فرمانده کل سپاه در دوران جنگ:

اتفاقاً بنی‌صدر دربه‌در دنبال پیروزی بود

محسن رضایی گفت: اتفاقاً بنی صدر دربدر به دنبال یک پیروزی بود. این شخص اگر یک پیروزی به دست می آورد چنان بر کشور مسلط می شد که شاید هیچ کس نمی توانست او را از جایش تکان بدهد. لذا وی خیلی تلاش کرد که بتواند حتی تپه ای کوچک را آزاد کند تا بواسطه آن تبلیغاتی انجام دهد اما نتوانست.
کد خبر: ۲۰۳۸۳۴

محسن رضایی از فرماندهان دوران دفاع مقدس و فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در زمان جنگ در گفتگو با خبرگزاری فارس به مناسبت هفته دفاع مقدس ضمن بیان این مطلب به غائله کردستان نیز پرداخت.
متن این مصاحبه در زیر می‌آید.

سؤال- با اجازه شما یک گریزی به وقایع کردستان می زنم. احزاب یا گروهک های کُومله و دموکرات کردستان بارزترین تشکل های ضد انقلاب و تجزیه طلب در کردستان بودند.این گروه ها برای نسل جوان ناشناخته اند.لطفا توضیح بدهید این ها به دنبال چه اهدافی هستند و به کجا وابسته بودند؟

حادثه کردستان حادثه مهمی بود که قبل از جنگ شروع شد

محسن رضایی:حادثه کردستان یک هفته بعد از پیروزی انقلاب در مهاباد شروع شد. حزب دموکرات کردستان از فرصت فقدان دولت مرکزی استفاده کرد و با حمله به پادگان ارتش توپ های 105میلیمتری را به کوه‌های اطراف بردند و مراکز دولتی را مورد هدف قرارمی دادند.
مخالفین انقلاب از سراسر ایران به کردستان می رفتند و عضو این احزاب می شدند و به واسطه اسلحه و مهماتی که از پادگان‌ها غارت کرده بودند، به حزب بعث عراق می ‌پیوستند؛ شورش کردستان اینگونه شروع شد و تا سال 74-73 هم ادامه داشت به طوریکه تا سال 1371 ما در کردستان 1200 نفر شهید داشتیم، لذا شهید احمد کاظمی به همراه چند تیپ سپاه به آنجا رفت و آنجا را آرام کرد به طوریکه وقتی انتخابات مجلس برگزار شد، حتی روستایی های کرد نیز در آن شرکت کردند که باشکوه ترین انتخابات تا آن زمان بود . چند سال طول کشید تا خدابیامرز کاظمی توانست امنیت را به کردستان برگرداند.
بنابراین حادثه کردستان، حادثه مهمی است که قبل از جنگ شروع شد و تا بعد از جنگ هم ادامه داشت و در طی این 15 سال در آنجا حدود 40-30 هزار نفر شهید و زخمی دادیم و اگر جنگی بین ایران و عراق رخ نمی داد، بزرگترین حادثه ایران همین بود، هم از نظر طول زمانی و هم از لحاظ گستردگی حمایت‌هایی که آمریکا و حزب بعث از این جریان می کردند و ارتباط آمریکا و عراق نیز به همین سبب قوی تر شد. البته ترکیه هم کمک‌هایی به شورشیان حزب دمکرات می کرد.

سؤال- یک توضیحی هم درباره این «هیئت حسن نیت» معروف که از طرف دولت موقت اعزام شده بود بدهید.بازماندگان این ها که غالبیا در نهضت آزادی هستند مدعیند که پیشاپیش موافقت شورای انقلاب راکسب کرده بود اما گفته می شود که امام بعداً اظهار ناراحتی کردند و گفتند اینها بدون نظر و مشورت من رفته اند؟

دولت موقت برای اعزام هیئت حسن نیت با امام مشورت نکرده بود

محسن رضایی: در مورد «هیأت حسن نیت» باید گفت که چون شورای امنیت ملی در اختیار نخست وزیر موقت بود و سیستم فکری آنها نیز این بود که حزب دمکرات یک گروه انقلابی و خودی هستند که اکنون چون ناراحت و عصبانی شده اند چند شهر را گرفته اند، لذا گروهی را برای مذاکره با آنها فرستادند.اگرچه زمانی این حزب علیه شاه می جنگید اما اولین شورش علیه انقلاب را هم رقم زدند.البته حزب دموکرات حتی در زمان شاه نیز قیام مسلحانه نکرده بود مگر در جنگ جهانی دوم که شوروی کشور را اشغال و یک حکومت به اصطلاح دمکراتیک در آذربایجان درست کرده بود که در آن زمان نیز حزب دمکرات با آنها همراهی کرد. اما زمانی که شوروی‌ عقب رفت حزب دمکرات هیچ گاه علیه شاه دست به سلاح نبرد . اما این ها بلافاصله علیه انقلاب اسلحه به دست گرفتند. لذا اینها نمی توانستند خودی باشند و مذاکره با چنین گروهی معلوم بود که از موضع ضعف خواهد بود و آنها به جای همراهی و دادن پاسخ مثبت، قضیه را حمل بر ضعف دولت مرکزی می کردند و اوضاع بدتر می شد که همین‌گونه نیز شد. نتیجه مذاکره «هیأت حسن نیت» این شد که گروهک های شورشی دل و جرأت بیشتری پیدا کردند و ما با تلفات سنگین‌تری توانستیم سنندج و سایر شهرها را آزاد کنیم.
آنها در این رابطه با تصمیم دولت عمل کردند و حتی با امام مشورت نکرده بودند، چون احساس می کردند شورای امنیت ملی در اختیار آنهاست و در این سطح می توانند تصمیم بگیرند در حالی که این بحث را باید با نظر امام هماهنگ می کردند.داریوش فروهر رئیس این هیأت بود و چند نفر دیگر از دولت بازرگان هم کنارش بودند.

سؤال- برویم سراغ جنگ هشت ساله.به نظر شما علت اصلی شکست عملیات‌ کلاسیک ارتش در زمان بنی صدر چه بود؟ ناکارآمدی ارتش و اصل انجام عملیات بصورت کلاسیک یا لو رفتن اطلاعات؟ شما فکر می کنید بنی صدر واقعا به دنبال پیروزی بود یا خودش موجبات شکست را فراهم کرده بود؟

اتفاقاً بنی صدر در به در به دنبال پیروزی بود

محسن رضایی: اتفاقاً بنی صدر دربدر به دنبال یک پیروزی بود. این شخص اگر یک پیروزی به دست می آورد چنان بر کشور مسلط می شد که شاید هیچ کس نمی توانست او را از جایش تکان بدهد. لذا وی خیلی تلاش کرد که بتواند حتی تپه ای کوچک را آزاد کند تا بواسطه آن تبلیغاتی انجام دهد اما نتوانست.بنی صدر بعضاً در خط مقدم جبهه نیز وارد می شد و بسیار به دنبال پیروزی بود. بنابراین مشکل اصلی، بیشتر در ساختار فرماندهی و مدیریت و تاکتیک‌ها و روش‌های جنگ در دوره او بود. تاکتیک‌ها و توانائی های نظامی به کار گرفته شده در زمان بنی صدر قابلیت و ظرفیت کافی را برای تغییر موازنه قوا به نفع ایران را نداشت. بنابراین مشکل، بیشتر به ساختارهای نظامی کلاسیک و تفکرات کلاسیک حاکم بر جنگ در دوران بنی صدر باز می گردد.

سؤال:آیا عملیات‌های پارتیزانی و چریکی که شهید چمران تحت عنوان جنگ‌های نامنظم همراه گروه‌های دیگر در اوایل جنگ صورت داد، موفق بودند؟کمی درباره نتایج این قبیل جنگ ها و میزان تاثیر آنها بر روند آزادسازی توضیح بدهید؟

عملیات پارتیزانی و چریکی بیشتر نقش تثبیت کننده‌ی جبهه‌ها را داشت

محسن رضایی: این عملیات‌ بیشتر نقش تثبیت کنندگی جبهه ها را داشت چون عمدتاً پارتیزانی و به صورت شبانه انجام می شد، نهایتاً چند تانک، می زدند یا چند اسیر می گرفتند . شاید اسرائی که در جنگ‌های نامنظم گرفته شده کمتر از 500 نفر یا کل تانک‌هایی که زده شده کمتر از 100 دستگاه بوده است و شاید ارتش عراق تنها از 100 کیلومتر مربع عقب نشینی کرده باشد اما فایده بزرگ این عملیات‌ بازداشتن ارتش عراق و زمین گیر کردن آن بود. بنابراین به عنوان کمکی برای تثبیت خطوط دفاعی نقش مؤثری داشتند و کمیت برای آنها ملاک نبود.
دسته ای از این عملیات‌ را شهید چمران و یک بخش راهم بچه‌های سپاه انجام می‌دادند و بعد از عملیات "فرماندهی کل قوا" که در حقیقت یک عملیات چریکی بود که به سبک جدید انجام شده بود، این نوع عملیات گسترش یافت.
البته تا قبل از این، سپاه عملیات شبانه هم انجام می داد مثلاً در اسفند 1359، سپاه در قصرشیرین به روستایی به نام "کلینه" حمله کرده بود و توانسته بود تعدادی اسیر بگیرد و این شاید بزرگترین عملیات پارتیزانی و چریکی بود که در قصر شیرین و سرپل‌ذهاب اتفاق ‌افتادکه سردار همدانی فرماندهی آن محور را بر عهده داشتند.

سؤال:من همیشه این سوال در ذهنم بوده که چرا سپاه عملیات‌ آزادسازی خود را از استان خوزستان آغاز کرد؟ چرا ابتدا به سمت جبهه شمالی و میانی نرفتید؟آنجا هم شهرهای مهمی از دست رفته بود.

عراق برای تسلط بر شمال خلیج فارس چشم طمع دوخته بود

محسن رضایی: دلیل اصلی اش اهداف ارتش عراق بود.مهمترین هدفی که عراق از نظر سیاسی و اقتصادی دنبال می کرد منطقة خوزستان بود. درست است که برای ما تمام وطن از نظر زمین و خاک ارزش معنوی یکسانی دارد اما تمام نقاط مرزی ایران برای دشمن ارزش سیاسی ـ اقتصادی یکسانی ندارند. خوزستان به دلیل ارزش سیاسی ـ اقتصادی خاص خود متفاوت از دیگر مناطق مرزی بود.
اولین علت اهمیت خوزستان وجود منابع اصلی درآمد کشور (نفت) در آن بود در حالی که در سایر مناطق مرزی چنین درآمدی نصیب کل کشور نمی‌شد.
دومین علت این بود که عراق برای تسلط بر شمال خلیج فارس به خوزستان چشم طمع دوخته بود. تسلط بر شمال خلیج فارس، عراق را به یک قدرت بزرگ منطقه‌ای تبدیل می کرد یعنی می توانست به راحتی کویت و کشورهای دیگر را هم بگیرد، در حالی که در منطقه کرمانشاه یا ایلام چنین موقعیت ژئوپولتیک برای ارتش عراق وجود نداشت. اگر کسی خوزستان را بگیرد مثل این است که خلیج فارس را هم گرفته اما تصرف ایلام یا کرمانشاه اگرچه به تهران نزدیک‌تر است، اما در کل منطقة خاورمیانه تأثیری نخواهد داشت.
تصرف استان خوزستان هم تأثیر داخلی داشت، هم منطقه ای و هم بین المللی. هر یک کیلومتر خاکی که در آن سرزمین آزاد می گردید موجب می‌شد ارتش عراق از اهداف خود عقب‌تر برود و میزان تأثیرگذاری او در کل جنگ کمتر شود. یعنی هر یک کیلومتر پیشروی در استان خوزستان سبب نزدیکی بیشتر به پایان جنگ می‌شد به طوری که اگر ما خوزستان را پس می‌گرفتیم و بصره را نیز تصرف می کردیم، ارتش عراق از تمام مناطق اشغالی عقب نشینی می کرد اما اگر مناطق غرب را می گرفتیم، ارتش عراق حتی یک کیلومتر هم از استان خوزستان عقب نمی نشست.
بنابراین به علت تأثیر عملیات‌ در استان خوزستان بر پایان جنگ و افزایش میزان پیروزی و موفقیت‌های ایران این استان محور اصلی عملیات قرار گرفت.
البته بنا گذاشته بودیم هر مقدار که در خوزستان با مشکل مواجه شدیم، جنگ را به غرب بکشانیم تا فرصتی پیدا کنیم و بتوانیم دوباره در جنوب عملیات کنیم اما بطور کل محور استراتژی عملیاتی ما خوزستان بود و از غرب به عنوان پشتیبانی از محور جنوب استفاده می کردیم.

سؤال: یکی از علل اصلی شکست عملیات رمضان استفاده از تک جبهه بود، پس چرا در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر 1 نیز از همین تاکتیک استفاده شد؟ آیا بعد از هر عملیات نقاط قوت و ضعف مورد توجه قرار نمی گرفت؟ آیا قائل به شکست در این عملیات‌ها هستید؟

این واقعیتی است که در عملیات رمضان و والفجر شکست خوردیم

محسن رضایی: این واقعیتی است که ما در عملیات رمضان و والفجر مقدماتی شکست خوردیم .البته در بعد ظاهری، چراکه در بُعد معنوی شکست را قبول ندارم و بنابراین نام برای این عملیات‌ها از عبارت «عدم الفتح» استفاده می کنم ، به این معنی که از نظر معنوی شکست را نپذیرفتیم اما از نظر فنی و نظامی یک شکست محسوب می شد.
عملیات والفجر مقدماتی تک غیر جبهه‌ای، محاصره‌ای و احاطه‌ای بود که تبدیل به تک جبهه‌ای شد و دلیل آن نیز متوجه شدن دشمن و تغییر جهات و آرایش خود بود. از این تجربه در بدر و خیبر و فاو استفاده کردیم. لذا اگر عملیات والفجر مقدماتی یک ماه قبل تر انجام می شد حتماً موفق می شدیم چراکه در آن منطقه بعد از رمل یک دشت قابل مانور برای نیروهای نظامی فراهم بود و وقتی یگان های دشمن که در آن دشت آرایش گرفته بودند روبروی خود را نگاه می کردند که این همه رمل وجود دارد و نیروی پیاده به سختی عبور می کند لذا هیچ‌گاه در اینجا آرایش جبهه ای نمی گرفتند بلکه پاسگاه‌های دیده‌بانی و مراقبتی قرار داده بودند و ما این نقطه ضعف ارتش عراق را پیدا کرده بودیم. بنابراین شبانه با کارهای مهندسی شروع به آماده سازی جاده‌ها برای عبور نیروها از این منطقه کردیم اما دشمن متوجه شد و آرام آرام آرایش خود را تغییر داد. یعنی اگر جناح او قبلاً به سمت این رمل‌ها بود اکنون روبروی این رمل‌ها قرار گرفت و ما نمی توانستیم دور بزنیم و وقتی وارد می شدیم به پیشانی دشمن می زدیم.زمانی ما فهمیدیم جبهه و آرایش دشمن تغییر کرده که عملیات آغاز شده بود لذا به جز شب اول و دوم دیگر عمل نکردیم و نیروها را به عقب برگرداندیم.

سؤال:از دلیل تشکیل «قرارگاه رمضان» بگویید. آیا قرارگاه رمضان در جبهه شمالی نمی توانست بن بست جنگ در سالهای 63- 62 را برطرف سازد؟

سه هدف در عراق داشتیم؛ بصره، بغداد و کرکوک

محسن رضایی: چرا می توانست و به همین علت هم ما محور شمال عراق را فعال کردیم. بطور کلی ما در عراق سه هدف اصلی داشتیم که ارزش برنامه ریزی داشت: بصره، بغداد و کرکوک.فاصله ما تا کرکوک خیلی زیاد بود و حتی در برخی مناطق بیشتر از فاصلة ما تا بغداد اما امکان خوبی که ما داشتیم مسئله جمعیتی بود یعنی جمعیت ساکن دراطراف کرکوک را اکراد معترض به دولت عراق تشکیل می دادند و ما می توانستیم با استفاده از اختلاف ها و اعتراض هایی که نسبت به حزب بعث و دولت عراق داشتند، پتانسیل جدیدی در جنگ علیه دولت صدام بوجود آوریم.
برهمین اساس قرارگاه رمضان را به فرماندهی برادر ذوالقدر تشکیل دادیم و ایشان هم وقت کافی گذاشتند و همراه با آقای طالبانی به سلیمانیه رفتند و در ارتفاعات شمال سلیمانیه و تا نزدیک کرکوک نیروها را جلو کشاندند و در واقع با سازماندهی اکراد معترض عراق به دنبال فرصتی بودیم تا خط دفاعی عراق رادر هم بشکنیم.
در عملیات والفجر 10 یکی از انگیزه های اصلی ما این بود که از سمت سد دربندیخان به سلیمانیه نزدیک شویم و با گرفتن سلیمانیه، کل جبهه شمال عراق را به خودمان متصل کنیم در نتیجه عملاً کرکوک هم از طریق سازماندهی که در بین اکراد معترض کرده بودیم به دست ایران می افتاد.بنابراین قرارگاه رمضان مورد توجه ما بود تا به عنوان یک محور پر قدرت علیه ارتش عراق سازماندهی شود اما عواملی موجب شد که به اهداف خودمان از جمله تصرف سلیمانیه دست پیدا نکنیم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها