60 سال از تشکیل دولت یهود در 15می 1948در سرزمین های فلسطین گذشت.
کد خبر: ۱۳۴۴۳۷

امروز با توجه به فرا رسیدن شصتمین سالگرد تاسیس این دولت غاصب در مناطق فلسطینی چه می توان گفت و چه می توان نوشت جز این که این دولت اشغالگر در طول این سالها مساحت سرزمین های به اشغال رفته فلسطینیان را گسترش داده است.
احمد عمرابی ، تحلیلگر روزنامه البیان با ارائه تحلیلی با عنوان (فلسطین قربانی دیروز و طعمه امروز) نوشت: «اگر بخواهیم ارزیابی ای در این زمینه و در خصوص این مساله داشته باشیم ، می بینیم که در طول این سالها 3خطای راهبردی بزرگ در جریان مقاومت ملی فلسطینیان رخ داده است. این خطاهای راهبردی را که در طول این 6دهه رخ داد، می توان این چنین بیان کرد:
1- جریان مقاومت مسلحانه فلسطینی حرکت خود را با تاخیر آغاز کرد، به عبارتی ، جریان مقاومت مسلحانه گروه های فلسطینی پس از 10سال از گذشت تشکیل دولت اسرائیل و اعلام رسمی موجودیت این دولت در مناطق فلسطینی آغاز شد. یعنی جنبش فتح در سال 1958آن هم خارج از سرزمین های اشغالی یا فلسطین تاسیس شد. این جنبش بر این اساس تشکیل شد که جریان مقاومت مسلحانه در برابر نیروهای اشغالگر اسرائیل در مناطق فلسطینی را رهبری کند، غافل از آن که هیچ یک از کشورهای عربی این اجازه را به این جنبش نخواهند داد که فعالیت مسلحانه را در داخل خاکش انجام دهد و این فعالیت یا جریان مسلحانه را از داخل آن کشور علیه نیروهای اسرائیلی در مناطق فلسطینی دنبال و رهبری کند. با توجه به این واقعیت موجود جنبش فتح و پس از آن سازمان آزادی بخش فلسطین چاره ای جز آن نداشت که مقاومت خود را علیه نیروهای غاصب اسرائیل با وسایل دیگری چون جنگ دیپلماتیک یا جنگ رسانه ای دنبال کند. این که جنبش فتح ضرورتا و در شرایط موجود آن زمان از این شیوه ها برای مبارزه با رژیم غاصب اسرائیل استفاده کرد جای هیچ انتقادی نیست و نمی توان گفت این مساله ضعف سازمانی و سیاسی این جنبش را می رساند اما این وسایل به تنهایی برای مبارزه با سربازان اشغالگر اسرائیل کافی نبود و این جنبش باید در کنار وسایلی چون سلاح دیپلماتیک و سلاح رسانه ای جریان مقاومت مسلحانه را نیز دنبال می کرد و سازماندهی ها و برنامه ریزی های اصلی خود را در این زمینه تعریف می کرد.
2- دومین اشتباه استراتژیک جریان مقاومت اسلامی فلسطین ، ارتباطگیری اعضا و رهبران این جریان با رهبران و مسوولان حکومت های عربی بود به گونه ای که تصمیم گیری های این مسوولان عربی که مطمئنا بر اساس حفظ منافع ملی خود و حفظ روابط استراتژیک خود با غرب انجام می گرفت تاثیر بسیاری بر کند کردن جریان مقاومت و تضعیف ریشه های این جریان از لحاظ مبارزه مسلحانه گذاشت.
3- سومین خطای استراتژیک جریان مقاومت اسلامی فلسطین آن بود که این جریان بیشتر بر مبارزه مسلحانه خارج از سرزمین های اشغالی متمرکز شد و تا زمان بسیار طولانی جریان مسلحانه را در خارج از این سرزمین ها دنبال می کرد. در طول این دوران با توجه به تمامی مشکلات موجود بر سر راه توسعه جریان مقاومت مسلحانه فلسطین در برابر اسرائیل ، فرماندهی جنبش فتح و پس از آن سازمان آزادی بخش فلسطین چاره ای جز آن نداشت که بر مبارزه رسانه ای و دیپلماتیک متمرکز شود. این در حالی است که سازمان آزادیبخش فلسطین به رهبری عرفات درست در زمانی که تلاش می کرد تا جریان مسلحانه مقاومت اسلامی در برابر اسرائیل را گسترش و سازماندهی های مناسب را در این زمینه انجام دهد، نظامهای عربی وارد چالشهای گسترده و بحران های جدی با این سازمان شدند، به گونه ای که سازمان آزادیبخش فلسطین یا به عبارتی جنبش فتح بسیاری از وقت خود را در رویارویی با نظام های عربی تلف کرد و این در تضعیف قدرت سازمان های تشکیل شده فلسطین که در آغاز راه جریان مسلحانه در برابر اسرائیل بودند بسیار تاثیر گذاشت . این درگیری ها و بحران های موجود میان سازمان آزادیبخش فلسطین و حکومت های عربی هیچ ارتباطی به موضوع مقاومت برای آزادسازی زمین نداشت.
در این تحلیل آمده است: همچنین حمایت های مالی گسترده حکومت های عربی از سازمان آزادی بخش فلسطین یکی دیگر از عوامل تضعیف این سازمان و دیگر گروههای فلسطینی تشکیل شده که درصدد سازماندهی جریان مسلحانه در برابر اسرائیل بودند، است.
حکومت های عربی در واقع از این حمایت مالی انجام شده از سازمان آزادیبخش فلسطین به عنوان ابزاری برای اعمال فشار بر این سازمان استفاده کردند و اگر بخواهیم این مساله را دقیق تر توصیف کنیم حمایت مالی کشورهای عربی از سازمان آزادیبخش فلسطین به مثابه حق السکوتی بیش نبود که سازمان آزادیبخش فلسطین مجبور بود آن را پرداخت کند.
در واقع این سازمان تن به بسیاری از سیاست های تعریف شده حکومت های عربی می داد؛ سیاست هایی که هیچ ارتباطی به جریان مسلحانه مقاومت اسلامی در برابر اسرائیل و تلاش برای آزادسازی سرزمین های اشغال شده فلسطینی نداشت بلکه بیشتر با در نظر گرفته شدن منافع ملی این کشورها و روابط راهبردی آنها با غرب انجام می گرفت.
واقعیت آن است که دخالت های حکومت های عربی در قضیه فلسطین حتی پیش از تاسیس دولت یهود در سرزمین های فلسطینی وجود داشت. در سال 1947دولت های عربی خود را به عنوان وصی بر ملت فلسطین تعیین کردند. به نیابت از مردم فلسطین این حکومت های عربی بودند که با تصمیم مجمع عمومی سازمان ملل برای تقسیم فلسطین به 2کشور عربی و یهودی مخالفت کردند. جالب آن است که امروز پس از گذشت 60سال از اشغال سرزمین های فلسطین ، مردم فلسطین تنها در آرزوی محقق شدن این امر هستند و بلندپروازی های این مردم بیش از داشتن یک کشور فلسطینی در کنار یک کشور اسرائیلی نیست.
در پایان آمده است: اگر بخواهیم دقیق تر درباره جریان مسلحانه نیروهای مقاومت اسلامی فلسطین سخن بگوییم ، باید گفت جریان مقاومت واقعی فلسطینیان در سال 1987تشکیل شد یعنی زمان آغاز انتفاضه ملی اول فلسطینیان. در آن زمان مقاومت فلسطینی در برابر نیروهای اشغالگر اسرائیل به صورت ملموسی انجام گرفت و در واقع انتفاضه اول فلسطین واقعیت آغاز یک جریان مسلحانه گسترده ملی از سوی مردم فلسطین بود. اما این جریان مسلحانه واقعی تنها پس از گذشت 6سال ، بر اثر نوع سیاست های اتخاذ شده از سوی فرماندهی سازمان آزادیبخش فلسطین خاموش شد. در سال 1988یاسر عرفات ، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین بدون آن که اسرائیل رسما به موجودیت دولت فلسطین اعتراف کند به مشروعیت رژیم غاصب اسرائیل اعتراف کرد و پس از آن در سال 1993توافقنامه اسلو از سوی سازمان آزادیبخش فلسطین با دولت اسرائیل به امضا در آمد.
امروز با گذشت 60سال از تاسیس دولت اسرائیل و با پشت سر گذاشتن بسیاری از وقایع تلخی که موقعیت و وضعیت مردم فلسطین را به چیزی که امروز هست تبدیل کرده است ، می توانیم به دو نتیجه مهم برسیم و آن این است که تنها راه مناسب برای مبارزه با رژیم غاصب و اشغالگر اسرائیل مقاومت مسلحانه و سازماندهی و گسترش جریان مقاومت مسلحانه در فلسطین است و دوم آن که نباید به حکومت های عربی که خود الگویی کامل از ضعف و شکست هستند، اعتماد کرد.


منبع: ایسنا
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها