زمانی که خانم ورونیکا لوکان در شب هفتم نوامبر 1947 با سرعت از خانه خود در منطقه بل گراویا در لندن خارج شد، فریادهایش برای کمک خواستن سرآغاز یکی از معماهای جنایی حل نشده در آن دوران بود. در پشت سر او و در یکی از خانه‌ مجللش که با کاخ سلطنتی باکینگهام فاصله چندانی داشت، جسد پرستار بچه‌های او یعنی خانم ساندرا ریوت 29 ساله داخل یک گونی قرار داشت.
کد خبر: ۹۲۷۸۳۵

خانم لوکان سرآسیمه خود را به اولین کافه نزدیک محل زندگی‌اش رساند و با صدای بلند فریاد زد: «کمکم کنید! من از یک صحنه قتل فرار کرده‌ام.» داستانی که او چند ساعت بعد در بیمارستان به کارآگاهان گفت، آغاز تلاشی بیهوده برای پیدا کردن همسرش یعنی آقای جان لوکان بود. در حالی که صورتش بشدت مجروح شده بود، به نیروهای پلیس گفت که قاتل فردی بلند قد و بسیار قوی بود. او بعد از ظهر آرامی را تعریف کرد که با دو فرزندش در خانه نشسته بودند. ساندرا برخلاف روزهای قبل که با نامزدش، عصرها بیرون می‌رفت، آن روز تصمیم گرفته بود که در خانه بماند.

حوالی ساعت 9 شب، ساندرا وارد اتاق خانم لوکان شد و از او در مورد نوشیدن چای سوال کرد. یک ساعت و نیم بعد و زمانی که دیگر خبری از ساندرا نشد، ورونیکا به سمت آشپزخانه رفت تا علت این تاخیر را پیدا کند. در آنجا سایه مردی را دید که روی جنازه پرستار افتاده بود و سعی می‌کرد آن را داخل یک گونی بگذارد. به محض این‌که لوکان فریاد زد، مرد ناشناس به سمت او حمله ور شد و بشدت او را کتک زد. او نتوانست در تاریکی شب چهره فرد مهاجم را ببیند، اما در حالی که سعی می‌کرد فرار کند صدای فردی را پشت سر خود شنید که شبیه صدای شوهرش بود.

چند لحظه بعد و در حالی که روی تخت خود افتاده بود، همسرش در کنار او قرار داشت و سعی می‌کرد ورونیکا را آرام کند. زمانی هم که ورونیکا خانه را ترک کرد، همسرش در سیاهی شب ناپدید شد. جستجوی گسترده‌ای برای یافتن همسر اشراف‌زاده‌اش شروع شد. پلیس ابتدا آپارتمان اجاره‌ای را بررسی کرد که چند خیابان با خانه آنها فاصله داشت. آقای لوکان سال گذشته و زمانی که قصد جداشدن از همسرش را داشت، این آپارتمان را اجاره کرده بود. او که یک قمارباز قهار بود، به یکی از نزدیک‌ترین دوستان خانوادگی‌اش داستان دیگری از این قتل را روایت کرده بود. او ادعا کرد در حال عبور از مقابل خانه همسرش و رفتن به خانه خود برای تعویض لباس‌هایش بود که ناگهان از پنجره آشپزخانه دید فردی در حال کتک زدن خانم لوکان است. او به دوستش گفت: «بسرعت وارد خانه شدم تا از او محافظت کنم. به محض ورود من، فرد مهاجم پا به فرار گذاشت. همسرم ترسیده بود و تصور کرد من فرد مهاجم بوده‌ام.» با وجود این داستان، دیگر هیچ خبری از آقای لوکان نشد تا خود را از اتهامات مبرا کند.

یک روز بعد از این جنایت، ماشین او در حالی در منطقه ساسکس لندن پیدا شد که وسایل استفاده شده در قتل ساندرا در آن قرار داشت. پلیس شروع به بازجویی و کنترل دوستان وی کرد زیرا احتمال می‌داد به کمک آنها مخفی شده باشد. اما تمام این تلاش‌ها نتیجه‌ای نداشت. یک سال بعد، پزشکی قانونی با بررسی تمام شواهد و مدارک، مرگ خانم ریوت را قتل و جان لوکان را قاتل او معرفی کرد. چند وقت بعد قوانین انگلیس تغییر کرد و اعلام شد دیگر فردی نمی‌تواند به عنوان قاتل معرفی شود تا زمانی که او پیدا شده و محاکمه شود.

دو افسر پلیسی که این پرونده را بررسی می‌کردند و هر دو نفر از اسکاتلندیارد بازنشسته شدند، دائم در مورد این پرونده حرف می‌زدند. هر دوی آنها گزارش تمام شاهدان را به‌دقت خوانده بودند، اما برداشت‌های متفاوتی از یکدیگر داشتند. یکی از آنها عقیده داشت که جان لوکان با مشاهده این وضعیت در یک محل ناشناخته خودکشی کرده است. اما دیگری می‌گفت که این اشراف‌زاده در جایی پنهان شده است، زیرا بر سر پیدا شدن خود توسط نیروهای پلیس هم قمار کرده است.

حسین خلیلی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها