با فؤاد بابان (گوینده ارشد خبر)‌

باارزش‌ترین خبر؛ رفتن شاه، آمدن امام‌ره

زمستان که بهمن را صدا می‌زند، خبر دوباره آمدن بهار، تیتر یک روزنامه‌‌ها و رسانه‌ها می‌شود. خبری که حالا 30 ساله شده و ما مشتاقانه از پی آواز حقیقتش، همچنان جهان را به روشنایی می‌‌خوانیم؛ خبری که حالا 30 ساله شده و در کنار دیگر خبرهای مانا و شکوهنده آن روزها، این بار از استودیو انقلاب و با بیان خاطره‌انگیز فواد بابان، جاری شور و نور و سرور لحظه‌‌هایمان گردیده است... همراه این چهره متین و آشنا که کمتر با روزنامه‌نگاران به گفتگو می‌نشیند، همتی بدرقه راه، می‌طلبیم.
کد خبر: ۲۳۵۰۹۹

آینده که به دست خداست؛ پس برایمان از روزگار گذشته و حالتان خبر بدهید.

به نام خداوند بخشنده مهربان. ما اصالتا اهل سنندج هستیم. پدرم نزدیک 40 سال در صدا و سیمای مراکز کرمانشاه، کردستان، آذربایجان‌غربی، مهاباد و... به عنوان مدیر مرکز، گوینده، نویسنده، برنامه‌ساز و شاعر در رادیو مشغول فعالیت بودند. من، نهم تیر 1332 در تهران به دنیا آمدم و دوران ابتدایی و متوسطه را در همین شهر گذراندم. به طور کلی جو فرهنگی رسانه‌ای غنی و پرباری بر خانواده ما حاکم بود. پدرم اصرار داشتند که ما حتما زبان کردی را یاد بگیریم و همواره با شعر و ادبیات فارسی و کردی مانوس باشیم؛ همین پیش‌زمینه نیز باعث شد تا یک سال پس از اتمام خدمت سربازی، در سال 52 وارد صدا و سیمای مرکز کرمانشاه شوم.

پس از چند سال به مرکز سنندج رفتم و در سال 56 با مرخصی بدون حقوق برای ادامه تحصیل راهی کشور آمریکا شدم و تا مقطع فوق‌دیپلم رشته هنرهای عمومی تحصیل نمودم اما پس از مدتی تغییر رشته دادم و مهندسی مکانیک خواندم.

سال 60 59 همزمان با انقلاب فرهنگی به ایران بازگشتم و فعالیت‌ رسانه‌ای را در مرکز آذربایجان غربی از سر گرفتم و پس از یک سال در اردیبهشت 61 به تهران آمدم و از آن زمان علاوه بر گویندگی خبر رادیو و تلویزیون در زمینه کار مکانیکال نیز به مدت 12 سال مدیرعامل یک کارخانه بودم. تا یادم نرفته بگویم که ما 8 خواهر و برادر هستیم. یکی از برادرهایم کارشناس ارشد هنر موسیقی است و بابک، برادر دیگرم در شبکه خبر، گوینده خبر ورزشی است. یکی از خواهرهایم نیز تا مدتی گویندگی می‌کرد اما بعد از مدتی بنا به دلایل شخصی این حرفه را رها نمود. همسرم، آموزگار و دخترعموی بنده است و دو فرزند (یک دختر و یک پسر)‌ دارم. سال 74 با جدایی رادیو از تلویزیون، در اداره کل پخش اخبار سیما ماندگار شدم و در خلال این مدت از طریق اداره، به دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرکز معرفی و در رشته علوم سیاسی نیز به تحصیل پرداختم. اوایل سال 79 به عنوان گوینده ارشد، بازنشسته گردیدم و دوباره به صورت شرکتی دعوت به کار شدم و تا امروز که در خدمت شما و خوانندگان عزیز روزنامه جام‌جم هستم همچنان در عرصه خبر فعالیت دارم؛ البته 4 ‌ 3 ماه است که در بخش‌های خبری شبکه‌های داخلی حضور ندارم و تنها در سنگر شبکه جهانی جام جم که از بدو تاسیس، به عنوان گوینده خبر در آن حضور داشته‌‌ام از طریق کانال‌های 1، 2 و 3 برای هموطنان خارج از کشور خبر می‌خوانم و خرسندم که در این ایام مبارک و شکوهمند از طریق شبکه سوم سیما و شبکه خبر با برنامه‌های مربوط به انقلاب در خدمت مردم خوبمان هستم.

می‌دانستید عدم حضورتان در بخش‌های خبری شبکه‌های داخلی تا مدتی شما را در کانون شایعات قرارداد و خود به خود برای مردم خبر شدید؟!

(می‌خندد)‌ این نظر لطف و محبت مردم بزرگوارمان است که جویای احوال خدمتگزاران خود می‌شوند. همان‌طور که گفتم درست است که مدتی جلوی چشم مردم نبودم اما در سازمان حضور داشتم و کار می‌کردم. آنجا خانه و محل امید ماست. خوشبختانه هیچ مورد خاصی وجود نداشت و قرار هم نیست که نویسندگان قدیمی را کنار بگذارند. همان‌طور که شما هم اشاره نمودید این ها شایعات است.

پس همچنان دل در گرو عرصه خبر نهاده‌‌اید؟

بله، همواره این طور بوده، هست و خواهد بود. همه زندگی من خبر است.

ظاهرا این بار قرعه بازخوانی خبر‌های انقلاب به نام شما افتاده است.

بله، خوشبختانه این بار شانس به من رو کرده است تا افتخار یادآوری خبرهای آن روزهای عزیز و پرالتهاب را داشته باشم؛ آن روزهایی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب مردم عزیزمان فریاد برآوردند که ایران و ایرانی دیگر نمی‌خواهد زیر بار سلطه بیگانگان باشد؛ آن روزهای پرحماسه‌ای که عشق و امید را در وجود مردم رویاند.

با تضاد موجود در انتقال حس گذشته به حال چطور کنار آمدید؟

به جرات می‌توان گفت که این خبرها آن‌قدر شیرین و خاطر ‌انگیزند که یادآوری‌شان، آدم را به همان دوران می‌برد. دوباره احساس آن روزها برایمان زنده می‌شود. این‌ خبرها، تازگی خود را حفظ کرده‌‌اند و گذر زمان در نحوه ارائه مجددشان،‌ اشکالی ایجاد نکرده است لذا این حس مثل خبرهای داغ کنونی به مخاطبی که حتی آن دوران را درک نکرده منتقل می‌شود و این برای من خیلی جالب و قشنگ بود و وجد خاصی به من دست می‌داد.

مهم‌ترین خبر انقلاب که آن روزها خواندید؟

انتخاب دولت موقت برای خود من تا حدودی در پرده ابهام است، البته حضرت امام(ره)‌ همواره در بیاناتشان فرموده‌ بودند که از این اتفاق خیلی راضی نیستند و شورای انقلاب این تصمیم را گرفت. نمی‌‌دانم شاید هم موقعیت خاص زمانی آن دوران، چنین ایجاب می‌کرده است.

نمی‌خواهید با برنامه‌تان از آن رفع ابهام کنید؟

نه، خیلی مبهم نیست.

به خبری هم‌ خندیدید؟

بله، این خبر که بختیار اعلام کرده بود اجازه پرواز اختصاصی ایران‌ایر به پاریس برای بازگشت امام خمینی(ره)‌ به کشور را نمی‌‌دهم و خبری که ولیعهد گفته بود حاضرم بعد از رفتن پدرم، زمام امور کشور را به دست گیرم! مرا به خنده واداشت.

در ذهنتان آرشیو چه خبرهایی ماندگار شده است؟

آن شور و حال و عشق و همبستگی خودجوش مردم در روزهای انقلاب، خیلی‌خیلی برای من جالب و ماندگار است. صحنه‌های امدادرسانی به مجروحان و کمک به افرادی که تحت تعقیب ساواک و دژخیمان رژیم بودند و قرار دادن شاخه‌های گل در لوله تفنگ ارتشیان خیلی عجیب و غریب بود.

اگر قرار بود یکی از خبرهای انقلاب را خط‌خطی کنید؟

روز نهم یا دهم بهمن 57، بختیار جمله‌ای با این مضمون گفته بود که من نه با امام سازش می‌کنم و نه با شاه مصالحه می‌نمایم. وقتی آیت‌الله به تهران بیاید، مردم خواهند دید که ایشان یک مرد کاملا عادی است. با حضور ایشان هیچ اتفاقی نمی‌افتد و این غلیان‌ها از بین می‌رود و همه چیز دوباره آرام می‌شود!

در حال حاضر دلتان را به شنیدن خبری خوش کرده‌اید؟

از صمیم قلب در انتظار پیروزی ایران عزیز در همه عرصه‌ها خصوصا مسائل مربوط به رودررویی با آمریکا و هجمه گسترده رسانه‌های غرب بر ضد کشورهای اسلامی بخصوص ایران سربلند هستم و امیدوارم انسجام اسلامی و روح عزت‌خواهی و عدالت‌طلبی دینی مردم ما همچنان مانند روزهای اول انقلاب، استوار و پا برجا باقی‌بماند تا انشاء‌الله به زودی شاهد زبونی آمریکا و اسرائیل و استکبار جهانی باشیم و روز به روز به موفقیت‌هایمان افزوده گردد.

گوش مردم، چقدر مشتاق شنیدن خبرهای عصر امروز است؟

گوش مردم برای خبرهایی که از تازگی و صداقت برخوردارند همواره شنواست. البته فناوری‌های نوین عصر امروز موجب دگردیسی در شکل و محتوای بسیاری از فرآیندها شده است وعرصه خبر نیز مستثنی نبوده است اما با این حال باید مراقب بود تا ارزش‌های خبری همچنان حفظ شوند. پرهیز از ارائه اطلاعات نادرست و بیان و آنچه که مردم را دلزده می‌کند و اعتماد را از بین می‌برد عامل موثری در افزایش اشتیاق مخاطب به شنیدن خبرها از شبکه‌های داخلی و جلوگیری از پناه بردن بیننده به شبکه‌های ماهواره‌ای و خارجی خواهد بود.

پس این گوش‌ پذیرای هر خبری نیست.

به هیچ عنوان. هر خبری را نمی‌توان به خورد مردم داد. هر قدر هم که آن را نرم نماییم، اجرایش را خوب کنیم و آب و رنگ کاذب به آن بدهم، بی‌فایده است. مردم خودشان از لابه‌لای خبرها آنچه که لازم است را درمی‌آورند و خبرهای شنیدنی را خواهند شنید. بنابراین وظیفه ماست که محتوای خوبی در خبرهایمان ایجاد کنیم تا بتوانیم مخاطب را میخکوب نماییم و گوش شنوایش را به سمت شبکه‌های داخلی هدایت کنیم. بخش‌های خبری مانند پرچم یک شبکه عمل می‌نمایند، اگر همه عناصر یک خبر خوب را در این بخش‌ها به کار گیریم، مردم مشتاقانه شنوای خبرهای ما خواهند بود و اعتماد و اطمینان‌شان نسبت به خبر روز به روز بیشتر شده و دوام و قوام می‌یابد.

با این حال قبول دارید گاهی بی‌اعتمادی خبری در میان مردم به وجود می‌آید؟

کاملا طبیعی است. این مساله در همه جای دنیا و در تمام دوران‌ها بوده، هست و خواهد بود. به هر حال سلایق، برداشت‌ها و طیف‌های فکری مختلف و متفاوتند و شما هرگز نمی‌‌توانید تمام جامعه را راضی و خشنود نگاه دارید. همواره عده‌ای موافق یا مخالفند و عده‌ای هم خنثی و بی‌اعتنایند. باید دید نظر اکثریت مردم چیست و چه می‌گویند.

گوینده می‌تواند برای بیننده، عاملی بر صحت خبر باشد؟

گویندگی یک کار هنری است، یک حرفه فنی صرف نیست، با هنر آمیخته است و تمام هنر ما ارائه هنرمندانه و گوش‌نوازانه خبر به مخاطب است.

و فواد بابان؟

نهایت سعی‌اش را می‌کند.

وقتی خودتان خبری را باور نمی‌کنید؟

در این صورت، کارمان خیلی سخت خواهد بود البته خیلی کم پیش می‌آید اما در چنین شرایطی نیز هنر ما این است که این خبر را به باور مردم بنشانیم اگر کل نظام، سیستم و سازمان را قبول داشته باشیم و به‌ آن عشق ورزیم باور می‌کنیم که بندرت ممکن است این اتفاق رخ دهد. این را از صمیم قلب خدمت‌تان عرض می‌نماییم. مطمئن باشید.

خبر عرصه تنوع‌‌های تکراری است؟

تقریبا. البته نمی‌توان به صراحت آن را این‌گونه تعریف نمود اما در هر حال،‌ اتفاقات جاری در دنیا و مملکت، خبر است.

پس خبرها،‌همیشه یک اتفاقند؟

خبر، گزارش واقعیت‌هاست اما الزاما گزارش رویدادهای جاری یا تازه نیست. خبر، رویدادی است که قرار است اتفاق بیفتد یا اطلاعات مربوط به چیزهایی است که اتفاق افتاده است. به زبان ساده‌تر،‌ نقل ساده و خالص وقایع جاری را خبر می‌گویند. خبر همان چیزی است که اصولا خبرنگار‌ها می‌سازند به عنوان مثال، این که سگی،‌ کسی را گاز بگیرد، خبر نیست. اما اگر یک نفر سگی را گاز بگیرد، خبر می‌شود.

خبر، عصاره سیاست، اقتصاد، اجتماع، فرهنگ و دانش و فناوری در یک جامعه یا در سطح جهان است و گوینده کسی است که تمام این فرآیندهای ارتباطی را با سیلی از عاطفه و جاذبه، منتقل و بازگو نماید.

و نقش گوینده در افزایش یا کاهش ارزش خبر؟

زبان خبر، زبان رسانه است و نقش خبر و زبان رسانه نیز در فضای عمومی جامعه، بی‌بدیل و کتمان‌ناپذیر است. لذا نقش گوینده بسیار پررنگ و حائزاهمیت است. گوینده بایستی خبر را بشناسد، ظرفیت رسانه را بداند، زبان معیار را بلد باشد و از اندام گفتاری مناسب و بیان قابل قبول برخوردار باشد تا بتواند در اعتلای کار و رساندن درست پیام، نقش موثری را ایفا نماید. خبری که با توجه به این مولفه‌ها اجرا شود قطعا به دل خواهد نشست و ارزش و اهمیتش بیش از پیش هویدا خواهد شد و در غیر این صورت نتیجه عکس خواهد داد.

گاه خبرها و رویدادهایی مثل رفتن شاه و آمدن امام (ره)‌ با سرنوشت یک ملت، گره می‌خورند و آنقدر مهم می‌شوند که در دوره‌های دیگر کمتر نمونه‌ای برای آنها می‌توان یافت. شما خبری را سراغ دارید که در طول این 30 سال از لحاظ ارزش و اهمیت با موارد فوق برابری کند؟

در طول 30 سال گذشته، مشابه این دو خبر برای کشور ما وجود نداشته است. البته مثلا خبر زلزله بم در زمان خودش خیلی خیلی مهم بود یا فروپاشی شوروی و حتی ترور خانم بی‌نظیر بوتو و... اما با توجه به ویژگی‌هایی که بیان نمودید؛ هیچ کدام از اینها با آن دو خبر برابری نمی‌کند.

خبرها به تاریخ می‌پیوندند گوینده‌ها چطور؟

گوینده‌ها نیز مستثنی نیستند البته بستگی به گوینده‌اش دارد. بعضی‌ها فراموش می‌شوند و بعضی در ذهن و یاد مردم باقی می‌مانند.

خبری که حنایش برایتان رنگی نداشت؟

تهدیدهایی که در دوران مخلتف از سوی ابرقدرت‌ها متوجه کشورمان بوده و خط و نشان‌هایی که برای ملت بزرگ ما می‌کشند و تحریم‌ها و مسائلی از این دست جزو خبرهایی هستند که حنایشان برای ما و بیننده‌ها رنگی ندارد.

قبول دارید گاهی برخی از خبرها به گونه‌ای رها می‌شود و به اصطلاح دست مخاطب را در پوست گردو می‌گذارد؟

بله، اما معمولا به گوینده، خبر و سازمان ما مربوط نمی‌شود. وظیفه ما در وهله اول اطلاع‌رسانی است و اخبار و اطلاعات منتشر شده را به سمع و نظر بیننده‌ها می‌رسانیم، اما در بسیاری از موارد برای جلوگیری از چنین پیشامدی، خبرها و وعده‌ها را در گفتگوها و بخش‌های ویژه خبری‌مان پیگیری می‌کنیم.

یک بار برای همیشه...، خبری با این مصداق داشته‌اید؟

معروف است که اخبار را یک بار می‌گویند و من کاملا با این جمله موافقم. درست است که در حال حاضر به دلیل تعدد شبکه ها در ساعات مختلف، خبر پخش می شود و به عبارت بهتر، خبرها تکرار می‌شود، اما ماهیت خبر، یک بار برای همیشه است. خبر باید این گونه باشد تا طراوت و تازگی‌اش حفظ شود. مخاطب نه باید برای پیگیری حواشی و موارد جنبی به روزنامه‌ها و رسانه‌هایی که به طور مشروح به این قبیل مسائل می‌پردازند، مراجعه نماید.

تشنه خبر دادن هستید یا خبر شنیدن؟

هر دو. البته در وهله اول، شنیدن خبر را دوست دارم. من عاشق خبرم با خبر بزرگ شدم و زندگی کردم. همه فکر و ذکر من خبر است. خبر بخشی از من شده و از آن جدا نیستم.

فاصله زبان گویندگان پیشکسوت با گویندگان جوان و تازه‌وارد را چطور ارزیابی می‌‌کنید؟

گویندگی خبر، اصولا منم منم برنمی‌دارد. ای بسا فردی با یک سال تجربه از همه گوینده‌ها بهتر و قوی‌تر باشد. به طور کلی درصد کمی از توانایی‌های لازم برای کار گویندگی، ذاتی و درونی است. وجه غالب، اکتسابی است و در طول زمان با بروز استعدادها و ممارست و پشتکار به دست می‌آید. در حال حاضر آقای مرتضی حیدری (مجری گفتگوی ویژه خبری شبکه دوم سیما)‌ با وجود آن که سال‌های زیادی از فعالیتش نمی‌گذرد، بهترین مجری برنامه‌های گفتگومحور ماست. ایشان به بهترین شکل ممکن، گفتگوها را مدیریت می‌کنند و به جرات می‌توان گفت نظیرشان را نداریم. من 30 سال در این حرفه بوده‌ام، اما به خوبی ایشان نمی‌توانم گفتگوی ویژه را اجرا نمایم. الان هم ممکن است در میان جوان‌ها، استعدادهایی خیلی بهتر از ما وجود داشته باشد، اما در خبر، هر قدر چهره گوینده جاافتاده‌تر باشد بیشتر مورد قبول و اعتماد بیننده قرار می‌گیرد. ما موی سپید کرده خبر محسوب می‌شویم، لذا به شکلی حرفمان برای مردم از سندیت بیشتری برخوردار است. اگر شنیدن صدای ما برای مخاطب به صورت یک لالایی درآمده و تا حد زیادی به آن عادت کرده‌اند به خاطر آن همراهی در طول زمان است، اما دلیلی بر بهترین بودن نیست. در مورد این فاصله زبانی بین گفتمان گویندگان پیشکسوت و جوان نیز مطمئن باشید که زمان آن را پر می‌کند. در حال حاضر کسی آقای حیدری را به عنوان یک گوینده جوان نمی‌شناسد. همه به عنوان گوینده‌ای پخته و جاافتاده ایشان را می‌نگرند البته آقای حیدری را به مصداق بارز عرض کردم وگرنه گویندگان دیگر جوان ما نیز خیلی خوب، با انرژی و پرتوان ظاهر شده‌اند و این نویدبخش آینده‌ای روشن برای خبر ماست.

ادب و آداب خبری گویندگان جوان را نقد می‌کنید؟

نقد نمی‌کنم، اما درخواست می‌کنم بیش از اینها رعایت نمایند. متاسفانه الان احترام به پیشکسوت تا حدودی کمرنگ شده است. نمی‌دانم باید تقصیر را به گردن زمانه بیندازیم یا... احترامی که آن موقع ما به پدرانمان می‌گذاشتیم با احترامی که الان بچه‌هایمان برای ما قائلند قابل مقایسه نیست. به قول معروف از هر دست بدهی از همان دست پس می‌گیری. جوانان هم روزی پیشکسوت خواهند شد و انتظار این احترام را خواهند داشت. خود من، کسی را که حتی یک روز زودتر، وارد این حرفه شده به دید استاد می‌نگرم و عزت و احترام والایی برایش قائلم. امیدوارم جوانان عزیزمان هم این‌گونه باشند.

افسوس بزرگ خبری فواد بابان؟

افسوس نمی‌خورم. به هر حال زمان طی می‌شود و این برای همه یکسان است. نمی‌خواهم بگویم چرا صدایم جوان نمانده، موهایم مشکی نیست، انرژی سابق برای ادامه کار را ندارم و خلاصه دارم پیر می‌شوم. گفتن اینها فایده‌ای ندارد. 30 سال از عمرم در این عرصه سخت و دشوار گذشته است. مگر یک فرد بیش از این هم می‌‌تواند دوام بیاورد؟ نباید انتظار بیش از این داشت و افسوس خورد. اگر صدبار دیگر هم به دنیا بیایم باز گوینده خبر خواهم شد. عشق و آرزویم همین است.

در عرصه خبر، بیدی بودید که با هر بادی بلرزید؟

اگر این‌گونه بود که الان اینجا نبودیم و نمی‌ماندیم. اوایل انقلاب، شرایط نسبتا سختی بود و از طرف گروهک‌های مختلف مورد حمله قرار می‌گرفتیم. نمی‌توانستیم با ماشین‌های آرم‌دار سازمان، تردد کنیم. کلاه به سر می‌گذاشتیم و خیلی پوشیده و مستور با یک پیکان ساده بدون آرم و نشان، رفت و آمد می‌کردیم. حتی اجازه حمل اسلحه به ما داده بودند و چوب و چماق در اتومبیلمان نگاه می‌داشتیم. حتما یک نفر از حراست سازمان جلوی ماشین می‌نشست تا عبور مرور گوینده‌ها با امنیت بیشتری انجام شود و مشکلی پیش نیاید؛ اما الان از برکت خون مطهر شهدا و جمهوری اسلامی، با طیب خاطر در خیابان‌‌ها رفت و آمد می‌کنیم. مردم بزرگوار ما را تحویل می‌گیرند و ما هم به خدمتگزاری‌شان افتخار می‌کنیم.

در تمام این سال‌ها با مردم هم دل بودید یا هم زبان؟

همدلی از هم زبانی بهتر است.

در استودیو پخش، چشم و گوش بسته مطیع خبرها می‌شوید؟

اصولا گوینده خبر باید این‌گونه باشد و عین خبر را به دور از هرگونه طرفداری جانبداری، ارائه دهد. گوینده، امانتدار خبر است و هنرش در انتقال حس و حال خبر، نهفته است. در القای حس و پیام خبر، لحن و آهنگ آوا، میمیک چهره و تمام عناصر دخیل در ارتباط غیرکلامی گوینده، به گونه‌ای باید باشد که ماهیت خبر را نشان دهد، اما موضعگیری نداشته باشد. خبر خواندن با اخم و بی‌اعتنایی و چهره‌ای درهم کشیده و به اصطلاح عصا قورت داده، اصلا مناسب نیست. در هر حالتی حتی اگر مغایر با روحیات خودش باشد باید از چهره گوینده، پالس مثبت متصاعد شود. ما چندین بار افتخار شرفیابی به محضر رهبر معظم انقلاب را داشتیم. دو بار ایشان تاکید فرمودند که خبر را راحت‌تر، آرام‌تر و با انعطاف بیشتر اجرا نمایید.

هنوز هم به دنبال سر در آوردن از خبرها هستید؟

صددرصد. اصلا یکی از کارهای ما پیگیری خبرهاست. هر گوینده‌ای در حد خودش با کد ویژه‌ای که دارد می‌تواند از طریق رایانه‌‌اش به خبرهای مختلف دسترسی داشته باشد. گوینده باید اطلاعات وسیعی داشته باشد اطلاعاتی به وسعت یک اقیانوس و عمق یک وجب! خیلی از اوقات اطلاعات کسب شده از یک خبر در خبری دیگر به کمک گوینده می‌آید و این آگاهی قبلی به اجرای بهتر او کمک قابل توجهی می‌کند. ضمن این‌که افراد جامعه نیز دیدگاه متفاوتی نسبت به یک گوینده دارند و این خیلی بد است که فردی در کوچه و خیابان، خبری را از من گوینده جویا شود و من اظهار بی‌اطلاعی کنم.

چرا همیشه می‌گویند اقیانوسی به عمق یک وجب یا حتی یک بندانگشت؟

قاعدتا به دلایلی که خدمتتان عرض کردم این عمق باید بیشتر شود. الزامی در این زمینه وجود ندارد. هر چه بیشتر بهتر. هر که را افزون خبر، جانش فزون.

اگر قرار باشد یکی از خبرهای دوران انقلاب به انتخاب شما، دوباره تکرار شود؟

بازگشت حضرت امام خمینی(ره)‌. خیلی دوست داشتم این صحنه را به چشم می‌دیدم.

آن روز کجا بودید؟

در کشور نبودم؛ اما در آمریکا نیز به اتفاق دیگر دانشجویان تلاش می‌کردیم تا از قافله عظیم انقلاب، عقب نمانیم. برای برپایی تظاهرات به ایالت‌های مختلف می‌رفتیم. مصاحبه می‌کردیم. 3 2 بار از طریق ایستگاه کالج خودمان در تلویزیون آنجا مصاحبه کردم و از وضعیت ایران و شاه گفتم. همان مصاحبه‌ها را در نمره‌هایم تاثیر دادند. نمره‌هایم پایین آمد، اما توجهی به این مساله نداشتم. آن زمان از طرف انجمن اسلامی که آقای محمد هاشمی سرپرستی‌اش را برعهده داشتند اعلام می‌کردند که در فلان ایالت تظاهرات است و بچه‌ها باید خودشان را برسانند ما نیز بلافاصله 3 ‌2 ماشین تهیه می‌کردیم و خود را به آنجا می‌رساندیم. روز 12 فروردین 58 نیز حدود 10 ساعت رانندگی کردیم تا توانستیم خودمان را به 3 ایالت آن طرف‌تر که صندوق اخذ رای در آن قرار داشت برسانیم.

و سخن آخر؟

باید سلام کنیم به بزرگ ملت قهرمان‌پرور ایران و بگوییم شب‌شکنان! فجرتان مبارک. ان‌شاءالله که مردم عزیزمان همواره راست قامت باشند و آن خنده‌های سرخ و شیرین بر لبانشان هویدا باشد.

میلاد کریمی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها