فرمانده سپاه پاسداران در دوران جنگ:

نامه به آقای هاشمی نوشتم نه امام

محسن رضایی فرمانده دوران جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بخش پایانی گفتگو با فارس گفت:من در هیچ نامه ای از امام تقاضای امکانات نکرده‌ام. نامه ای که از من خدمت امام بردند با عنوان آقای هاشمی بود. آن نامه را من برای آقای هاشمی نوشتم و آقای هاشمی گفته‌اند که نامه به حضرت امام است.
کد خبر: ۲۰۴۳۴۹

بخش پایانی مصاحبه با محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام به این شرح است؛  
 
سؤال-چرا ارتش عراق در بازپس‌ گرفتن سریع مناطقی که در تصرف ما بود مثل فاو، شلمچه، جزایر مجنون و مناطق شمالی موفق شد؟ چرا ارتش عراق یک دفعه قوی و ایران ضعیف شد؟
محسن رضایی:علت اصلی در حقیقت به هم خوردن موازنة قوا بود. موازنه قوا ترکیبی از نیرو و جغرافیاست یعنی اگر شما در هر واحد سطح، حجم معینی از نیرو داشته باشید و دشمن در همان واحد سطح حجم کمتری نیرو، موازنة قوا به نفع شما رقم می خورد چون در واحد سطح معین، نیرو و امکانات بیشتری دارید. اما اگر در همان واحد سطح نیروهای شما نصف نیروهای دشمن بشوند موازنة قوا بالعکس خواهد شد و اتفاقی که در سالهای پایانی جنگ افتاد همین بود.
از عملیات فاو به بعد سرزمین‌های جدید و وسیعی به دست ما می آمد که باید در آنجا پدافند می کردیم و نیرو قرار می دادیم لذا نیروی عملیاتی آمادة ما روز به روز تقلیل پیدا می کرد در حالی که عامل برتری ما در جنگ نیروی آزاد و هجومی بود که از سال 1365 به بعد این نیرو روز به روز کوچکتر می شد چرا که مجبور بودیم خطوط پدافندی تشکیل دهیم.
تا قبل از عملیات فاو و حتی در عملیات خیبر و بدر هرجا که حمله می کردیم، ارتش را در خط پدافندی قرار می‌دادیم و نیروهای سپاه آزاد می شدند تا همراه با بقیه ارتش هجوم بعدی را سازماندهی کنند اما از عملیات خیبر به بعد هر جا عملیات شکل می گرفت، سپاه هم ناچاراً باید یک خط پدافندی شکل می داد لذا برخی از لشکرهای ما یک تیپ در فاو داشتند، یک تیپ در شلمچه و یک خط هم در غرب و در سالهای پایانی جنگ که عراق هجوم می‌آورد این ها چند تکه بودند.
نکته دوم این است که حتی آن زمانی که ما چنین وضعی داشتیم اگر عراق تدبیر عملیاتی درستی به کار می گرفت، می توانست فاو را از ما پس بگیرد ولیکن ارتش عراق تدبیر عملیاتی درستی نداشت.
نکته ای که ارتش عراق دیر متوجه آن شد این بود که باید حمله تثبیت کننده و حملة باز پس‌گیری را با هم انجام می داد. اگر ارتش عراق بعد از یک هفته اول که ما در منطقه فاو تثبیت شده بودیم دیگر نمی جنگید یعنی اگر 68 روز دیگر با ما نمی جنگید، این همه تلفات نمی داد در حالی که اگر این حمله را به سه ماه بعد موکول می کرد که بسیجی ها به شهرهای خود باز می‌گشتند و منطقه خلوت می شد، حتماً آنجا را تصرف می کرد، منتهی ارتش عراق دیر متوجه این مسئله شد.
بعد از عملیات والفجر10 ژنرال‌های مصری و آمریکایی تیم هایی به جبهه عراق فرستادند و متوجه شدند که اگرچه امکانات و تجهیزات ارتش عراق بسیار بیشتر است اما نمی‌تواند صحنه جنگ را خوب اداره کند و چندین اشکال اساسی دیگر در استراتژی و مدیریت عراق به دست آوردند.
لذا در والفجر10 ارتش عراق فقط در هفتة اول با ما جنگید و هنگامی که در منطقه تثبیت شدیم دیگر عملیات باز پس‌گیری را انجام نداد بلکه به سمت عملیات آفندی رفت بنابراین موازنة قوا به هم خورده بود.
سوالی که ممکن است ایجاد شود این است که آیا می شود موازنة قوا بر هم نخورد؟ بله، به واسطه همان کاری که ارتش عراق کرد و تمام کشور خود را وارد جنگ کرد ما هم می توانستیم از به هم خوردن موازنه قوا جلوگیری کنیم. ما چون فقط با توان سپاه و ارتش می جنگیدیم لذا توانایی نظامی ایران از رشد فضاینده سالهای اول جنگ باز ماند و در ایران مردم زندگی خود را داشتند. اما در عراق اینگونه نبود بلکه همه اول می جنگیدند، بعد زندگی می کردند اما در ایران ابتدا زندگی می کردند و بعد می جنگیدند.
لذا اینکه می‌گوئیم کل هزینه‌های ارزی جنگ 22 میلیارد دلار بیشتر نبوده است، کسی غیر از این نمی تواند جواب ما را بدهد. ایران در سال 62 فقط 25 میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است در حالیکه هر یک سال از جنگ تنها کمتر از 3 میلیارد دلار از کل هزینه های ارزی کشور را مصرف می‌کرده است یعنی از حدود 100 میلیاد دلار درآمد ارزی 8 ساله کشور، تنها 22 میلیارد دلار خرج جنگ شده است و این یعنی کمتر از 20 درصد و با80 درصد دیگر کشور اداره می شد.
درست است که جنگ بعد از آزادی خرمشهر ادامه پیدا کرد اما نه جنگی که مثل قبل از خرمشهر باشد. جنگ بعد از آزادی خرمشهر ادامه یافت اما نه با هدف و برنامه‌ریزی برای سقوط صدام و گرفتن عراق و آن اهدافی که در شعارها می دادیم و هیچ گاه کشور برای تحقق آن برنامه ریزی نکرد و لذا مسئولان برای آن امکانات لازم را به صحنه جنگ نیاوردند و این مطلب با اعداد و ارقام مشخص است.

سؤال- این ایرادی است که من زیاد شنیده ام اما کمتر به علت اصلی آن پرداخته شده است.به نظر شما دلیل همکاری محدود سازمان‌ها و دولت با جنگ چه بوده است؟ چرا در نامه‌ای که از طرف شما به حضرت امام نوشته شده، علت این مسائل بیان نشده است؟
محسن رضایی: آن نامه را من برای آقای هاشمی نوشتم و آقای هاشمی گفته‌اند که نامه به حضرت امام است، درحالی که عنوان آن نامه برای امام نیست و من درهیچ نامه ای از امام تقاضای امکانات نکرده‌ام. نامه ای که از من خدمت امام بردند با عنوان آقای هاشمی می باشد.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها