در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اینجا جنگی تمامعیار در حال وقوع است، جنگ میان خاک و جنگل و زباله. هر روز 3 کامیون بدقوارهای که نام شهرداری عباسآباد رویشان نوشته شده بیشتر از 15 تن زباله را در درهای که به رودخانه کاظمآباد میرسد خالی میکنند؛ دره مالامال از زباله است. مردی که راننده لودر است و وظیفهاش هلدادن زبالهها به قعر جنگل، میگوید از سال 69 وضع به همین شکل بوده است. او روزهایی را به یاد دارد که زبالههای شهر عباسآباد و روستاهای اطرافش کنار خیابانها ریخته میشدند و بحران اجتماعی، شهرداری و شوراها را به فکر تخلیه زبالهها در جنگل انداخت. حالا 21 سال از آن روزها میگذرد و زبالههای بیصاحبی که مسوولان میخواهند فقط جلوی چشمها نباشند مثل خوره به جان جنگل افتادهاند.
میگویند کمتر اتفاق میافتد که مسوولان شهری و استانی گذرشان به این زبالهدان جنگلی بیفتد و حتی آنهایی هم که آمدهاند بوی تعفن زبالههای گندیده و لشکر مگسهایی که چشم و بینی و گوش را هدف میگیرند تاب ماندن بیشتر از یک یا 2 دقیقه را از آنها گرفته است، جنگل بالادست روستای ماشلآباد فراموش شده است.
تناقضگویی، شعار
دستورالعمل صادرکردن برای مردم کار سادهای است درست مثل نصب بیلبورد و پارچهنوشته در حاشیه جاده، دقیقا مثل اتفاقی که در جنگل عباسآباد افتاده و تابلوهایی در کناره جنگل نصب شده که سعی دارد یاد مردم بیندازد که «تفکیک زباله از مبدا» راهی عقلانی است و «ریختن زباله در آب اهانت به هدیه خداوند»، ولی زخم چرکین زبالههای رها شده در مرتم که اجازه نمیدهد مردم این حرفها را باور کنند!
شهرداری عباسآباد خودش متولی نابودی جنگل است، کارگران شهرداری هر روز دهها تن زباله تفکیک نشده را در یک چشم به هم زدن از بار کامیونهایشان به حلقوم جنگل میریزند و هر چند هنوز تهماندههایی از تاثر در چهرهشان باقی مانده، ولی به چشمهای نگران ما دلداری میدهند که بدانیم تا به حال دهها خبرنگار و عکاس از این بحران گزارش تهیه کردهاند، ولی تاکنون گوش هیچ مسوولی بدهکار دردها نبوده است. در زبالههای در حال تجزیه اینجا همه چیز پیدا میشود از چمدانی که پاره شده و دیگر به درد صاحبش نخورده تا تیغ وشانه و قوطیهای پلاستیکی دوغ و نوشابه. پوست بادمجان و گوجهفرنگی و کفش پاره و قوطی خالی حشرهکش هم اینجا هست همانطور که پتو و پارچههای مندرس مردم شهر و روستاهای عباسآباد هم اینجا کم نیست، اما بوی تعفن از جای دیگری هم بلند میشود از پوستهای تخممرغ گندیده، از جسد در حال فساد مرغهای مرده و از لاشه جوجهمرغ کوچکی که لای معجون متعفن زبالهها جلوی چشمهای ما جان داد و مرد.
راننده لودر میگوید اینها ضایعات مرغداریهای شهر متلقو است که بیشتر وقتها یواشکی به اینجا آورده میشود، جنازه مرغهای مرده و پوستهای تخممرغ کرمگذاشته نشانه ای گویا از کارنامه مسوولان حفاظت از جنگل زده است.
وقتی یکی از کامیونهای حمل زباله شهرداری را تا محل دپوی آشغالها دنبال کردیم خودش مدرک خوبی برای نقض تابلوها و دستورالعملهای پارچهای زیستمحیطی کنار جاده بود. زبالهها تا بیخ گلوی کامیون بالا آمدهاند و هر حرکتی و چرخشی در جاده پیچ در پیچ جنگل عباسآباد بخشی از زبالههای مهارنشده داخل کامیون را به وسط و کنارههای جاده میاندازد، پس کامیون خودش یک زباله پخشکن است آن هم در جنگلی زیبا و افسانهای که مسوولان حفاظت از محیطزیست فکر میکنند اگر از مردم بخواهند از پنجره ماشین زبالهای را به بیرون پرتاب نکنند کار شاقی انجام دادهاند! چند دقیقه گشتزنی در جنگل بدبو و در حال مرگ بالادست ماشلآباد حقایق دیگری را نیز فاش میکند. وقتی میبینی سناریوی غرق شدن جنگل در زباله با فقدان مدیریت پسماند به اوج خودش میرسد آن هم در شهری که مسوولان، تفکیک زباله از مبدا و نصب تابلوهای مدیریت پسماند خشک را بهترین شعار برای کسب وجهه میدانند، هرچند فاجعهای که در مرتم در حال وقوع است برای هیچ مسوولی در هیچ ردهای وجهه باقی نمیگذارد.ولی هنوز شهرداری عباسآباد زبالههای مردم را همانطور که آنها در کیسههای پلاستیکی ریختهاند و درش را گره زدهاند بار کامیون میکند و به حلقوم جنگل میریزد؛ دریغ از تفکیک زباله، دریغ از رعایت نکات بهداشتی و دریغ از یک کارخانه تولید کمپوست.
طبیعت فریاد میزند، اما...
طبیعت فریاد میزند، اما ما نمیشنویم، درختها دارند خفه میشوند، خاک دارد زیر کوهی از زبالههای گندیده از دست میرود، شیرابهها به عمق جان آبهای زیرزمینی میروند ولی ما صدای فریاد آب و خاک و درخت را نمیشنویم. از نظر علم گیاهپزشکی وقتی زبالهها پای درختان ریخته میشوند طوقه آنها گرفتار آلودگی قارچی میشود و فرآیندی شبیه کتزنی برایشان اتفاق میافتد که در نهایت منجر به خشکشدن درختان میشود. این در حالی است که زبالهها محلی برای زمستانگذرانی آفات نیز میشوند و چون شفیره آفات بین زبالهها به زندگیشان ادامه میدهند، جنگل هیچگاه از شر آفتها در امان نمیماند. زبالههای رهاشده در جنگل محل خوبی برای نشو و نمای جوندگان نیز هستند همان جانورانی که پوست نهالهای جوان جنگل را میخورند و با لختکردن درختان آنها را میکشند، اما زبالهها بدترین تاثیر را وقتی به بار میآورند که باعث مدفونشدن نهالهای زادآوریشده میشوند، نهالها که بمیرند مرگ جنگل تضمین میشود و اما خاک... خاکی که زیر زبالهها دفن میشود دیگر به هیچ کاری نمیآید.
نکته: طبیعت فریاد میزند، اما ما نمیشنویم، درختها دارند خفه میشوند، خاک دارد زیر کوهی از زبالههای گندیده از دست میرود، شیرابهها به عمق جان آبهای زیرزمینی میروند ولی ما نمیشنویم
اینها یعنی تهدید طبیعت، یعنی از دست رفتن سرمایهای طبیعی که تن هیچ کسی را نمیلرزاند. وقتی زبالهها در جنگلی مثل جنگل عباسآباد به بدترین وضع ممکن رها شوند رودخانهها و آبهای زیرزمینی را بشدت آلوده میکنند. آن هم در شرایطی که همه میدانند سطح آبهای زیرزمینی در مناطق شمالی کشور از سایر نقاط بالاتر است و زودتر از جاهای دیگر آلوده میشود، اما اینها برای چه کسی مهم است؟ آیا برای مسوولانی که میدانند این بحران فقط با مدیریت زباله قابل حل است یا برای آنهایی که میدانند احداث کارخانه کمپوست برای مردم بومی که درد بیکاری و دغدغه اشتغال دارند و در اکوسیستمی شکننده زندگی میکنند اولویت دارد؟
جلسات و اخطارها، تاکنون بیاثر
جنگل بالادست روستای ماشلآباد پر از زباله است همان طور که جنگل پلنگچال نوشهر، پهلمکوتی چالوس، مکارود کلاردشت، پردهسر تنکابن و طلاکولی رامسر انباشته از زباله است. جنگل اولین مقصد تخلیه زباله است چون در تمام این سالها دولت برای ساخت کارخانههای کمپوست زباله بودجه مورد نیاز را اختصاص نداده برای همین است که در شهرستانهای غرب استان مازندران، اداره کل منابع طبیعی همواره از سوی بخشداریها و فرمانداریها و استانداری زیر فشار است تا با تخلیه زباله در جنگلها موافقت کند. سینا عبدی، رئیس اداره حفاظت و حمایت اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری منطقه غرب مازندران وجود این فشارها را تایید میکند. او به جامجم میگوید: «ما هیچ تمایلی به دپوی زباله در جنگل نداریم، ولی تنشهای اجتماعی و فشارهای سیاسی حاکم در کنار تقاضاهای متعدد شوراهای اسلامی و دهیاران روستاها و شهرداریها و دستورات فرمانداران و حمایت استانداران، مسوولان منابع طبیعی را مجبور به پذیرش میکند همان شرایطی که جنگلهای نوشهر، چالوس، کلاردشت، عباسآباد، تنکابن و رامسر را به محل دپوی زبالهها تبدیل کرده است.»
البته تاکنون برای حل این مشکل جلسات زیادی تشکیل شده و توافقات متعددی روی کاغذ آمده، ولی ادامه روند گذشته و حتی تشدید آن در حال حاضر ثابت میکند که تمام جلسات و صورتجلسات اتفاقات کماثری بودهاند که هیچ ضمانت اجرایی نداشتهاند.
عبدی میگوید: قبل از اختصاص جنگل بالادست روستای ماشلآباد برای تخلیه زبالههای عباسآباد، خودروهای حمل زباله شهرداری این شهر بدون هیچ مجوزی، زبالههای جمعشده را در 4 نقطه در داخل جنگل تخلیه میکردند که با مشاهده ماموران منابع طبیعی جلوی کارشان گرفته شد تا این که در سال 88 با توجه به بحران شدید اجتماعی، شهرداری به صورت مکتوب درخواستی را به اداره کل منابع طبیعی ارائه کرد و در آن تقاضای اختصاص زمین مناسب برای دفن بهداشتی زباله آن هم فقط به مدت 2 ماه یعنی تا زمان ساخت کارخانه کمپوست تنکابن مطرح کرد. به گفته عبدی، اختصاص زمین موقت موضوعی بود که در آن زمان نماینده محیطزیست نیز ضمن اظهار نگرانی از حرکت شیرابهها به سمت رودخانه کاظمآباد آن را مورد تاکید قرار داده بود، یعنی تاکیدی که در نهایت به موافقت اداره کل منابع طبیعی نوشهر با تخلیه زباله در جنگل بالادست روستای ماشلآباد به صورت موقت، کاملا بهداشتی و با نظارت محیطزیست شهرستان منجر شد، اما حالا نه نظارتی هست و نه ردپایی از بهداشت، 2 ماه هم به 2 سال رسیده است، یعنی اتفاقاتی کاملا مغایر با تصمیمات اعضای کمیته فنی در مرداد 88. در این جلسه مقرر شده بود قطعه زمینی واقع در جنگل وارو در حاشیه جاده عباسآباد به کلاردشت که فاصلهاش تا جاده 50 متر بوده و از غرب به رودخانه کاظمآباد منتهی میشود و در گذشته نیز محل دپوی زباله بوده به صورت موقت در اختیار شهرداری قرار بگیرد. آن هم با این شرط که شهرداری اطراف محل دپوی زباله را فنسکشی کند و بعد از تخلیه روی زبالهها آهک بپاشد و آنها را با خاک بپوشاند. ولی حالا هیچکدام از این تعهدات اجرا نمیشود؛ قلب جنگل عباسآباد از شدت بوی تعفن زبالههای رهاشده همه را فراری میدهد.
مدیریت زباله، تنها راه باقیمانده
کارخانههای تولید کمپوست از زباله در استان مازندران حرکت لاکپشتی دارند، مسوولان میگویند هیچ پولی برای ساخت کارخانه ندارند، پس زبالههایی را که نمیشود در کوچهها و خیابانها رها کرد بار کامیون کرده و داخل جنگل رها میکنند چون وقتی زباله جلوی چشم مردم نباشد و افکار عمومی را مخدوش نکند بخش زیادی از مشکلات حل میشود، حالا این که چه سرنوشتی گریبان جنگل را میگیرد، موضوعی است که کمتر کسی میخواهد به آن فکر کند. منابع طبیعی هم همیشه کوتاه میآید چون زمین در اختیارش است و همه نهادها برای این که قدمی بردارند نیاز به زمین دارند، پس اگر با تخلیه زباله در جنگل مخالفت کند دیگران مورد اعتراض قرارش میدهند که یعنی منابع طبیعی در حال سنگانداختن است. این موضوع را از لابهلای گفتههای علی سلاجقه، رئیس سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور نیز میتوان به خوبی حس کرد. او به جامجم میگوید: ما با دپوی زباله در جنگل بشدت مخالفیم و هرچند در شرایط فعلی و با وجود فشارهای اجتماعی و سیاسی و نبود امکانات با تخلیه آن بخشی از زبالهها که قابلیت تبدیل به خاک را دارند مخالفت نکردهایم، اما همچنان معتقدیم این کار نیز باید مطابق اصول مورد قبول کارشناسان سازمان جنگلها انجام شود و در گامی اصولیتر، سازمان محیطزیست و شهرداری باید برای مدیریت زباله در شهرهای شمالی کشور اقداماتی چون تفکیک زباله در مبدا و ایجاد کارخانههای تبدیل اقدام کنند.
البته وضعیتی که گریبان جنگلهای شمال را گرفته است، خیلی خوب ثابت میکند که مدیریت پسماند در استانهای شمالی هرگز اولویت نداشته و ندارد، چون دهها تن زبالهای که هر روز در قلب جنگلهای عباسآباد تخلیه میشود بدون آن که ذرهای برای کمکردن حجم آنها تلاشی شده باشد، مدرک خوبی برای بیبرنامگی مسوولان است.
مریم خباز / گروه جامعه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد