برایم تکراری نمی شوی، مثل بوی یک گل

این قصه تکراری شدن چیزهایی است که روزی برایمان ارزشمند بود، چیزی است که در زندگی ما مصادیق فراوان دارد، اما یکی از نمونه‌هایی که می‌خواهیم در موردش با هم صحبت کنیم، تکراری‌شدن شریک زندگی‌مان است که روزی برایمان بسیار مهم بود، اما امروز اگر هم در قلبمان همان احساس سابق وجود داشته باشد دیگر وقتی برای ابراز آن نداریم و شاید هم لزومی نمی‌بینیم.
این بخشی از خصوصیات ما انسان هاست که به چیزهایی که مدام با ما در ارتباط هستند، عادت می‌کنیم و حساسیت‌مان نسبت به آنها کم می‌شود، اما باید مراقب باشیم این اتفاق در زندگی مشترک‌مان نیفتد، چون اگر چنین شود، ما هم برای او فراموش خواهیم شد و آن‌وقت در این بازار فراموشی رابطه ما‌ست که روز‌به‌روز کم‌نورتر می‌شود و خدای ناکرده یک روز متوجه می‌شویم که آتش عشق و علاقه‌مان خاموش شده... .
یک بعد دیگر این قصه هم این است که خود ما هم اگر احساس می‌کنیم رابطه‌مان دچار روزمر‌گی شده و دیگر همسرمان به ما توجه نشان نمی‌دهد، ممکن است مقصر باشیم. ما یک تابلو نیستیم که عمل ما در عکس‌العمل طرف مقابلمان بی‌تاثیر باشد. گاهی ما آنقدر گرفتار زندگی می‌شویم که شروع‌کننده این فراموش‌کردن‌ها هستیم. دفعات اولی که همسرتان را ملاقات می‌کردید را به خاطر دارید؟ خودتان قضاوت کنید بین آن روزها و این روزها رفتار شما چقدر تغییر کرده است؟
بهترین لباس‌ها را می‌پوشیدید و بهترین عطرها را می‌زدید، سعی می‌کردید رفتارتان مناسب باشد و حرف‌های زیبا بزنید. حتی لحن صدایتان هم دلنشین بود. آن روزها دوست داشتید جذاب به نظر برسید و موفق هم می‌شدید. حالا برگردیم به آخرین باری که همسرتان را دیدید. ظاهر و رفتار و کلامتان چه شباهتی به روزهای اول داشت؟
برای این که یک رابطه تکراری نشود باید هر دو نفر تلاش کنند، اما اگر شریک زندگی شما شیرینی روزهای اول را فراموش کرده، شما دست به کار شوید. نگذارید کنار هم بودنتان، شما را برای هم عادی کند. شما تلاش کنید تا تکراری نباشید و از جذابیت‌تان کم نشود. مطمئن باشید نتیجه‌اش بسیار شیرین خواهد بود.
ندا داوودی