در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
این فیلم قصه زندگی جوانی است که میداند مرگش نزدیک است و میخواهد در واپسین روزهای زندگی با نگاهی دیگر به دنیا لبخند بزند و با دیگران آشتی کند؛ دیگرانی که از دیدگاه او متهم به دروغگویی و دورویی هستند.
کریمی 2 سال پیش فیلم «غیرمنتظره» را کارگردانی کرد. وی تاکنون فیلمنامههایی مانند مارال، انعکاس، رستگاری در 8 و 20 دقیقه، شمعی در باد و چشمان سیاه را نوشته که کارگردانان دیگری آنها را مقابل دوربین بردهاند.
با محمدهادی کریمی به گفتگو نشستهایم تا با زاویه دید او درباره فیلم امشب شب مهتابه بیشتر آشنا شویم.
«امشب شب مهتابه» تفاوتهای زیادی با «غیرمنتظره» فیلم اول شما دارد، گویا تلاش کردهاید در فیلم امشب شب مهتابه از فضای کاملا متفاوت، ضرباهنگی آرام و داستانی عاشقانه استفاده کنید. این ایده از کجا و چگونه شکل گرفت؟
من خودم هم معتقدم که «امشب شب مهتابه» فیلمنامهای کاملا متفاوت نسبت به کارهای قبلی من دارد. سناریوی فیلم شخصیت محور است که کاراکتر مرد آن حامل عنصر مرگزاست و دیگری وجودش نشان از تولد موجود زنده دیگری دارد؛ فضایی که عامدا پارادوکسیکال خلق شده است.
«امشب شب مهتابه» فیلمی شاد و درباره غمهای بزرگی است که ناگهان بر زندگی مستولی میشوند یا فیلمی خاص برای مخاطبی عام. اگر چه این فیلم جزو آثار عاشقانه قرار نمیگیرد و رمانس به آن شکلی که در این گونه فیلمها وجود دارد در «امشب شب مهتابه» به عنوان یک عنصر اصلی وجود ندارد، اما به خاطر نوع فضا، روابط، تعاملات و بار عاطفی زیاد صحنهها و لحظات فیلم یک فیلم عاشقانه به نظر میرسد.
در واقع این داستان شخصیتمحور که موتور محرکه خویش را از تعاملات 2 شخصیت اصلی فیلم میگیرد، اقتضا میکرد چنین فضایی برایش طراحی شود.
شخصیت اصلی در فیلم غیرمنتظره یک مدل و در این فیلم یک خواننده است. به نظر میرسد دوست دارید به زندگی شخصیتهای خاص و متفاوت در جامعه بپردازید؟
غیرمنتظره روایت زندگی نامتعادل زوجی جوان است که در هر نیمه فیلم یکی از آن دو غالب و دیگری مغلوب میشود. علت غلبه هم عناصری چون زیبایی، شهرت، پول، هنرمندی یا زشتی، بیکاری، فقر و... طرف مقابل بود.
یعنی دو عنصر کاملا متضاد که زشتی و زیبایی به لحاظ بصری و عینیتر بودن میتوانست برای بیننده شاخص باشد. مانند تصویر دوریان کری اسکار وایلد. در نتیجه داستان ایجاب میکرد در مقطعی زیبایی، برجسته شود و در مقطعی این ویژگی از بین برود و چهره ویران شود که در نتیجه حرفه فوتو مدلینگ برای شخصیت اصلی داستان انتخاب شد.
در «امشب شب مهتابه» شخصیت مرد داستان باید به واسطه حرفه یا علایقش از محیطی سنتی طرد شده باشد و تنها چیزی که میتوانست این موقعیت را به وجود بیاورد گرایش او به موسیقی است چرا که موسیقی هم مانند این شخصیت در برزخ رد یا پذیرش از سوی تودههای عمدتا سنتی قرار دارد. در واقع در هر دو فیلم اقتضائات داستان این انتخابها را رقم زد.
در حال حاضر خوانندگان موسیقی پاپ بین جوانان طرفداران زیادی دارند و پرداختن به زندگی آنها همیشه برای جوانان جالب است. در ارتباط با انتخاب حرفه این شخصیت چقدر به این موضوع فکر کردید؟
در واقع داستان طلب میکرد این شخصیت یک آهنگساز باشد چرا که میخواستم، عنوان کنم وی از خانوادهاش طرد شده و با خاستگاه اجتماعیاش در تعارض است؛ تعارضی که ناشی از سوءتفاهم و به رسمیت شناخته نشدن فردیتهاست. او همانقدر در گسستی که رابطهاش با پدر را مخدوش کرده موثر است که پدرش و عنصر موسیقی، همان طور که عنوان کردم میتواند سمبل و نمادی از یک عنصر سوءتفاهمبرانگیز و عاملی برای تشدید گسستها بین دو نسل با خاستگاه یکسان اما افکار و ایدههای مختلف باشد.
به اینکه زندگی یک خواننده چه جذابیتی میتواند داشته باشد فکر نکردم و قصدم استفاده صرف از این جذابیت نبود. شکنندگیهای روحی این فرد که حالا میتوانست خواننده هم باشد برایم اهمیت بیشتری داشت.
ما در طول فیلم با شخصیتی روبهرو هستیم که به مرض خاصی دچار است و روزهای پایانی زندگیاش را میگذراند. از طرفی منتظر به دنیا آمدن فرزند اول خود است. این موقعیت دراماتیک خوبی است که شما انتخاب کردید. چقدر از امکان خواننده بودن این شخصیت در ارتباط بین مرگ و زندگی بهره گرفتید؟
زبان حال او برای پدرش و پسرش با موسیقی بیان میشود. تصنیف قدیمی را در جشن تولد برای پدرش میخواند «ای کاش با تو میماندم» و یک ترانه پاپ را برای پسرش «شاید وقتی تو میرسی نباشم.» هر جا که گل احساسات میشکفد و اوج آن به بار مینشیند، سکوت را شاهدیم و احساسات از طریق موسیقی القاء میشود. همان که زمانی باعث جدایی او از پدر شده بود، حالا به وسیلهای برای بیان مکنونات قلبیاش تبدیل میشود.
شما در این فیلم سعی کردید تصویر تلخ و سیاهی از مرگ نشان ندهید، چطور به این فضا رسیدید؟
مرگ تلخ است اما سیاه نیست. این در باور من و خیلی کسانی که به جهان بعد از مرگ اعتقاد دارند وجود دارد. به همین دلیل نام یحیی را برای این شخصیت انتخاب کردم؛ کسی که زنده است و زندگی در نام و نشان او جاری است. عبور یحیی از دالان این زندگی مصادف است با گذر فرزندش که نام او نیز یحیی است به جهان خاکی.
شما معتقدید «امشب شب مهتابه» فیلمی ساده و درباره آشتی است. در کنار وجوه مختلف شخصیت این فرد سعی کردید به ارتباط بین نسلها نیز اشاره کنید. چرا این موضوع را مدنظر قرار دادید؟
امشب شب مهتابه فیلمی ساده است اما برای رسیدن به این سادگی از سختیها و پیچیدگیهایی عبور کردیم. داستان، کارگردانی، بازیها و موسیقی نمیبایست حضور خود را تحمیل میکرد و به فضای صمیمانه روابط آدمهای فیلم لطمه میزد. نباید هیچ کدام دیده یا شنیده میشد در عین اینکه باید در یک کلیت و نه تنها و منفرد دیده یا شنیده میشد.
تم فیلم برپایه آشتی است. آشتی پدرها و پسرها، آشتی مرگ و زندگی، آشتی دنیای سنتی و مدرن، آشتی غمها و شادیها و از این رو آن را فیلمی درباره آشتی عناصری که به ظاهر در کنار هم جمع نمیشوند و در تباین یکدیگر قرار دارند، میتوان تلقی کرد.
ارتباط یحیی با پدرش با آشتی مسالمتآمیز آنها در عین احترام به عقاید و باورها و سبک زندگی یکدیگر که شاید شباهتی با هم نداشته باشد صورت می گیرد و نیز با احترامی که به عقاید فرزند به دنیا نیامدهاش میگذارد و با پاک کردن نوارهای ضبط شده روی دوربین تحکم آمیزش، لذت کشف دنیا را از او نمیگیرد، در واقع راهکار رسیدن به این آشتی را به نمایش میگذارد. برای رسیدن به این آشتی باید همدیگر را بپذیریم و به هم احترام بگذاریم. میتوانیم همدل باشیم بیآنکه همرنگ هم شویم.
استفاده از دوربین برای رسیدن یحیی به کودکش عنصر خوبی است که شما در پرداخت این فیلم از آن استفاده کردید. فکر نمیکنید، شاید این عنصر میتوانست ابعاد گستردهتری به خود بگیرد و پرداخت عمیقتری داشته باشد؟
تمام سعی و تلاشم این بود که بدون افتادن در ورطه شعار یا مکلفگویی، به لحنی ساده با این فیلم بگویم، آنچه را که برای خود دوست نداری برای دیگری هم مپسند. اگر نمیخواهی وارث قضاوتهای پدرت از جهان باشی و مثل او نشوی، مپسند که فرزندت نیز میراثدار همه باورهای تو بیکم و کاست شود. باید این را برای مخاطب عامی که به دیدن فیلم میآیند بدون شعار بازگو میکردم. شاید اگر یک فیلم شخصیتر میساختم یا در موقعیتی که تماشاگر همراه با فیلمهایی خاص میشد و صد البته فضای بازتری هم برای بیان این مقصود بود، روی این موضوع تعمق بیشتری میکردم.
در بخشهایی از فیلم ما با فلاشبکهایی روبهرو میشویم که باعث آشنایی مخاطب با این شخصیت میشود. چرا این نوع پرداخت را انتخاب کردید؟
این لحن برای این داستان مناسبتر از همه بود زیرا لذت کشف به تماشاگر میدهد، او را به حدس و گمان دعوت میکند و به مشارکت فرا میخواند و نیز مدام فضا را عوض میکند و به رنگآمیزی متفاوتتری در چیدمان صحنهها کمک میکند.
چرا شیراز را زادگاه این شخصیت انتخاب کردید. آیا این نوعی بازگشت به فرهنگ گذشته نیست؟
شیراز از معدود شهرهایی است که نشانههای مختلفی از هویتهای ملی و مذهبی ما را دارد. پارسه نزدیکی شیراز است، بقایای کاخهای هخامنشی دروازه ملل باشکوه و آرامگاه کورش که هویت باستانی دارد، شاهچراغ که یادآور هویت مذهبی است و سرانجام حافظ، سعدی و... که مزارشان در شیراز است و هویت فرهنگی و ادبی ما را به خاطر میآورد. علیاکبر خان شیدا که فیلم به او تقدیم شده نیز در مقطعی ساکن این شهر بوده و تصنیف «امشب شب مهتابه» را نیز همانجا سروده است. دقیقا به همین خاطر شیراز که میتواند نمادی از هویت ملی فرهنگی و مذهبی قلمداد شود، برای خاستگاه یحیی که اکنون از او جدا افتاده انتخاب شده است.
شما در فیلم قبلی نیز از حضور دانیال عبادی استقاده کردید. وی انتخاب اول شما بوده. عبادی برای رسیدن به این نقش از چه تمهیداتی استفاده کرده است؟ فکر نمیکنید اگر از چهره شناخته شدهای استفاده میکردید با مخاطب ارتباط بیشتری برقرار میکرد؟
من به دنبال تیپی بودم که در عین داشتن چهره و اندام و ظاهر با شکوه و مغرور، شکنندگیهای روحی را بتوان در چهرهاش دید؛ کسی که به خاطر تعارضات روحی، روان ویرانی دارد. چهرهای که در ضمن میبایست معصومیتی را با خود داشته باشد که علیرغم تلخیها و لجاجتهای کودکانهاش، بیننده او را پس نزند و با او همذاتپنداری کند.
چند کاندیدا برای این نقش داشتم که آنها هم مشهورتر از عبادی نبودند. آقای مرتضی شایسته تهیهکننده فیلم از میان آنها دانیال را انتخاب کردند؛ ضمن اینکه در فهرست نامزدهای ایشان هم بودند. به گمانم یک بازی درونگرا و غیرکلیشهای از یک نقش را که به خاطر احساساتی بودن قابلیت برونگرایی دارد و من از آن بشدت بیزارم بازیگری که در نقشهای برونگرا کلیشهای نباشد میتوانست بازی کند. از این رو اصرار داشتم با چهرهای جدید یا شخصی که بازیاش کلیشه نشده، همکاری کنم.
بازی مهناز افشار در فیلم شما متفاوت است و بر خلاف کارهای قبلی وی نقشی کاملا درونگرا را ایفا میکند. درباره انتخاب وی توضیح دهید؟
اگر برای مرد قصه به دنبال فتو تیپ «مرد فرزند» بودم برای نقش زن قصه انتخاب فتو تیپ «زن مادر» مدنظرم بود. اتفاقا یک زن مادری که بر خلاف آنچه درباره مرد عنوان کردم، میبایست یک سابقه بازیگری برونگرا داشته باشد و چه بسا در نقشهای برونگرا کلیشه باشد تا آن پرسونای کلیشه را در این فیلم با یک بازی درونی بشکند.
علت هم آن بود که پرسونای قبلی خانم افشار به بیننده کمک میکرد تا بخشی از داستان را که ما نمیخواستیم بیان کنیم خود در ذهنش بسازد یعنی بداند این زن تا قبل از بیماری همسرش یک زن شاد و باانرژی بوده و شخصیت برونگرا داشته و حالا در موقعیت جدید، رفتاری متفاوت از او میبینیم و همین سابقه بازیگری افشار به این موضوع کمک میکرد. حتی نوع بازی برونگرایش تفاوت آشکار با جنس بازیهای قبلی وی دارد.
چطور تصمیم گرفتید از حضور احسان خواجهامیری در میان دیگر خوانندههای جوان پاپ استفاده کنید. آیا در انتخاب وی به استقبال مخاطبان نیز فکر کردید؟
خواجه امیری تسلط خوبی بر موسیقی فیلم دارد و هم ترانهسراست و در اجرای ترانههای سنتی و مدرن تبحر دارد. موسیقی این فیلم در غیاب ایشان میبایست توسط 3 نفر ساخته میشد و شخص دیگری هم به عنوان خواننده همکاری میکرد اما با توجه به توانایی ایشان، ترانهها و تصانیف و موسیقی فیلم با هارمونی کامل و توسط یک نفر به سرانجام رسید.
شما در این فیلم در کنار استفاده از چند قطعه جدید که به شیوه پاپ اجرا شده، چطور 2 تصنیف قدیمی را نیز بازخوانی کردید؟
برای همان آشتی سالهای دور و نردیک، آشتی مخاطبان میانسال با سینما، آشتی ما با خاطرات فراموش شده و مهمتر از همه آن که این دو تصنیف قدیمی، زبان حال گویاتری بودند تا مابقی. نمیشد براحتی از کنار آنها گذشت.
فکر نمیکنید زمان خوبی را برای اکران فیلم انتخاب نکردید؟ آیا از شرایط آن با توجه به نبود تبلیغات مناسب راضی هستید؟
هنوز تبلیغات نداریم. جو بشدت سیاستزده است. صحبت از سینما انگار صحبت از مقولهای درجه دوم است. سینماها در خاموشی پنهان به سر میبرند. ای کاش می گفتند تعطیل است تا تکلیفمان را بدانیم. شرایطی ناگوار برای همه فیلمهای روی پرده به وجود آمده است. نمیدانم. فکرش هم حالم را بد میکند. هر چند که بعضیها این را شاید به حساب خودخواهی بگذارند.
در فیلم بعدی خود چه فضایی را میخواهید دنبال کنید؟
فیلمی با لحن طنز که دورنمایی معنوی دارد. فیلمنامه را 6 سال پیش نوشتهام و عطش فراوانی برای ساخت آن دارد. امیدوارم که به سرانجام برسد.
بیتا موسوی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: