزت‌نفس پایینی دارند و چون برای خودشان کرامت، عزت و مقام و جایگاه قائل نیستند، خیلی زود در معرض خشونت قرار می‌گیرند. این زنان افسرده نیز هستند و به خاطر این‌که عزت‌نفس هم ندارند، وارد یک سیکل معیوب می‌شوند یعنی از طریق خشونت جسمی یا روانی تحقیر می‌شوند و بعد از تحقیرشدن دوباره عزت‌نفس‌شان پایین می‌آید و افسردگی‌شان تشدید می‌شود و بار دیگر مورد خشونت قرار می‌گیرند.

معجون قانون و فرهنگسازی

زنانی که شخصیت‌شان دچار اختلال است، تسلیم خشونت می‌شوند و مردانی که اختلال رفتار و شخصیت دارند، خشونت را اعمال می‌کنند؛ این یک اصل پذیرفته شده میان روان‌شناسان است؛ همانی که آنها را برای درمان این زنان و مردان مُصر می‌کند. اما خشونت‌گران خانگی رغبتی برای درمان ندارند چون هم حاضر نیستند انگ بیماری روانی را بپذیرند و هم بر این عقیده‌اند که اگر زنان موجبات خشمگین‌شدنشان را فراهم نکنند، آنها هرگز به خشونت رو نمی‌آورند.

البته روان‌شناسی چون نوابی‌نژاد توسل به خشونت با این استدلال را فقط توجیهی بی‌ارزش می‌داند، چون اعتقاد راسخ دارد که هیچ انسان سالم و نرمالی حاضر نمی‌شود از طریق خشونت به خواسته‌هایش برسد.

مادر مشاوره ایران البته سرچشمه این مشکلات را نشات گرفته از نقص‌های دیگری در اجتماع می‌داند و به‌تندی از قوانینی که به ظاهر قرار است از خانواده حمایت کند، اما مفهومش چیزی جز از بین‌بردن امنیت و آرامش خانواده نیست، انتقاد می‌کند. او می‌گوید: ما نیازمند قانون حمایت از خانواده به معنای واقعی‌اش هستیم تا همه اعضای خانواده و نه فقط مردها را دربربگیرد، چون اگر قانونی فقط به مردها توجه کند و زن و فرزند را نادیده بگیرد، مسلما سبب بروز خشونت می‌شود. ما نیازمند اصلاح فرهنگ نیز هستیم تا نگرش قدیمی و کهنه مردسالاری از بین برود و همگان بیاموزند که زن و مرد هیچ برتری‌ای نسبت به یکدیگر ندارند مگر آنان که تقوایشان بیشتر است.

مریم  خباز / جام جم

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
علی
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۲۸
۰
۰
شاید هزار سال دیگر طول بكشد تا بفهمند كه زن انسان است و نه حیوان وحشی یا حیوان خانگی
متاسفم برای كسانی كه این قدر از اسلام دورند
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها