گفتگویی خودمانی با یک بازیگر تلویزیون و پسرش

تجربه مرگ در رنگین کمان حرفهای «بهروز بقایی»

گفت‌و‌گو با مهدی صارمی (آقا خشایار) و خانواده‌اش

صارمی: همیشه در خانه آچار به دستم

وقتی شماره‌اش را می‌گیرم تا قرار مصاحبه را بگذارم، آهنگ کارتون پلنگ صورتی که برای زنگ پیشواز تلفن همراهش انتخاب شده، گوشم را نوازش می‌دهد و مرا به خاطرات کودکی می‌‌برد. مهدی صارمی، مجری و بازیگر محبوب تلویزیون و همسرش منصوره فراهانی موضوع گفت‌و‌گوی این شماره از «چاردیواری» هستند. گفت‌وگوی ما را با این خانواده بخوانید.
کد خبر: ۶۰۸۶۶۵

 بیشتر بچه‌ها صارمی را با نقش‌های موفقی چون دایی بهنام در جمعمون جمعه، آقا خشایار در رنگین‌کمان و آقاجون سلیمون می‌شناسند، اما در کارنامه حرفه‌ای‌اش برنامه‌هایی مانند مسابقه «کی هستی» و «گنج امیر» نیز دیده می‌شود. آنها بسیار گرم و صمیمی از ما استقبال و پذیرایی می‌کنند و صادقانه از زندگی مشترک و سال‌ها با هم بودنشان می‌گویند.

آقای صارمی! مخاطبان تلویزیون، شما را به عنوان هنرمندی شاد و پرجنب‌و‌جوش می‌شناسند. بگویید چطور وارد این عرصه شدید؟

صارمی: من در رشته برق تحصیل کردم، اما از دوران مدرسه در تمامی فعالیت‌های هنری مثل سرود و تئاتر حضور داشتم و موسیقی را نیز همان زمان آغاز کردم. بعد‌ها کلیپ‌هایی درباره بسیج برای تلویزیون کار کردم و وارد این حوزه شدم. پس از آن با عمو پورنگ شروع به کار کردم و فعالیتم را تا امروز ادامه دادم.

از ازدواجتان بگویید، این که چطور با هم آشنا شدید و چه معیارهایی داشتید؟

صارمی: من با پدر همسرم آشنایی داشتم، اما هنوز معتقدم ازدواج به قول قدیمی‌ها مانند هندوانه سربسته است. آنچه بیش از هرچیز برایم مهم بود، اخلاقیات و احترام متقابل بود. دیگر این‌که منصوره جدیت خاصی داشت که خیلی به چشم من می‌آمد.

فراهانی: آقای صارمی قلب پاکی دارد و از نظر اخلاقی بسیار متعهد است. در دل‌رحمی و مهربانی‌اش نیز شک نداشتم. با آن که می‌دانستم زندگی در کنار یک هنرمند سختی‌هایی دارد، مثل نامنظم بودن ساعات شغلی و برخی مسائل حاشیه‌ای، اما سعی کردم چشمم را روی سختی‌ها ببندم و بیشتر به خوبی‌هایش توجه کنم.

سال‌هاست در کنار هم هستید. چه آرزوی مشترکی دارید؟

صارمی: اول از همه داشتن آرامش و بعد نیز به ثمر نشستن فرزندانمان متین و ملودی.

از فرزندانتان گفتید، چه نکاتی را در تربیت بچه‌ها بیشتر در نظر دارید؟

صارمی: من که بیشتر سر کار هستم و تربیت بچه‌ها را به منصوره سپرده‌ام، اما احترام گذاشتن به عقیده دیگران، مثبت‌اندیشی و بامعرفت‌بودن برایم خیلی مهم است.

فراهانی: من مادر سختگیری هستم و از قوانین کوتاه نمی‌آیم. البته می‌کوشم با بچه‌ها دوست باشم تا با من احساس نزدیکی کنند و همه چیزشان را به من بگویند. مخصوصا متین که در سن نوجوانی است. بنابراین روی درس، دوستان و کارهایش بسیار حساسم. دیگر این‌که احترام گذاشتن به بزرگ‌تر و مودب ‌بودن را سرلوحه تربیت آنها قرار داده‌ام.

شما بیرون از منزل هم فعالیت هنری دارید؟

فراهانی: من در رشته شیمی تحصیل کردم و مدرک تافل زبان انگلیسی دارم. مدتی به کار ترجمه و تدریس مشغول بودم، اما بعد از تولد دخترمان ملودی ترجیح دادم بیشتر به کارهای خانه و تربیت بچه‌ها رسیدگی کنم.

برای هم هدیه هم می‌خرید؟

صارمی: بله و به هدیه دادن خیلی اعتقاد دارم. آخرین هدیه‌ام به همسرم یک گوشی تلفن همراه از نوع هوشمند بود.

فراهانی: سلیقه‌ام خوب است. همیشه برای همسرم لباس می‌خرم.

اولین هدیه‌ای را که برای هم خریدید، به یاد دارید؟

صارمی: بله. خانم‌ها طلا دوست دارند، من هم یک انگشتر برای منصوره خریدم.

فراهانی: من هم یادم می‌آید یک پیراهن برای مهدی خریدم که نقش و نگار سبز داشت.

از انجام کارهای خانه بگویید.

صارمی: من آچار به دست هستم. بچه جنوب شهر و منطقه 15 بودم. از نوجوانی هم درس خواندم و هم کار کردم. همه کار بلدم و تجربه دارم. اگر وسیله‌ای خراب شود تا درستش نکنم ول کن ماجرا نیستم.

فراهانی: تمیزی خانه برایم مهم است و از ریخت‌و پاش بدم می‌آید. خیلی به آشپزی علاقه‌مندم، اما سبزی پاک‌کردن و اتو‌کشیدن را دوست ندارم.

پس دستپخت‌تان هم خوب است؟

فراهانی: بله. به مادرم رفته‌ام. آقای صارمی عاشق غذاهای سنتی است که من خوب درست می‌کنم و روی غذاها را هم. لازانیا را هم حرفه‌ای درست می‌کنم!

صارمی: من در دوران نوجوانی خوب استانبولی‌ درست می‌کردم، اما دیگر فرصت آشپزی ندارم. در ضمن کیک و شیرینی‌های خوبی می‌پزم. پدرم قناد بود و این حرفه را از او آموخته‌ام. سال‌ها نیز در قنادی پدرم کار کرده‌ام و تجربه دارم.

چقدر اهل مطالعه هستید؟

صارمی: در زمینه موسیقی و روان‌شناسی خیلی مطالعه می‌کنم. مجلات ورزشی را نیز می‌خوانم.

فراهانی: بیشتر کتاب‌های تاریخی و رمان می‌خوانم و زبان انگلیسی مطالعه می‌کنم.

ورزش هم می‌کنید؟

صارمی: با کاراته و شنا آشنایی دارم، اما عشقم فوتبال است.

تیم مورد علاقه‌تان؟

استقلال و رئال‌مادرید.

اوقات فراغت چه می‌کنید؟

صارمی: با موسیقی آشنایی دارم و پیانو می‌زنم. به بازی ایکس‌باکس هم علاقه‌مندم. من دوتا باجناق دارم و با آنها ایکس‌باکس بازی می‌کنم. این موضوع تبدیل به معضلی در خانواده شده. (با خنده)

فراهانی: بیشتر دوست دارم با بچه‌ها به پارک و مسافرت برویم.

تعریف شما از زندگی چیست؟

صارمی: الان بیشتر خانواده‌ها درگیر مسائل اقتصادی و مادیات هستند. به نظر من اینها کم و زیادش بالاخره می‌گذرد. زندگی یعنی تندرستی و آرامش داشتن.

فراهانی: زندگی یعنی تلاش و گریختن از روزمرگی و سکون.

عشق چه جایگاهی در زندگی دارد؟

صارمی: دوست داشتن همسر و فرزندان همان عاشقانه زندگی‌کردن است و عشق واقعی فقط عشق به خداست.

فراهانی: به نظر من عشق در نوجوانی یک‌ جور است، در سالمندی جور دیگر، اما عشق مادری بالاترین عشق‌هاست. عشق پایه و اساس زندگی انسان است و بدون آن زندگی ممکن نیست.

اگر بخواهید به جوانانی که قصد ازدواج دارند، توصیه بکنید چه می‌گویید؟

صارمی: فقط به ظواهر نگاه نکنند. آینده را نیز در نظر بگیرند و از تجارب دیگران استفاده کنند. البته جوانان نصیحت‌شدن را دوست ندارند، ولی صمیمانه به آنها می‌گویم همه زرق و برق‌های ازدواج و مراسم مجلل می‌گذرد و آنچه می‌ماند عشق و امید و آرامش است. خیلی سخت نگیرند تا زندگی آرامی داشته باشند.

فراهانی: جوان‌ها به توصیه پدر و مادرشان خیلی توجه داشته باشند و صبوری و گذشت کنند. در غیر این صورت سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

ویژگی یک خانواده خوشبخت را در چه می‌دانید؟

صارمی: ایمان به خدا و پشتیبانی از یکدیگر در همه تلخ و شیرین‌های زندگی.

آقای صارمی! کار در عرصه کودک چه تاثیری بر زندگی شما داشته؟

صارمی: باعث شده من جوان و بشاش باقی بمانم. بچه هایم را بهتر بشناسم و با آنها راحت‌تر ارتباط بگیرم. کودک درونم زنده است و شدید پشتک‌وارو می‌زند. من چهل سال دارم، اما هنوز هم در تب و تاب بازی و سرسره بازی هستم.

تا به حال شهرت باعث آزارتان شده؟

صارمی: اکثر اتفاقات زندگی من خوب بوده، اما گاهی حرف‌هایی شنیده‌ام که دلم را به رنج آورده. شاید از برخی مردم فکر می‌کنند که هنرمندان از پشت ابرها آمده‌اند. می‌خواهم بگویم ما هم مثل خودشان هستیم.

برخورد بچه‌ها با شما چطور است؟

صارمی: مرا می‌شناسند و دوستم دارند و براحتی با من شوخی می‌کنند، حتی شوخی فیزیکی و من هم تحویلشان می‌گیرم. (با خنده)

راستی نگفتید، اهل قهر و آشتی هم هستید؟

صارمی: زندگی بدون قهر و آشتی مگر ممکن است؟! گاهی این اتفاق می‌افتد، اما خیلی زود فراموش می‌کنیم. البته من سعی می‌کنم کم هم عصبانی شوم. چون متولد مردادم و بد عصبانی می‌شوم، تلاش می‌کنم حرفی نزنم یا کاری نکنم که بعد خودم را سرزنش کنم.

با کلامی زیبا گفت‌و‌گویمان را پایان دهید.

فراهانی: در دل کوچک خود باغی از گل دارم‌‌/‌‌ توی باغم هر روز دانه‌ای می‌کارم‌‌/‌‌ باغ سرسبز دلم هست خیلی کوچک‌‌/ ‌‌پر زگل‌های قشنگ با هم اما تک‌تک‌‌/ ‌‌یکی از آن گل‌ها گلی از مهر خداست‌‌/ ‌‌گل دیگر مادر گل دیگر باباست‌‌/‌ ‌باغ سرسبز دلم باغ زیبایی‌هاست‌‌/ ‌‌بهترین غنچه آن غنچه عشق خداست.

***

متین صارمی: مسئول خرید خانه هستم

 

متین صارمی 16 سال دارد و در هنرستان رشته عکاسی می‌خواند. اهل موسیقی است و خیلی خوب پیانو می‌نوازد. بسیار کم حرف و آرام است و به‌پرسش‌های من این‌گونه پاسخ می‌دهد:

تو هم مانند پدرت به بازیگری علاقه داری؟

چند بار در برنامه‌های تلویزیونی شرکت کرده‌ام و جلوی دوربین بوده‌ام، اما خودم فکر می‌کنم استعداد زیادی در این زمینه ندارم، چون جلوی دوربین کمی خجالتی هستم.

در چه زمینه‌ای استعداد داری؟

به عکاسی آنالوگ خیلی علاقه دارم. دوست دارم از طبیعت، انسان‌ها و زندگی اجتماعی مردم عکاسی کنم.

دوست داری در آینده چه شغلی را دنبال کنی؟

می‌خواهم موسیقیدان و آهنگساز بشوم، یک هنرمند بی‌نظیر باشم و به شهرت جهانی برسم.

رابطه‌ات با پدرت چطور است؟

از این که او یک هنرمند است حس خوبی دارم. در مدرسه بچه‌ها تحویلم می‌گیرند (با خنده). من هم سعی کرده‌ام بچه حرف‌شنویی برای پدرم باشم. از او اخلاق خوب، صبوری و احترام گذاشتن را یاد‌گرفته‌ام. با پدرم دوست هستم. از وقتی یادم می‌آید همیشه با او بازی می‌کردم. در بچگی دنبال بازی کلمات و این چیزها بودم و الان هم که نوجوانم، با هم پلی‌استیشن و ایکس‌باکس بازی می‌کنیم.

هیچ‌وقت شده پدرت را عصبانی کنی؟

بله. اگر کاری را نیمه‌کاره رها کنم یا بیش از اندازه با موبایلم ور بروم عصبانی می‌شود. آن وقت از انجام کارهای مورد علاقه محرومم می‌کند.

اوضاع و احوال درس‌هایت چطور است؟

خوب است. نمره از هفده کمتر نمی‌گیرم. به‌ادبیات فارسی و تعلیمات دینی هم خیلی علاقه دارم.

در کارهای خانه به مادرت کمک می‌کنی؟

تمام خرید خانه را من انجام می‌دهم. حتی خرید خانه مادربزرگم بیشتر با من است. در ضمن مثل بقیه آقایان سطل زباله را هرشب می‌برم بیرون. یک چیزی بگویم چاپ می‌کنید؟ دوست دارم از دوستم امید نیازی تشکر کنم. هر وقت می‌روم خرید با موتورش مرا می‌رساند.

>> جام جم/ ضمیمه چاردیواری/ سعیده موسوی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها