اشاره : تلاش زنان برای ورود به مراحل دیگر مشارکت سیاسی و کسب مناصب سیاسی از چند دهه پیش آغاز شده و همچنان ادامه دارد.
کد خبر: ۲۲۹۶۹
کشورهایی که در مسیر توسعه گام نهاده اند در هر کجای این مسیر که باشند نمی توانند نقش زنان را در تصمیم گیری ها نادیده انگارند. چرا که مطالعات نشان داده است که عدم پیشرفت برنامه های توسعه ، با عدم توجه به نقش زنان در تصمیم گیری ها ارتباط دارد. بهبود وضعیت هر جامعه ای ، با بهبود وضعیت اقشار مختلف و بهبود ساختاری که اقشار در آن قرار دارند، مرتبط است . بنابراین می توان نتیجه گرفت که : «بهبود وضعیت زنان و به تبع آن جامعه ، در کنار عوامل ساختاری به مشارکت آنها، به ویژه در تصمیم گیری ها، از پایین ترین تا بالاترین سطوح ارتباط دارد.»اداره کل پژوهشهای سیمای جمهوری اسلامی در این تحقیق به بررسی مشارکت سیاسی زنان و عوامل موثر بر آن می پردازد و بر آن است تا انگیزه هایی که زنان را وادار می کند تا وارد عرصه سیاست بشوند، بررسی کند. عوامل بیرونی و عوامل شخصیتی ، محیط و شرایط اجتماعی و برداشت کلی آنان از وضعیت جامعه و ارزیابی آنان از موقعیت خود در جامعه ، همگی بر مشارکت و یا عدم مشارکت آنان تاثیر می گذارند.

سابقه تاریخی

موضوع مشارکت سیاسی ، سابقه ای به قدمت عمر بشر دارد. ارسطو در طبقه بندی معروف خود، از نظام های سیاسی ، اولین شاخص را مشارکت کمتر یا بیشتر (و در نتیجه تاثیرگذاری کمتر یا بیشتر) افراد را در اخذ تصمیمات سیاسی می دانست . البته مفهوم مشارکت در نزد ارسطو با آنچه امروز از مفهوم مشارکت سیاسی برداشت می شود، متفاوت است . چرا که در آن زمان نظام طبقاتی پذیرفته و مشروع بود و نظام مردم سالاری مطرح نبود. مفهوم «شهروند» در یونان آن زمان ، برده ، افراد خارجی و زنان را در بر نمی گرفت . «مشارکت» به مفهومی که امروزه کم و بیش متداول است ، پدیده ای جدید در حیات اجتماعی بشر محسوب می گردد. تا حدود 2قرن پیش ، حق مشارکت سیاسی ، فقط به مردان ثروتمند و قدرتمند تعلق داشت . در پی انقلاب صنعتی ، ظهور عصر روشنگری و ارائه آرائ و عقاید اندیشمندان و فیلسوفان اروپایی مانند جان لاک ، روسو، منتسکیو و... درباره حکومت حاکم و انواع دولت ، زمینه های مشارکت عمومی پدید آمد. به تدریج گروه ها و قشرهای جدیدی خواهان اثرگذاری بر تصمیمات سیاسی شدند. این امر از صاحبان ثروت و مکنت آغاز شد و به تدریج گروه های دیگر را کم وبیش در بر گرفت . در قرن های نوزدهم و بیستم ، مشارکت در عمومی ترین شکل آن در شکل حق رای همگانی متجلی شد. تاثیرگذاری افکار عمومی بر تصمیمات سیاسی ، به آسانی میسر نشد. تاریخ جهان سرشار از شورش های مردمی ، انقلاب های اجتماعی و اصلاحات سیاسی ، برای توسعه فرصت های مشارکت است . در کنار این مبارزات ، نظریات اغلب اندیشمندان به چشم می خورد. در مورد مشارکت گسترده مردم و استفاده عقلایی از آن ، سوالات زیادی به وجود آمد که همه اندیشمندان در مورد پاسخ آن توافق نظر نداشتند. آنها ضمن اعتقاد به عدم مساوات افراد در ابراز عقاید، معتقد بودند که مردم ، از نظر نژاد، مذهب ، تعلیم و تربیت و... با یکدیگر برابر نیستند و از این مقدمه درست نتیجه نادرستی می گرفتند که همان محدود کردن مشارکت عمومی بود. این نظریه ، در خارج کردن گروه های مختلف ، از جمله زنان از سیاست در همه اعصار نقش داشته است .

تعریف مشارکت سیاسی

از «مشارکت سیاسی» تعاریف متعددی ارائه شده است که به ذکر برخی از آنها می پردازیم : درگیر شدن فرد در سطوح مختلف فعالیت در نظام سیاسی از عدم درگیری تا داشتن مقام رسمی سیاسی . تقبل آگاهانه انجام امری در شکل همکاری با میل و رغبت و نیاز، با هدف بهبود زندگی اجتماعی . درگیری فکری و احساسی یک شخص در یک وضعیت گروهی که این درگیری ، شخص را تشویق می کند که به هدف های گروهی کمک کند و در مسوولیت آنها سهیم باشد. رفتاری که اثر می گذارد یا قصد تاثیرگذاری بر نتایج حکومتی را دارد. شرکت در امور سیاسی و گزینش رهبران سیاسی توسط مردم . در مواردی مشارکت سیاسی فقط از طریق دادن رای تحقق می یابد. لیک در بسیاری از موارد، بعضی بدان قناعت نمی کنند و در تبلیغات سیاسی ، یا شرکت در احزاب ، ایفا نقش می نمایند. با توجه به تعاریف ذکر شده ، تعریفی که برای این تحقیق ارائه می دهیم عبارت است از: درگیری ارادی ، احساسی و عملی یک فرد در سطوح مختلف فعالیت سیاسی به منظور تاثیرگذاری بر نتایج حکومتی که بارزترین شکل آن «رای دادن» است . بیشتر این نظریات در سطح میانه و تعدادی در سطح خرد می گنجند. تعدادی از این نظریات بر شرایط اجتماعی موثر در افزایش مشارکت تاکید کرده اند و تعدادی عوامل فردی و روانی را مهم دانسته اند.

نظریه پری

«پری» (1977) نظریه های مشارکت سیاسی را به دو نوع نظریه های ابزاری و نظریه های تکاملی تقسیم می کند: نظریه های ابزاری ، مشارکت را وسیله ای برای یک هدف یعنی برای دفاع یا پیشبرد یک فرد یا گروهی از افراد و سدی در برابر جباریت و استبداد در نظر می گیرند. بنابراین نظریه پرداز ابزارگرا استدلال می کند که افراد بهترین داور منافع خودشان هستند، حکومتی که مردم در آن مشارکت داشته باشند ، کارآمدتر است ، افرادی که از تصمیمات تاثیر می پذیرند ، حق دارند در گرفتن تصمیمات شرکت داشته باشند و مشروعیت و حکومت بر مشارکت استوار است . بنابراین وارثان نهایی نظریه ابزاری ، فایده گرایان و کثرت گرایان هستند. نظریه تکاملی استدلال می کند که شهروند آرمانی یک شهروند مشارکت کننده است و بنابراین مشارکت ، اعمال مسوولیت اجتماعی در نظر گرفته می شود. مشارکت یک تجربه یادگیری است که شهروند را نه تنها آگاه از حقوق خود ، بلکه آگاه از وظایف و مسوولیت هایش پرورش می دهد. چنین دیدگاهی در نوشته های ارسطو، جان استوارت میل ، دوتوکویل و روسو یافت می شود و نیز بخش مهمی از اندیشه های محافظه کارانه و سوسیالیستی است . اما برای محافظه کار ، تاکید بر فرد شهروند مسوول و بنابراین بر عمل فردی و برای سوسیالیست تاکید بر مسوولیت جامعه در قبال فرد و بنابراین بر عمل جمعی است .

نظریه آنتونی داونز

«آنتونی داونز» نظریه نیرومندی از مشارکت ارائه می کند که عمدا محدود به رفتار رای دادن است . به اعتقاد وی بزرگ بودن حوزه انتخابیه ، انتخاب فراوان و ورقه های رایی که در آن ، رای دهنده باید تعداد بسیاری از کاندیداها را انتخاب کند، معمولا تعداد شرکت کنندگان را در انتخابات کاهش می دهد و تبیین داونز این است که افراد در چنین شرایطی درک منافع واقعی خود را دشوارتر می یابند، زیرا پیش بینی نتیجه دشوار است . از سوی دیگر در انتخاباتی که مبارزات در آن شدید است ، در انتخابات مهم و در انتخاباتی که در آن مسائل به روشنی تعریف شده اند، معمولا تعداد شرکت کنندگان بیشتر است . تبیین داونز این است که انتخابات مهم در منافع افراد تاثیر می گذارند و افراد بیشتر احتمال دارد بتوانند در نتیجه انتخاباتی که در آن مبارزات شدید است تاثیر بگذارند و مسائلی که به روشنی تعریف شده اند به افراد این امکان را می دهد تا منافعشان را آسان تر درک کنند.

نظریه اولسن

«اولسن» استدلال می کند که نفع شخصی عقلانی فرد را وادار می کند، هزینه های مشارکت در گروه یا عمل جمعی را در مقابل منافع عضو گروه بودن بسنجد و یادآور می شود که منافعی که از عمل گروه به دست می آید، لزوما فقط در دسترس اعضای گروه نیست . همچنین این که آیا افراد لزوما به چنین شیوه حسابگرانه ای با مسائل اجتماعی یا سیاسی برخورد می کنند قابل بحث است . مشارکت ممکن است نیازهای دیگری را برآورده سازد که در این میان نیازهای روانی آشکارتر از همه است . در عین حال ، نویسندگانی مانند داونز و اولسن قویا استدلال می کنند که عقلانیت عامل مهمی در تبیین مشارکت سیاسی است .
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها