حدود ۳ سال است که ازدواج کرده‌ام، پدر زنی دارم که در همه مسائل زندگی ما دخالت می‌کند، علاوه بر این، در طول این ۳ سال نتوانسته‌ام با خانواده همسرم رابطه خوبی داشته باشم.
کد خبر: ۷۱۶۳۸۲
فوت‌وفن مقابله با دخالت دیگران در زندگی خود

جام جم سرا: با ازدواج شرایط زندگی افراد تغییر می‌کند و از جمله این شرایط، نقش‌های فرد در زندگی جدید است. فرد علاوه بر نقش‌هایی که در خانواده خود داشته از جمله فرزند، خواهر یا برادر بعد از ازدواج نیز نقش همسر، عروس یا داماد را برعهده دارد و این نقش‌های جدید وظایفی را به همراه می‌گیرد که فرد با مدیریت مناسب می‌تواند از بروز اختلاف جلوگیری کند.
بعد از ازدواج وتشکیل خانواده برقرار کردن تعادل و تعامل مناسب میان والدین و همسریکی از مهم‌ترین تکالیف زوجین است. از طرفی نیز سوء تفاهم و اختلاف با خانواده همسر برای زوجین امری اجتناب ناپذیر است. با ازدواج، زوجین با خانواده‌ای که تا کنون تعاملی با آن‌ها -به عنوان عروس یا داماد- نداشته‌اند وارد ارتباط می‌شوند. واقعیت این است که وقتی افراد ازدواج می‌کنند، به این موضوع توجه نمی‌کنند که با یک خانواده دیگر وصلت کرده‌اند. دقت کنید با یک خانواده نه با یک فرد. ممکن است این خانواده رسم و رسوم، رفتار‌ها، اعتقادات و عادت‌هایی برخلاف شما داشته باشند. زمانی که این اختلاف نظر‌ها یا تفاوت‌ها در زمینه‌های مختلف به شما و همسرتان سرایت کند، کشمکش و درگیری شروع می‌شود.


در ادامه راهکارهایی برای مدیریت بهترارتباط با خانواده همسر و نیز خانواده پدری ارائه می‌شود:
ذهنیت منفی خود را تغییر دهید. اینکه افراد چه نگرشی به خانواده همسر دارند بسیار مهم است؛ مثلا اگرخانم در خانواده‌ای بزرگ شده که خانواده پدر -از جمله مادربزرگ، پدر بزرگ، عمه و...- با دخالت کردن باعث ایجاد تنش و نارضایتی مادر شده‌اند در این حالت احتمالا خانم پیش داوری و نگرش خوبی به خانواده شوهر نخواهد داشت. همین عامل می‌تواند باعث پیشداوری و به وجود آمدن افکار منفی نسبت به رفتارهای خانواده همسرشود که آغاز کننده بسیاری از سوء تفاهم‌ها و تنش‌ها می‌شود.


به خانواده همسر خود احترام بگذارید. احترام به خانواده همسر جزو ضروریات یک ارتباط خوب است. حتی اگر به شما علاقه‌ای ندارند، رفتاری انجام ندهید که ارتباطتان بد‌تر شود. هرگز با آن‌ها با لحن بد صحبت نکنید و به آن‌ها توهین نکنید. به ارتباط با آن‌ها علاقه نشان دهید و به حرفشان توجه کنید.


در پی تغییر خانواده همسر خود نباشید. آن‌ها را همان طور که هستند بپذیرید. سعی کنید به جای اینکه منتظر بمانید آن‌ها رفتارخود را تغییر دهند شما با رفتاری معقول و سنجیده همراه با احترام و محبت شاهد تغییرات مثبتی در ارتباطاتتان باشید.


اختلافات و مشکلات خود را با خانواده‌هایتان در میان نگذارید. دربسیاری از مواقع بیان مشکلات با خانواده‌ها، ضمن اینکه راه رابرای دخالت در زندگی شما باز می‌کند، به علت نداشتن آگاهی و تخصص کافی و همچنین از سر دلسوزی راه حل‌هایی از طرف آن‌ها ارائه می‌شود که ممکن است اوضاع را از آنچه هست بد‌تر کند. دیگر اینکه نگرش منفی نسبت به همسر شما در ذهن خانواده‌ها ایجاد می‌شود که زمینه ساز اختلافات بیشتر خواهد شد.


علاقه خود را به آن‌ها نشان دهید، از صحبت کردن درباره کدورت‌های گذشته، اجتناب کنید وآن‌ها را متوجه این مسئله کنید که ارتباط خوب و صمیمانه به همراه احترام متقابل با آن‌ها یکی ازضروریات زندگی مشترک شماست.


گذشت کنید. گذشت به معنای فراموش کردن مسئله نیست، بلکه گذشت به معنای‌‌ رها کردن خود از خشم است. گذشت نشانه کنترل شما بر احساساتتان است نه ضعف شما. (سارا هجری - روان‌شناس بالینی/خراسان)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۲ انتشار یافته: ۹
مریم
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۲
۰
۰
حالا كو شوهر كه ما خانوادشو دوست داشته باشیم
جواد
-
۱۶:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۱
بگردی پیدا میشه ولی من میگم كو زن زندگی
نیكو
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
۱
۱
منم یه مادرشوهر این تیپی دارم توی همه كارام دخالت میكنه از دكوراسیون خونه گرفته تا رنگ مو لباسو همه چی منو شوهرم باهم مشكلی نداریم مشكل بزرگم تو زندگی اونه خیلی وحشتناكه هیچ جوریم دست از دخالت بر نمیداره واقعا خسته شدم خدا نصیب نكنه
نفس
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
۲
۱
همون بهتر كه نه خودشو داری نه خانواده ش رو
میلاد
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۵
۰
۲
مشكل من بیشتر با دخالت خانواده خودمَ
جواد
-
۱۶:۲۰ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۱
۱
۰
سلام تمامی حرفای شما درسته من با خوانواده خانومم مشكل دارم اونم اینه كه خیلی حتی تو كارهای خصوصی من هم دخالت میكنند حتی پدر زنم میگه چون خانوم من بچه هستش من چه تو عقد چه تو عروسی پامو میذارم وسط زندگیتون واین كارش باعث شده كه ما بعد از 8 ماه كه عقدیم درست موقعی كه من همه برنامه های عروسی رو فراهم كرده بودم خانومم بره والان حدود سه ماه است كه هیچ گونه ارتباطی باهاش ندارم در این مورد چه مطلبی دارید ممنون میشم كمكم كنید
ساناز
-
۱۸:۳۴ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۷
۱
۰
نه فقط عروسای بدبخت بایدگذشت داشته باشن ولی مادرشوهراحق دارن زندگی ما رو به هم بریزن
ساناز
-
۱۹:۰۳ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۷
۴
۰
سلام مادرشوهرمن خیلی توزندگیم دخالت میكنه واقعادیگه نمیدونم چیكاركنم.منوخواهرم جفتمونم تو یه سال با یه ماه فاصله عروسی كردیم،دوروزمونده به عروسی خواهرم منواورده توخونشون ١٨ كیلو سبزی خریده ریخته جلوم پاك كنم...بكوب نشستم همه روپاك كردم نیم كیلوجعفری تهش مونده بود فامیلشون اومدكفت اینم دیگه من پاك میكنم منم برگشتم خونمون نگفت نرو كارم تموم نشده رسیدم خونمون زنگ زد هرچی ازدهنش درمیومدبه مامانم گفت،حالابعداونم لباس عروس ،عروس خواهرشو بدون اینكه من بدونم خریده بودبه منم نشون نمیداد یه هفته مونده به عروسی آورده نشون داده میگه بایداینوبپوشی نه من نه همسرم نپسندیدیم .لباس عروس واسه دوران مادربزرگم بودخیلی كهنه بودواسه همون به همسرمم نشون نمیداد میگفت دامادنبایدتاروزعروسی لباس عروسوببینه،بعداینكه همسرم گفت مامان من نمیخوام این لباسو بپوشه اومدتو روی من هرچی ازدهنش درمیومدگفت به من به خونوادم منم فقط ساكت موندم چون اگه حتی دهنمم یه لحظه بازمیكردم منو میزد،بعدعروسیمونم فقط كارش این بود كه بیادبگه فلان جااینو بایدبپوشی فلان جااونو،موهاتو چرارنگ گذاشتی،برای چی رفتین بیرون دخترمو نبردین،همش به همسرم یادمیده خونه مانیاد،هفته ای یه بار به زورمیریم اونم یه ساعت میشینیم،بیكارنیشه چادرشو میبنده كمرش میادمنو همینطوری بی دلیل فحشم میده میره منم مث اینكه زبون نداشته باشم بایدگوش بدم .همه كارای خونه خودشم گردن من میندازه ولی به اون یكی عروسش یه بارنمیگه پاشوازجات،تازه طرفشم میگیره،بعضی وقتادلم میخواد ازهمسرمم جداشم تاازدست این خونواده راحت شم...بااینكه همسرمودوست دارم ولی تحمل این زندگی برام سخت شده. یه سنجاق سرم براخودم میگیرم میخواد شوهرمو به جونم بندازه تازه یه سال شده كه عروسی كردم هم قرص قلب هم قرص معده مصرف میكنم...همش باهمسرم توبیمارستانا میچرخیم
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها