چند خطی درباره «داستان دو شهر» نوشته چارلز دیکنز
نویسندهای که برای مخاطب دام پهن نمیکند
«من شهری زیبا را میبینم و مردمی شادمان را که از درون این ورطه بهپا میخیزند. زندگیهایی را میبینم که زندگیام را به خاطرشان فدا کردم...میبینم که در قلبهای آنها جایگاهی دارم و در قلب فرزندان آنها و نسلهای بعدشان. این عمل، بهمراتب ارزشمندتر از همه آن چیزی است که تاکنون به انجام رساندهام. اکنون به آرامشی دلپذیر دست خواهم یافت که تاکنون تجربه نکرده بودم».(بخشی از داستان دو شهر)