رودی جولیانی (شهردار سابق نیویورک) تنها در سال گذشته از طریق سخنرانیهایش 11 میلیون دلار درآمد داشته است.
کد خبر: ۱۴۶۹۲۵

جان مک کین سناتور جمهوریخواه کنگره در همین مدت 20 تا 30 میلیون دلار آن هم با استفاده از روشهای از مد افتاده سخنرانی قدیمی درآورده است. جان ادواردز نامزد ریاست جمهوری دموکراتها نیز که پیشتر یک وکیل دادگاه بوده از این راه 62 میلیون دلار درآمدزایی کرده است. اما همه این ها در مقایسه با میت رومی بنیانگذار شرکت اکوئیتی که داراییهای او بالغ بر 190 تا 250 میلیون دلار است گدایی بیش نیستند.
همچنان که رقابتهای انتخاباتی میان نامزدهای ریاست جمهوری امریکا داغ میشود، ما مجددا با دور جدیدی از به نمایشگذاری ثروت از سوی نامزدهای انتخاباتی روبهرو میشویم.
در این میان هیچ یک از نامزدها به اندازه جان ادواردز ، قهرمان مبارزه با فقر با آن آرایش موهای 400 دلاری و خانه 4.2 میلیون دلاریاش جلب توجه نمیکنند تازه به قول یکی از شبکههای تلویزیونی که به او متلک انداخته «خدا رحم کند با آن ویلای عریض و طویلش!»
این یادداشت انتقادی بازتاب دو دیدگاه درباره روسای جمهوری امریکا است یک دیدگاه رمانتیک و یک دیدگاه کاملا منفیگرا.
از نگاه رومانتیکهای امریکایی ثروتمند بودن نامزدهای انتخاباتی به این معنی است که دوران رئیس جمهورهایی که از خانههای چوبی و کهنه و از طبقه مستضعف انتخاب شده بودند گذشته است و نگاه منفیگرا بر این باور است که رئیس جمهوری که از طبقه ثروتمند جامعه باشد نخواهد توانست و یا (نخواهد خواست ) که برای فقرا کار کند.
اولین رئیس جمهور امریکا جرج واشنگتن را در نظر بگیرید که در مزرعهای بزرگ به مساحت 10 هزار هکتار که 49 برده در آن کار میکردند بزرگ شده و پرورش یافته بود. وقتی او مرد شرح حال نویسان سعی کردند او را یک خرده مالک و کشاورزی بیچیز جا بزنند حال آن که مجله فوربس در گزارشی نوشت که جرج واشنگتن در صدر لیست 400 مرد ثروتمند امریکایی بوده است.
همین طور اندرو جکسون را در نظر بگیرید که گفته میشود اولین رئیس جمهور امریکا از طبقه مستضعف است. اما حقیقت این است که جکسون در مزرعه بزرگی در جنوب کالیفرنیا که بردگان زیادی در آن کار میکردند و دارای آسیاب غلات بود پرورش یافت. او همچنین تحصیلاتش را در یک دبیرستان خصوصی به اتمام رساند که نشانهای دیگر از ثروتمند بودن او در آن زمان است.
در سرودهای انتخاباتی سال 1840 موسوم به «تیپه کنو اند تایلر تو» که باعث پیروزی و راهیابی ویلیام هنری هریسون به کاخ سفید شد ادعا شده بود که او حقیقتا در کلبههای چوبی زندگی کرده و بزرگ شده طبقه مستضعف است. اما این حقیقت نداشت.
هریسون درست مانند رقیب انتخاباتیاش جان تایلر، جزو نخبگان جامعه «چیزاپیک» بود که به عنوان اولین خانوادههای ویرجینیا شناخته میشدند. پدر هریسون 6 کشتزار بزرگ داشت و همزمان در خلال انقلاب امریکا فرماندار ویرجینیا بود.
حتی آبراهام لینکلن، علیرغم گزافهگوییهایش درباره زجری که در دوران جوانی به خاطر فقر کشیده، نسبتا آدم برخورداری بوده است.
در زمان تولد آبراهام لینکلن پدرش 60 هکتار زمین و چندین ملک شهری و دام و اسب داشته است. پنج سال بعد از آن توماس لینکلن پدر آبراهام جزو 15 مرد ثروتمند کنتاکی محسوب میشده است.
از این رو دیدن ثروت و دارایی این نامزدهای انتخاباتی جویای مقام چیز جدیدی نیست. حتی سادهترین و متواضعترین این نامزدها که باراک اوباما است، تنها در سال گذشته یک میلیون دلار درآمد داشته است.
اما آنچه جدید است نگاه منفیگرا به این ثروتمندان است که معتقد است ثروت در نگرش و موقعیت سیاسی رهبران جامعه به مردم تاثیرگذار است. آنها میگویند اگر شما خیلی پولدار باشید درد بیپولها را نمیفهمید و نمیتوانید در جهت منافع آنها حرکت کنید.
با این همه این نظر نیز غلط است. اگر به فرانکلین دی روزولت و یا جان اف.کندی که هر دو از ثروتی زیاد برخوردار بودند نگاه کنید خواهید دید که نگاه آنها به ثروت طور دیگری بود. آنها ثروت خود را نوعی مسوولیت بیشتر در قبال مردم میدانستند و در جهت منافع آنها از آن بهره میگرفتند.
در نهایت میتوان گفت که هر دو دیدگاه تا اندازهای به حقیقت نزدیک هستند و هیچ کدام مطلقا درست نیستند. در حالی که میتوانیم ادعا کنیم بسیاری از روسای جمهوری امریکا حتی یک فریاد هم به نفع بیپولها نزدند؛ در همان حال این ادعا نیز صحیح است که برخی از ثروتمندان زندگی خود را در راه خدمت به فقرا گذاشتند و یا حداقل مسوولیت بیشتری در این خصوص به عهده گرفتند.
با این همه این سوال بسیار تعجببرانگیز همچنان مطرح است که چرا بسیاری از امریکاییها گمان میکنند روسای جمهور آنها از خانههای چوبی و از طبقه مستضعف بالا آمدهاند؛ این تفکر از اساس یک افسانه بیش نیست و از آن بدتر این شعار ابلهانه است که: هر که و هر کجا باشی با سختکوشی و کار زیاد میتوانی به همه جا برسی، حتی ریاست جمهوری امریکا!
این شعاری کاملا غلط است. در عین حال این تفکر نیز که وضعیت اقتصادی یک رهبر سیاسی نگرش او را درباره ثروت، فقر و چیزهای دیگر تعیین میکند نیز غلط است. ایکاش آمریکاییها کمی عمیقتر میاندیشیدند و اینقدر به آرایش مو، خانه و ماشین و سر و وضع نامزدهای انتخاباتی نگاه نمی کردند تا در میان این نامزدها گیج و سردرگم نشوند.

نوشته: جاناتان زیمرمن
ترجمه: محمدرضا نوروزپور

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها