بای بسم الله : چگونه به سوی خودتان رفتید؛ سوالی است که از یدالله کابلی خوانساری ، احیاگر و بنیانگذار جهان تازه ای در خط شکسته پرسیدیم استاد گفت : فقر فضای آموزشی و در دسترس نبودن نمونه ها و سرمشق
کد خبر: ۱۹۴۱۹
های لازم برای کار موجب شد که در درازمدت شیوه ای که محصول خودم بود ، حاصل شود. چون اعتقاد دارم هنرمند در هر عصری باید محصول خلاقیت و دریافت های خودش را متناسب با عصر زندگی اش ارائه کند، نه تقلید دربست از آنچه در گذشته اتفاق افتاده. شکرانه کابلی به درگاه خدا این است : هر آنچه را به عنوان تجربه و اندوخته سالهای عمر هنری ام داشته ام ، بی چون و چرا با تمام وجود در طبق اخلاص گذاشته ام و به کسانی که عاشقانه دست طلب به سوی فراگیری و آموزش داشته اند ، عرضه کرده ام . او نتیجه این قضیه را چهره هایی می داند که «با توانی فراتر از من نقطه های ناشناخته این حرکت جدید را می توانند برای آینده ها ترسیم کنند ، کسانی چون : محمد حیدری ، اسرافیل شیرچی ، علی اکبر رضوانی ، عباس علی صحافی مقدم ، علی رضا کدخدایی ، محمداسماعیلی مود، صادق تهرانی ، شهربانو نجفی و ...» استاد دوست داشت مصاحبه را با این رباعی ابوسعید ابوالخیر به پایان برد:
تا نیست نگردی ره هستت ندهند
وین مرتبه با همت پستت ندهند
چون شمع قرار سوختن تا ندهی
سررشته روشنی به دستت ندهند


خط شکسته؛
خط عشق.
آیا شکسته ، واقعا «شکسته» است؛
خط شکسته برخلاف نام ظاهرش (نسخ شیوه های پیش از خودش معنی شده) خطی است مدور، پیچان و پرانرژی ... و شاید بهتر بود آن را «خط منحنی» می نامیدند.
منحنی های خوشنویسانه؛
منحنی ، اولین الفبای زیبایی در تاریخ هنر است ، بخصوص نزد ایرانیان.
گفته اند: جهان در منحنی ، کمال می گیرد...
خوشنویسی ، لبریز از این الفبای زیبایی و منحنی های تودرتو و اتصال های دوری است که هر گره و قوس آن قرنها با ذوق و نبوغ ایرانی صیقل خورده است . ...
و عشق؛
عشق رمز حیات هنرمند است و بالاخص هنرمند شرقی که به معنویت و رستگاری هنر بیشتر می اندیشد.
یک یاد عاشقانه؛
گلستانه در بیانی عمیق می گوید: «گلستانه نمی داند چه می نویسد ، همین قدر می داند که عاشقانه می نویسد».
خوشنویس ، زایر چیست؛
مفهوم.
در خوشنویسی خود کلمات مهم است یا معنی شان؛
اول ، مفهوم است که شکل و ساختار اثر هنری را مجسم می کند.
جایگاه این مفهومی - نگری؛
اگر از تجلی های مفهوم خوشنویسی بی بهره بمانیم ، نمی توانیم خلاقیت را در اثر پدید آوریم.
خوشنویسی فراتر از مفهوم خاص واژه ها؛
خط بی آن که بار مفهومی داشته باشد هم می تواند زیبا باشد (سیاه مشق ...)
پرواز قلم؛
قلم ، پرواز نمی کند ، محصول قلم پرواز می کند.
قلمرو شکسته؛
خط شکسته چون آخرین پیدایش خلاقیت و ذوق (خوشنویس) است ، انگار همه قابلیت های خوشنویسی را پدیدار می کند/ کرده است.
قلم به معراج می رود؛
زمانی است که دست و دل هنرمند یکی شود. این هماوایی - در نهایت - می تواند نشانی از معراج باشد.
چرا شکسته این همه دامنه یافت؛
آزادی ، رهایی و شیدایی که در فلسفه پیدایش این خط موج می زند.
به گفته شمس انوری (فرهنگستان هنر اروپا) آثار شما را به عنوان «کوچ پرنده ها» می شناسند؛
کلمات این خط آنقدر بی تابند که انسان نمی تواند آنها را حبس کند.
رقص واژه ها؛
واژه گاهی اوقات که از جنس وجود آدم است ، می تواند آدم را به حرکت دربیاورد و گاه واژه ها پر پروازی برای هنرمند می شوند.
شده که سطری بنویسید و همان بالا بمانید؛
بله.
ایجاز خوشنویسانه؛
ما در عصر بهره وری از آنات زندگی به سر می بریم . پس هنر نیز باید در شکار آنات به ایجاز برسد که گاه ، کلمه و گاه سطری پاسخ تمام نیازها باشد.
درباره این مصراع : «... از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی»؛
هر کسی همیشه آن مقداری است که خودش قبول دارد.
یک تذکر (= یادآوری) در ادامه همین موضوع؛
ما باید قابلیت های خودمان را که حد و حدودی برای آن متصور نمی شود ، دریابیم.
دریافت خوشنویسانه؛
وقتی آدم داره از گنج درون حرف می زنه مستی به قلم می آد. تاثیر گنج درونه .
مستی قلم؛
وقتی ضرورت زمان ، توام با قابلیت های هنرمند به نقطه ای از شکوفایی برسد که بتواند با دستمایه های اصیل و رایج خوشنویسی کار تازه ای پدید آورد، شاهد اتفاقی خواهیم بود که همیشه ناممکن می نمود.
یک مثلا؛
خط معلی ، نمونه تازه ای از این رویکرد تاریخی است به دست هنرمند پژوهشگر آقای حمید عجمی که با توجه به تمام ویژگی های قانونمند هنر سنتی ، خوشنویسی پا به عرصه وجود گذاشته و چه بخواهیم و چه نخواهیم در گذر زمان مقبولیت خود را بیان خواهد کرد.
نوشتن ، سفر در خویشتن است؛ (سیر انفس)
بله.
طولانی ترین سفر شما؛
به سرزمین سیاه مشق . شاید عمیق ترین سفری بوده که رفته ام ... و روزگار زیادی آرزویی غیرممکن می نمود.
تابلوهای مسیر؛
اولینش : در طریق عشقبازی ، امن و آسایش بلاست ...
یک پیش بینی ضروری؛
در کار هنر ، خطر کردن از عوامل بسیار ضروری در «شناخت خویش» است.
نخستین سایبان آرامش در این سفر؛
نخستین میعادگاه من ، مشاهده رفتار رضایت بخشی بود از تصویری خیالی که در کار سیاه مشق شکسته داشتم و... به مشاهده آن درآمدم.
حس شما؛
وقتی رضایت نسبی از آن آرزوی بلند تحقق یافت ، خیلی خوشحال بودم.
به چراغ قرمز برنخوردید؛
من فکر می کنم که وقتی یک هنرمند به موانعی برخورد می کند ، تازه آغاز تلاش و جستجو برای تجربه عبور از موانع است.
تصادف نکرده اید؛
تقریبا هیچ مانعی نبوده که مرا از حرکت بازدارد ، همیشه گذر کرده ام.
جریمه نشدید؛
نخیر ، من اصلا جریمه پرداخت نکرده ام ؛ وقتی فرمان در دست عشق باشد ، «خود راه بگویدت که چون باید رفت».
پس رانندگی تون خیلی خوبه؛!
این مسیرها به پای دل طی می شود نه به پای قلم.
خواستید چیزی اضافه کنید؛
تنها جریمه ای که دارم یک عمر تاوانش را پرداخت می کنم ، این بوده که در خردسالی راه پرفراز و نشیب و هولناکی به نام خط شکسته را بدون کوچکترین بضاعت و دستمایه ای انتخاب کردم.
و... سرمایه شما؛
عشق ، تلاش ، خستگی ناپذیری و دوام آوردن ...
و... رسالت ما؛
این است که سنتها را پاس بداریم و در تکریم بزرگان هنر بکوشیم و با ریشه کردن در آثار آنها ، نهال نوپایی متناسب با روزگار خود سبز کنیم .
نتیجه سیر در آفاق؛
مساله ای به نام «جهان بینی هنر» در وجود آدم شکل می گیرد.
نتیجه این جهان بینی؛
انسان می تواند با نگاهی زیبا، جامع ، وسیع و بازتر از ابعاد کلیشه ای و ماندن در شیوه های تقلیدی و محصور شدن در یک دنیای بسته ، سیر کند.
حاصل این مشاهده ها و سفرها؛
دریافت این مقوله رمز آلود است که هنر، ژرف ترین گفتگوی انسان فرهیخته با زندگی و هستی است.
هنرمند اگر در مسیر پرمخاطره هنر در جایی ، راه را مسدود ببیند؛
به نظر می آید این مانع ، حجابی است بین نگاه او با واقعیت.
یک واقعیت؛
باید قانع باشیم به آنچه که در دست داریم و کوشش کنیم برای آنچه که در آرزوی آن به سر می بریم.
هنرمند ، چه وقت می تواند در فضای امن و آرامش قرار بگیرد؛
خودش را از ستیزه جویی و تقابل های زندگی دور کند.
صریر؛
صدای دلکش ضرباهنگ های هنر قدسی خوشنویسی .
صدایش از کجا می آید؛
از اعماق تاریخ به گوش ما می رسد.
این صدا چه می گوید؛
در نهایت ، ترجمان عشق جاودانه و نامتناهی «نیستان نام او» است.
واژه؛
نشانه ها و نمادهای ثبت لحظات خلوت یک هنرمند.
مرکب؛
تنها سیاهی ای است که در عالم ، سپیدترین مفاهیم ممکن را به بیننده مشتاق می رساند.
متن سپید؛
فضای سپید کاغذ در بین کلمات و کشیدگی حروف برای من کمتر از خود کلمات و حروف خوشنویسی نیست.
سایه روشن حروف و کلمات؛
به نظر من سجده گاه شور و شوق و تسبیح گری ذات حق است.
نی شما مثل کلک حافظ ، خیال انگیز است؛
بله ، آوای ملکوتی «این کلک خیال انگیز» نیز می تواند پرده پندار را بدرد و نقش ماندگار باشد بر پهندشت احساس.
با نی مولوی چه نسبتی دارد؛
فکر می کنم نی خوشنویسی و نی مولوی هر دو شکوه ای دارند.
از چه ...؛
شکوه ای از فراق و وصال.
تقرب خوشنویسانه؛
عبور از سرای تن و گذر از حجاب های خودبینی و تکبر.
خوشنویس را چه چیزی از فطرت آفرینش جدا می کند؛
تکبر، خودبینی و هوای نفس.
هوای نفس ، چند درجه زیر صفره؛
فکر می کنم انجماد درونی و زنگار دل است.
عطر خوشنویسی؛
به دلیل این که مدام ، ترکیبی از ظلمت مرکب و سپیدی یاس گونه کاغذ است . بی تردید حاصل کار به پاکی و عطر گل یاس است.
خلسه خوشنویسانه؛
خلوت خاص هنرمند با جاذبه های معنوی و روحانی است.
و... جذبه؛
حاصل خلاقیت هنرمند است.
یا... تجلی؛
زمانی که نشانه هایی از احساس و ادراک نهانی خودمان را به تصویر می کشیم.
به حیرت رسیدن؛
مرا بگذار تا حیران بمانم چشم بر ساقی (آره ... گاهی اوقات این جوری قشنگ تره)
شده که لابلای سطرها گم شوید؛
بله.
گاه که در نوشتن مستغرق می شوید؛
زیبایی حروف و کلمات مرا از نوشتن باز می دارد.
بعدش چه می شود؛
مبهوت در آفرینش کلماتی می شوم که با دست نوابغ بزرگ تاریخ صیقل خورده و در نهایت کمال و زیبایی جلوه گری می کند.
فضای متن ها؛
زلال ، شفاف و پاک.
شده که متن ها شما را ببلعند یا مثل بهمن (برف) بر شما آوار شوند؛
هر چه هست ، نگاه درون ما به کاغذ سفید است ...
چگونه؛
اگر درون ، پنجره ای به بهشت باشد ، کاغذ را بهشتی می کند و اگر درون ما ظلمتی باشد ، کاغذ یاس گونه ، نقشی از ظلمت به خودش می گیرد (واقعا این جوریه ها!...)
فرق خوشنویس با هنرمندهای دیگر؛
هنرمند در مواجهه با مفاهیم معنوی و اخلاقیات ، به تربیت درونی خودش همت می گمارد و پالایش می یابد.
و در ابعاد هنری؛
از سوی دیگر ، بازتاب های بیرونی این تلاش تبدیل به اثری می شود که ...
هنگام مشق ، قلم با شما می آید یا شما با قلم می روید؛
هر جفت مون با هم.
بالاخره فرمان با کیست؛
بیشتر قلم است که باید تابع فرمان خوشنویس باشد.
اگر تابع نباشد؛
نارسایی می شه.
سفرنزدیک؛
به فرانسه ، برای نمایشگاه و سخنرانی.
به دعوت کجا؛
به دعوت کتابخانه ملی و شهردار پاریس.
درباره کتابخانه ملی پاریس؛
کتابخانه آنجا عظیم ترین گنجینه کتابهای خطی ایران است .
چندمین سفرتان به پاریس است؛
ششمین بار.
لوور؛
اقیانوس آثار هنری همه تاریخ بشریت . آنجا را 10بار کامل دیده ام.
پاریس؛
مرکز پاریس مثل موزه بزرگی است که مردم در آن زندگی می کنند ، فوق العاده زیبا.
کجای دنیا مثل پاریس است؛
ایتالیا بخصوص رم ، به قدری ذره ذره کوچه ها و گذرگاه های آن با آثار تاریخی گره خورده که آدم فکر می کند به خاک مقدسی قدم نهاده.
احساسی که آنجا به سراغ ما می آید؛
انسانهای مشتاق در رم به تقدیس الهیت هنر می رسند.
رم مثل کجاست؛
مثل اصفهان .
از «جاودانگی» بگوییم که با «مرگ» آغاز می شود:
رمز جاودانگی ، نشانه هایی است که انسان ، مسیری را با هدفمندی طی می کند.
این جمله : انسان ، تنی مردنی دارد و روزهایی نمردنی
کسانی که حیاتشان در نسل بشر تاثیرگذار باشد ، به یک حیات ابدی متصلند. بزرگان تاریخ بشریت خورشیدهایی هستند که غروب ندارند.
و... دیگر نمی میرم ، مرده ها زنده به مرگ خویشند:
هر آدمی که دلی زنده ، وجودی سرشار از خیر، سلامت نفس و اندیشه های شفابخش داشته باشد، اصلا نمی میرد.
تعریف مرگ :
مرگ ، نقطه ای است که در پایان نمودار عمر آدمی می گذارند.
نمی ترسید؛
نخیر. تا زمانی که وجودم مفید است ، از مرگ بیزارم ؛ ولی اگر مثمرثمر واقع نشد ، مرگ شیرین ترین چیز است .
باید بتوان مرد تا بتوان بود:
تا بتوانیم خویشتن خویش را در بستر زمان ادامه دهیم و دوام بخشیم.
اندوخته آن جهانی؛
(بسیار فکر می کند و...) چه سوال عجیبی است ... می شه گفت : پناه بر خدا... و پناه بر رحمانیت نامتناهی او... همین.
از میان اعداد ، چندید؛
اعداد برای من نشانه های محدود و بسته ای هستند و هیچ گاه خودم را در آنها نیافتم.
نمره تان چند است ، به خودتان چه نمره ای می دهید؛
نمره مرا باید مردم بدهند.

علی اکبرمظاهری
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها