قدیمی‌ها اعتقاد داشتند ازدواج، ارتباط زیادی به دختر و پسری که قرار است با هم ازدواج کنند ندارد بلکه به والدین و حتی طایفه دو نفر مربوط می‌شود. اگر در خاطرات پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های خود دقت کنید، درمی‌یابید که زوج‌های زیادی قبل از نشستن بر سر سفره عقد حتی همدیگر را نیز ندیده بودند.
کد خبر: ۵۷۶۵۷۰

برای داماد شدن همین‌قدر کافی بود که پسر بگوید می‌خواهد ازدواج کند و گاهی برای عروس شدن به همین اندازه هم نیاز نبود؛ اما دیگر نمی‌شود چنین نسخه‌ای برای نسل امروز پیچید؛ نسلی که قرار است در یک خانواده کوچک دو نفره فقط روی پای خودش بایستد بی‌تردید ملاک‌ها و معیارهای خاص خودش را نیز دارد.
 برای این نسل جدید توصیه می‌شود دست‌کم یک جلسه گفت‌وگو پیش از خواستگاری برگزار شود تا در آن از دیدگاه‌های یکدیگر و خانواده‌هایشان مطلع شوند. حرف‌های این جلسه و جلسات خواستگاری و پس از آن باید از لاف و گزاف به دور باشد و دختر و پسر خود را همان‌گونه که هستند نشان دهند. بنابراین، سعی کنید به هنگام گفتگو از هرگونه کلی‌گویی، پراکنده‌گویی و ابهام‌گویی اجتناب کنید فکر نکنید این‌که نگذارید طرفتان به واقعیات پی ببرد زرنگی است.
 جوانی را دیدم که می‌گفت در جلسه پیش از خواستگاری دختری را که می‌خواستم با او ازدواج کنم فراری دادم. راز این فرار این بود که آن جوان هرچه را که می‌خواست به عنوان دیدگاه خود مطرح کند می‌گفت: من می‌خواهم که این‌طوری باشد. چون من دوست دارم که آن‌طوری باشد...
 این‌که شما چیزی را می‌خواهید دلیل کافی برای اجرا شدن آن نیست اگر دلیل درست و حسابی دارید جای مطرح کردن آن در همین جلسه است.
  اگر آرزویی، برنامه‌ای، هدفی و خواسته‌ای را دارید دلایل خودتان را کاملاً بیان کنید، مستدل و منطقی صحبت کردن دیگران را نیز به فکر فرو می‌برد تا بیشتر در مورد حرف‌های شما فکر کنند، اگر خواسته‌های منطقی دارید با منطق آنها را بیان کنید تا تصور نشود که شما خیلی متوقع هستید.

خیالباف‌ها شکست می‌خورند

زوج‌های زیادی را دیده‌ام که به دلیل حرف‌های بی‌اساس و وعده‌ها و ادعاهای واهی و خیالی زندگی آینده خود را به هم ریخته‌اند. کاخی که بر دروغ و خیال بنا شود هرچقدر هم که بالا برود محکوم به سقوط است.
 مردی می‌گفت به همسر آینده‌ام گفتم لیسانس دارم چون فکر می‌کردم آن سال دانشگاه قبول می‌شوم. دختری می‌گفت همیشه دلم می‌خواست خانواده‌مان پولدار باشند به خاطر همین نگفتم پدرم راننده شرکت است گفتم مدیر آنجاست... و من آنها را در دادگاه خانواده ملاقات کرده بودم،  پس به هنگام گفتگو از واقعیت‌ها بگویید، از آمال و آرزوها و توهمات بی‌اساس و خیالی دوری کنید، از مسائل مهم صحبت کنید، به مسائلی بپردازید که نشانه رشد فکری و روحی و بلوغ شما باشد.
 پسری دختری را ملاقات کرد، به دختر گفت دوست ندارم بدون من از خانه بیرون بروی، دختر پنداشت چقدر دوستم دارد! گمان کرد این حرف را از علاقه می‌گوید و حتما جدی نیست.  پسر با دختر ازدواج کرد و نگذاشت تنها از خانه بیرون برود. بزودی همین در زندگی آنها مساله‌ای بزرگ شد...
 اگر بحث تشکیل یک زندگی است، پس لازم است که قاطع باشید و هرچیز را که ممکن است نپذیرید از همان اول مطرح کنید. هر گونه مسامحه یا سهل‌انگاری ممکن است فرجام ناخوشایندی را به همراه داشته باشد.

برنامه‌هایتان را به هم بگویید

دختر گفت:‌ من می‌خواستم تا مقطع دکترا تحصیل کنم. فکر نمی‌کردم تو مخالف باشی،‌ پسر گفت:‌ من می‌خواستم به شهرستان برگردم فکر می‌کردم تو خودت می‌دانی که نمی‌توانم دور از والدینم زندگی کنم...
 اگر شما برنامه‌ای دارید چرا آن را پنهان می‌کنید. اگر همه چیز از اول مشخص نشود در آینده تضمینی برای کنار آمدن همسرتان در مورد آن برنامه نخواهد بود.
 فکر نکنید باید او را در مقابل کار انجام شده قرار دهید. او را از اول در مقابل برنامه‌های خود قرار دهید و بگذارید هر دو برای زندگی خود درست برنامه‌ریزی کنید.
 اگر برای آینده خود برنامه‌هایی دارید، لازم است همه آنها را به هنگام گفتگو به روشنی هر چه تمام
بر زبان آورید. درباره تمامی مسائل وضعیت فکری و روحی، وضعیت اقتصادی، سبک زندگی، برنامه‌های آینده، اعتقادات و ... بحث و تبادل‌نظر کنید،  نگذارید مساله‌ای مبهم بماند، اگر در مورد مساله‌ای بحث کردید و به اختلاف رسیدید تا تکلیف آن را مشخص نکردید، آن را رها نکنید. در هنگام صحبت، خود را همان‌گونه که هستید عرضه دارید و همین دقت را در مورد طرف مقابلتان به کار ببرید.
 هنگام تنظیم قرارداد ازدواج، همه درخواست‌های قلبی خود را که بالندگی و رشد و استقلال فردی را تضمین می‌کند با طرف دیگر در میان بگذارید و در صورت توافق آن را امضا کنید، باید خاطر نشان سازیم که انتظارات و توقعات شما از ازدواج باید کاملاً منطقی و معقول باشد

>> چاردیواری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
سعید...
Iran, Islamic Republic of
۰۱:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۱
۰
۰
مطالب بسیاراموزندس.
من تجربه بدی داشتم.طرفم قبل ازنامزدیش با بعدش زمین تا اسمون فرق داشت. الانم میترسم بااینكه 2سال گذشته. سنمم داره به سی سال میرسه

نیازمندی ها