در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
حوزه و دانشگاه دو چیزند؛ دو سامانه معرفتی با خاستگاه، پیشینه، روش، سازوکار، غایت و برونداد مختلف که هر یک در شاکله متفاوتی تعریف و معنادار شدهاند و دهههایی است که در یک همکناری نامعمول وضعیت مختلط معرفتی جامعه ما را رقم زدهاند.
حال برای حل این مساله میتوان با نادیدن خاستگاه معرفتی و پیشینه تاریخی حوزه و دانشگاه، با تطبیق یا ویرایش روشها، سازوکارها، غایات یا بروندادهای هر کدام، خیال وحدت گرفتن این دو سامانه در آن مراتب را در سر داشت. راه دیگر بازخوانی خاستگاه و پیشینه هر یک، نیز بازگشت به تبار آنها و بررسی ماهیت و تعاملات این دو ساختار به مثابه تابعی از ماهیت و تعاملات شاکلههای مبنای آنها در بستر معرفتی تاریخی خویش است.
حوزه و دانشگاه ماهیتی متفاوت دارند، چه از دو تبار متفاوت هستند و بر بستر این دو تبار متفاوت بوده است که هر یک ضرورت یافتهاند، متولد شدهاند و به تعامل با آن دیگری مشغول هستند. این گونه حوزه و دانشگاه را نمیتوان دوسویه منازعه درونی یک شاکله واحد دانست؛ که مثلا بخواهیم آن شاکله فراگیر را پارادایم مدرنیته بدانیم و حوزه را سویه سنت و دانشگاه را سویه پساسنت تلقی کنیم.
تعامل میان حوزه و دانشگاه تابعی از تنازع ویرانگری است که سدههایی است میان شاکله ایمان به غیب و پارادایم مدرن در جریان است و طبیعی است که در برهههایی خط مقدم این منازعه در دل سامانهای معرفتی و سازمانهای علم سنگربندی شود.
این روزها پارادایم الحادی مدرن تا هضم کامل ساختارهای تمدنی عالم و استقرار جهانی سامانهای تمدنی یکتای مدرن globalization راهی ندارد، و هر چند در عرصههایی چون فرهنگ یا قدرت تا رسیدن به آن یکتایی معهود فاصله بیشتر است، اما در عرصه معرفت فارغ از استثنایی چون حوزه این یکتایی عملا محقق شده است و آن سامان یکتای فراگیر چیزی جز همآن دانشگاه نیست.
دانشگاه زرادخانه معرفتی پارادایم مدرن است، که مبتنی بر همان تلقیها از هستی، معرفت و انسان شکل گرفته است. از هم این رو برای درک مدرنیته در بعد معرفتی آن، نیز یافتن اندازه نفوذ، همهگیری، قبول و استعمال مدرنیته معرفتی ناگزیر از پرداخت به دانشگاه هستیم.
دانشگاه به مثابه سامانهای انداموار در تمدن مدرن، در معنای امروزین خویش هویتی کمابیش واحد در اقصای عالم دارد؛ سامانی غیبناباور که متکی بر ذهن ملحد مدرن، برای عرفیسازی معرفت انسان و بینیاز کردن او از غیب، نیز استیلای او بر طبیعت و بسط دایره تمتع نفسانی او، بر ویرانههای حوزههای علمیه مسیحی قرون وسطا بنیان نهاده شده است.
حوزه علمیه اما، سامانه معرفتی شاکله ایمان است؛ تحقق سنت معرفتی ما در دوران هزار ساله ایمان به اسلام. معرفتورزی حوزه بر زمینهای غیبباور و وحیمبنا شکل میگیرد و به مدد عقل مومن قدسی و به عزم اتحاد با حقیقت عالم، استعمار کره خاک و فلاح انسان راه میپیماید.
با این همه، وضعیت اجتماعی سیاسی دوره قاجار، عدم استقرار حکومت اسلامی، نیز وقایعی چون شکست ما در جنگهای ایران و روسیه و واقعیتهایی چون مرعوبیت روشنفکران نسبت به تمدن مدرن، باعث آن شد تا برای حل مشکلاتمان دانشگاه را بپذیریم، بیآن که تلاشی به سزا در استمرار سنت معرفتی حوزه و امتداد آن تا ساحات مورد ابتلامان مصروف داشته باشیم.
دانشگاه بنا به ذات مدرن خویش ناگزیر در پارادایمی مدرن به معناداری و شکوفایی میرسد؛ این گونه دانشگاه ایرانی به صورتی ذاتی ورودی جریان مدرنیته و مروج این گفتمان در جامعه دینی ما بوده است و این بنیان تعارض تاریخی آن با حوزه را نهاده است.
از سوی دیگر دانشگاه یک سامان معرفتی تام است. از هم این رو تعامل حوزه و دانشگاه همواره اتفاقی از جنس تنازع بوده است و اغلب دانشگاه تهدیدی برای حوزه تلقی شده است. فارغ از هر بررسی نظری، با اندک مطالعه تاریخی در سیر تحول <یونیورسیته»های اروپایی درخواهیم یافت که یکی از اساسیترین مولفههای مدرنیته در زادگاه خویش، استحاله حوزههای علمیه مسیحی بوده است، چه مدرنیته معرفتی هر گونه غیبباوری هر چند در هیات منحرف و ذهنستیز را برنمیتابد.
در نهایت تا زمانی که روند مدرنیته در جامعه ما تکمیل نشود و دانشگاه بر بستر پارادایم مدرن بومی به معناداری و شکوفایی نرسد، دانشگاههای ما کماکان تنها پایانههای اتصال به ساختار جهانی سامانه دانشگاه خواهند بود که از سویی امکان همراهی در پارهای از روشها و سازوکارها و دسترسی به برخی از بروندادهای علمی و فناوری این سامانه را فراهم میآورد و از سوی دیگر زیرساخت صدور نیروهای مستعد به محیطهای دانشگاهی معنادار و شکوفای عالم را سامان میدهد.
با این تفاسیر نحوه حل مساله وحدت حوزه و دانشگاه، کاملا بستگی به توصیف ما از هویت شاکله ایمان و پارادایم مدرن و تلقی ما از نسبت میان این دو دارد؛ نیز این که در تنازع محتوم میان این دو شاکله غلبه را با کدام میدانیم و خود را در کدام صفبندی دیدهایم؛ چراکه داستان هر سامانه معرفتی و شاکله مبنای آن توامان خوانده میشود.
حال اگر ما معتقد به پارادایم مدرن باشیم و بر این باشیم که آتیه جامعه ما در تصرف مدرنیته و سامانه معرفتی آن است، تلاشمان تعریف یک حوزه سازگار با مدرنیته و قابل هضم در دانشگاه خواهد بود که بتدریج در مراتب خویش با همتای مدرن خویش به استحاله و وحدت میرسد.روند استحاله و طرد حوزه با پذیرش دانشگاه به عنوان همتای مفروض حوزه در چارچوب تمدنی ما آغاز میشود. در گام بعد ماهیت حوزه در هیاتی سازگار با پارادایم مدرن بازتعریف میشود. سپس با محدود کردن قلمرو معرفتی حوزه مثلا در الهیات و شرعیات و منقولات نظام تقسیم کار میان حوزه و دانشگاه برقرار میشود و پیشینه حوزه در سایر ساحات جاروب میشود.
در این روند هر چند حوزه اجازه بازگشت به قلمرو و ساحات پیشین خود که اکنون به دانشگاه سپرده شده است را ندارد، اما جریان توسعه دانشگاه در قلمرو حوزه به دوام خویش باقی است، تا جایی که عاقبت رشتههای الهیات نیز در دانشگاه تاسیس میشود.
راهاندازی دورهها، دانشکدهها و پژوهشکدههایی با موضوعاتی چون کلام، فقه یا حدیث حلقه تکمیلی دستاندازی دانشگاه به قلمرو حوزه است که گاه حتی به تاسیس مدارس علمیه در دانشگاه نیز امتداد مییابد. پس از این است که دانشگاه به اطلاق عناوین حوزوی به دانشآموختگان خود مبادرت میکند و مناصب حوزویان را به ایشان واگذار میکند؛ و این آن نقطهای است که میتوان سامان سنتی حوزه را میان استحاله پذیرفتن یا مطرود گشتن مخیر ساخت.
در نقطه مقابل، اگر به شاکله ایمان معتقد باشیم، با برائت از پارادایم الحادی مدرن و نفی استیلای آن، با دانشگاه به مثابه یک سامان معرفتی بیگانه و دخیل برخورد خواهیم کرد، که البته طی دو سده گذشته ما را به خود وابسته کرده است. همچنین حوزه را به مثابه سنت معرفتی اصیل جامعه خویش خواهیم یافت که با انقلاب اسلامی سال 57 تجدید حیات یافته است و در آغاز انقلاب معرفتی دوم خویش است.
در این نگاه بقای انقلاب اسلامی ایران و انقلاب معرفتی حوزه در گرو کارآمدی نظام اسلامی است و اتکای این کارآمدی در انحای مختلف به واقعیت دانشگاه، ما را بر این میدارد که این واقعیت را تا به ثمر نشستن سامانه معرفتی اصیل شاکله ایمان به خدمت اسلام و انقلاب بگیریم و این چیزی جز وحدت حوزه و دانشگاه در مرتبه جهت و کارکرد نیست.
این به آن معناست که شاید ما هیچگاه موفق به استحاله روش، سازوکار، غایت و بروندادهای دانشگاه نشویم، اما در سایه ایمان برآمده از یقین دینی میتوان جهتگیری و کارکرد دانشگاه را در خدمت به اسلام و کارآمدی دادن به نظام اسلامی را به جهت و کارکرد ذاتی حوزه به وحدت و یکتایی رساند و فراموش نباید کرد تجربه سالهای انقلاب و جنگ به ما نشان داده است که این وحدت دستنایافتنی نیست.
مهدی صدر
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: