جام جم آنلاین - بحث مهاجرت موضوعی است که بیش از پنجاه سال است در جهان مطرح است و به عنوان پدیده ای اجتماعی
کد خبر: ۱۷۵۷۲
روی آن مطالعه می شود. در ایران این موضوع با عنوان فرار مغزها پیش از انقلاب مطرح شد که بعد از انقلاب موضوع جدی گرفته شد و خود بحث مورد توجه قرار گرفت و توجه روشنفکران در ابتدا و این اواخر توجه مسوولین را به خود جلب کرد. واقعیت این است که پدیده مهاجرت در جهان امروز همزمان با صنعتی شدن و نیاز به کارگران بیشتر پدید آمد و ابتدا با مهاجرت کارگران و سفر کارگران آغاز شد که خوب این پدیده پیامدهای خاص خود را داشت . ناسازگاری فرهنگی ، غم غربت ، ایجاد خرده فرهنگهای معارض همه وهمه از پیامدهای این پدیده بود. در کتاب «خودکشی» دورکیم به وضوح می توان ریشه های بحث را دریافت که چگونه در شهرکهای صنعتی نرخ خودکشی افزایش می یابد. درواقع دور شدن از فضای اصلی زندگی و وارد شدن به فرهنگ و فضای جدید عوارضی بهمراه دارد که نوستالژی یا غم غربت از شایع ترین عوارض فردی آن است . به واقع امر مهاجرت پدیده جدیدی نیست و سالهاست که روی می دهد و اساسا به اندازه خود بشریت قدمت دارد. موضوع جالب این که پدیده نوین مهاجرت در ایران هم چندان جدی نیست در کتابی از خانم لامپتون مورخ به موضوع مهاجرت در عصر قاجار و مهاجرین فصلی و کارگران مهاجر اشاره شده است و سالهاست که مردم مرزنشین با پدیده مهاجرت و کارگران مهاجر آشنا و به اصطلاح با آن خودمانی شده اند.
چرا مهاجرت روی می دهد و چرا نرخ آن افزایش پیدا می کند؛ چه عللی براین موضوع تاثیر می گذارند؛
به واقع مهاجرت به دلایل مختلفی روی می دهد در تاریخ می بینیم که مثلا پادشاهی به قدرت می رسد و قومی را از نقطه ای به نقطه دیگر کوچ می دهد یا حتی عده ای از خود مردم از ترس سپاه جدید خودشان کوچ می کنند. اساسا دو نوع مهاجرت وجود دارد مهاجرت انتخابی و اجباری . هر چقدر به دوران جدید نزدیک می شویم علل و عوامل مهاجرت پیچیده تر و متعددتر می شود و می تواند علتی مشخص و واهی داشته باشد و یا حتی دلایل مهم و عمومی . بهرحال علل و عوامل موثری براین پدیده تاثیر می گذارند به نوعی که می توان آن را مثل دیگر گزینه های فراروی فرد تعریف کرد. معمولا مهاجرت زمانی رخ می دهد و یا نرخ آن افزایش پیدا می کند که به نیاز و با نیازهای افراد پاسخ داده نمی شود. مثلا اگر شما در منطقه ای زندگی می کنید که به مسکن نیاز دارید اما این خواسته شما بی جواب می ماند برای یافتن مسکن وماوا مهاجرت می کنید. نیاز به کار نیز یکی از عوامل اصلی مهاجرت است . بیشتر کارگران شهرستانی و مهاجر در تهران برای یافتن کار به تهران مهاجرت می کنند. نیاز آنها در شهرستانها برآورده نمی شود و لذا آنها برای یافتن کار دست به مهاجرت می زنند. نیاز به رفاه و امنیت دلیل اصلی مهاجرت محسوب می شود. گاهی می بینیم که یک فرد فرهیخته و یا دانشمند دست به مهاجرت می زند. حال آن که در جامعه ای نسبتا مرفه و امن زندگی می کند. چرا او مهاجرت می کند. چون امکان کشف شهود ندارد.نیاز روانی و خواسته های این فرد با بقیه مردم فرق می کند او نیاز دارد که مثلا یک کتابخانه مجهز کنار دستش باشد اما وقتی می بیند کتابخانه مجهز ندارد، امکان دسترسی به اینترنت برایش مهیا نیست و نمی تواند نیازهای خود به پاسخهای مناسب بدهد دست به مهاجرت می زند. همه کسانی که مهاجرت می کنند قطعا درپی پاسخ دادن به نیازهای خود هستند این احساس نیاز می تواند منشاهای گوناگونی داشته باشد زمانی این احساس نیاز شدید پیش می آید که تغییرات اجتماعی مهمی رخ می دهد، جامعه دگرگون می شود یا این که نهادهای اجتماعی کارکردهای خاصی پدیا کرده و یا کارکرد خود را از دست می دهند و زیرساختها تغییر پیدا می کند. به عنوان مثال سالها پیش پدیده ای به نام تاکسی در تهران عمومیت نداشت . جمعیت کم بود7 تحرک چندانی وجود نداشت . محل کسب و منزل نزدیک هم قرار داشت و نیازی به نقل و انتقال نبود. اما با ازدیاد جمعیت ، توسعه شهری و عوامل دیگر باعث شد که افراد مجبور به تردد بیشتری در سطح شهر بشوند. حجره داری که سالها منزلش در کنار مغازه اش بود مجبور شد ت هر روز از مثلا فرمانیه تا بازار تردد کند، لذا به وسایل نقلیه عمومی روی آورد.وسایل نقلیه عمومی جوابگو نبودند تاکسی های بیشتری در شهر به حرکت درآمدند. درآمد تاکسی ها و مسافرکش ها بعضی از ساکنان شهرستانها را که درآمد درست وحسابی نداشتند قلقلک داد تا با فروش زارو زندگی خود به تهران مهاجرت کرده و مسافرکشی کنند. یعنی این تغییر اجتماعی اولیه باعث شد که مهاجرت شکل گیرد. به هر صورت مهاجرت پدیده ای اجتماعی است که به واسطه رویکردهای مختلف اجتماعی حادث می شود. تداوم و گسترش یکسری نیازها موجب پیدایش و ادامه رویه ای اجتماعی به نام مهاجرت می شود.
نوعی نگاه نسبت به مهاجرت وجود دارد که این پدیده را تحقیر و مذمت می کند. آیا این نوع نگاه مبنایی اجتماعی دارد؛
ببینید همانطور که گفتم مهاجرت پدیده ای اجتماعی است . ما نمی توانیم بگوییم مهاجرت ویژه افرادناتوان است یا این که افراد از وطن بریده و بی توجه به فرهنگ و مرز و بوم خود دست به این اقدام می زنند. نه خیر در حال حاضر مهاجرت به یک انتخاب تبدیل شده است . مهاجرت یک رفتار است نوعی کنش اجتماعی است و نباید آن را در دایره ارزشها و بد و خوب سنجید. مهاجرت رویکردی است که به یکسری از نیازهای افراد پاسخ می دهد ممکن است این نیازهای عاطفی باشند، اقتصادی باشند و یا منبعث از منشاء هایی سیاسی و فرهنگی باشند. بنابراین هرکسی که مثلا دم در سفارت یا کنسولگری برگه مهاجرت پر می کند لزوما آدم بریده از وطن نیست بکله به دنبال شرایط بهتری برای زندگی می گردد که البته ممکن است این ایده آل فقط تصوری برپایه تخیلات ما در دنیای زندگی می کنیم روزبه روز کوچکتر می شود بسیاری از مرزهای جغرافیایی و سیاسی در حال حذف شدن هستند و این پدیده منحصر به مرزهای جغرافیایی و رویکردهای فیزیکی نیست بلکه این واقعیتی است که دراذهان به شکلی جدی و ملموس تر اتفاق می افتد. پیدایش ماهواره های ارتباطی و تلویزیونی ، اینترنت باعث شده اند که این اتفاق رهایی از مرزها هرچه سریعتر رخ بدهد. به تبع این اتفاق دامنه خواسته ها و مطالبات هم افزایش یافته و متفاوت می شود. زمانی ما فقط روستایی داشتیم که در محدوده جغرافیایی محل سکونتمان حور داشتند درحالیکه الان شما می توانید پشت دستگاه زبانه بنشینید و دوستانی چون رابرت و ژانت و احمد دیوف در سرتاسر جهان پیدا کنید. خب طبعا تبادل آرا صورت می گیرد و به دنبال آن نوع نگاه و خواسته ها متفاوت می شود. یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر پدیده مهاجرت تغییر دید و زاویه نگاه افراد به زندگی است . بسیاری از مهاجرتها به خاطر تغییر دید و زاویه نگاهی است که فرد نسبت به زندگی پیدا می کند. نکته دیگری که جا دارد به آن توجه کنیم این است که اصولا فشارهای روانی بر افزایش نرخ مهاجرت و تشدید آن بسیار تاثیرگذار ببیند زمانی که یک فرد حس می کند در شرایط بدی قرار گرفتن به هر کاری دست می زند تا خود را از این شرایط خلاص کند ولو این که از چاله به چاه بیافتد. عموما اگر امکان برآوردن نیاز افراد در جامعه شان باشد آن افراد چندان به مهاجرت روی نمی آورند. وقتی افراد احساس هویت در جامعه داشته باشند و ببینند که در تحولات اجتماعی پیرامونشان نقش دارند، می توانند ابراز وجود کنند و نگران نباشند و به طول کل وقتی دو عامل رفاه و امنیت فراهم باشد دیگر دلیلی وجودندارد که افراد دست به مهاجرت بزنند به واقع آن زمان باید فرد را مواخذه کرد که چرا می خواهد مهاجرت کند.
تا آنجاکه ما می دانیم شما روی پناهندگان ایرانی در انگلستان مطالعه و تحقیقاتی داشته اید اگر ممکن است شمایی از وضعیت و دلایل مهاجرت آنها را برای مخاطبان ما تشریح کنید؛
شاید برای شما هم جالب باشد بدانید که من درخلال این تحقیق به نتایج جالب و عجیبی رسیده ام . اغلب پناهندگان ایرانی به دلایل بسیار ساده و پیش پا افتاده ای تن به سختی های مهاجرت داده اند. برعکس بسیاری که فکر می کنند اغلب کسانی که از ایران مهاجرت می کنند به دنبال آزادیهای نامشروع هستند باید عرض کنم که این رقم حداقل دربین مهاجران ایرانی مقیم انگلستان بسیار نازل و در حد 4تا 5ا درصد است . بسیاری از ایرانیان مهاجر مشغول تحصیل هستند و جالب است بدانید که حدود 35 درصد این افراد مطالعات آکادمیک و دانشگاهی دارند و در دانشگاه ها فعالند. ببینید دنبال یافتن مقصر نیستم اما مشکلی که اینجا مطرح است این که ما براساس نیازها برنامه ریزی نکرده ایم و به جای نگاه کلان به مسائل و موضوعات جامعه براساس تصورات فردی و گروهی یا صنفی برنامه تدوین کرده ایم و لذا ناخواسته و بدون توجه ، خودمان با دست خودمان افراد مستعد جامعه را به علت مهاجرت هدایت کرده ایم . با نگاهی واقع گرایانه به مسایل باید قبول کنیم که ما درست عمل نکرده ایم . ببینید بسیاری از ایرانیان مقیم خارج از کشور وضعیت مالی چندان ویژه ای ندارند بسیاری در حد متوسط و یا حتی پایین تر زندگی می کنند حال آن که در ایران شرایط و جایگاه بهتری داشتند.
بسیاری از ایرانیان مقیم که مثلا در اروپا راننده تاکسی هستند یا در ساندویچی کار می کنند پیش از این و در ایران استاد دانشگاه یا مدیرکل بوده اند. چه چیزی باعث شده که آنها به این شرایط رضایت دهند؛
جواب سوال چندان ساده نیست . ببینید برگردیم به همان دو عاملی که ذکر آن رفت امنیت و رفاه . شاید این افراد در ایران رفاه نسبی داشتند اما چون مثلا احساس امنیت شغلی نمی کردند می آیند و بین پرستیژ شغلی و ثبات تن به ثبات می دهند و با شرایطی بسیار پایین تر زندگی می کنند. وقتی در جامعه ای همه امنیت شغلی و ثبات دارند و از حمایت های دولتی برخوردارند و بین شغلها چندان تمایزی به لحاظ وجهه وجود ندارد فرد می آید و دو انتخاب به انتخاب نازل تر اما به ظاهر ماندگار تن می دهد. دو قطبی شدن جامعه ، ثروتمند شدن عده ای معدود و به دنبال آن فقیر شدن عده ای کثیر، افزایش فاصله طبقاتی و ناامیدی در میان اقشار جوان نسبت به آینده از جمله مهمترین دلایل افزایش این پدیده است که متاسفانه چندان جدی گرفته نمی شود.
بسیاری از ایرانیان سالهاست که مقیم سرزمینهای دیگرند، در آنجا زندگی کرده اند تشکیل خانواده داده اند و بچه دار شده اند. بچه هایی از پدر و مادری ایرانی اما بزرگ شده در غرب . این بچه های نسل دوم چه نگاهی به سرزمین مادری شان دارند؛ آیا می توان انتظار نوعی بازگشت را تصور کرد؛
این نسل دوم چون با فرهنگ و روابط اجتماعی غرب رشد کرده اند و با آداب و رسوم و آموزش و پرورش آنها نمو پیدا کرده اند طبعا آدمهایی هستند که مبانی زندگیشان به همان صورت نضج یافته است اما بالاخره در خانه این بچه ها با زبان دیگری هم آشنا شده اند که آن زبان پدر ومادرشان است . آنها فارسی شنیده اند، می دانند که سرزمین مادری دارند و یا بالاخره عمو، عمه و خاله ای در ایران دارند. هر چقدر هم که این بچه ها در کشور دومشان خودمانی شده باشند بالاخره احساس کنجکاوی درباره سرزمین مادری شان دارند که این کشور کجاست چقدر جمعیت دارد و مردم آن چگونه اند. ایرانی بودن بخشی از شخصیت این فرد است اما این بخش چگونه شکل می گیرد موضوعی بسیار مهم است که متاسفانه از دید مدیران فرهنگی ما پنهان مانده است . حرف های بسیاری زده می شود که ایرانیان مهاجر بیایند و در ایران سرمایه گذاری کنند. اما وقتی در طول این سالها ما هیچ کار فرهنگی برای حذب این عده نکرده ایم و اساسا آنها را در برنامه های فرهنگی مان نادیده گرفته ایم چطور انتظار داریم که آنها به ریسکهای مختلف تن بدهند و مثلا بیایند در ایران سرمایه گذاری کنند. بله این ایرانیان نسل دوم گوشه نظری به ایران دارند اما این احساس چگونه باید متبلور شود این احساس می تواند هم به شوق و هم تنفر تبدیل شود و این موضوع بسیار مهمی است که ما باید برای آن برنامه بریزیم و این احساس را شکل دهیم . چرا ما نباید بتوانیم ایرانیان را جذب کنیم ایرانیان فرهیخته و درعین حال دارای سرمایه ای که می توانند به کشور خدمت کنیم؛ چه دلیلی وجود دارد که ما با بی برنامگی و کوته نظری بیائیم و کشور را از خدمات این افراد که ایرانی اند و به ایران دین دارند محروم کنیم؛
آنها آرزو دارند به ایران بیایند اما باید شرایط را برای برگشت آنها آماده کنیم . این ایده که آنها نسل سوخته هستند ایده احمقانه ای است ما باید شرایط را مهیا کنیم که ایرانیان نسل دوم به برگشت رغبت نشان دهند. احساس تعلق اجتماعی چیزی است که باید ایجاد شود چه درمیان ایرانیان ساکن ایران و چه درمیان ایرانیان ساکن خارج کشور. این احساس تعلق به دنبال خودش احساس مسوولیت می آورد و مشارکت . حال آن که وضعیت اجتماعی موجود به گونه ای است که کسی در آن احساس تعلق اجتماعی نمی کند. کسی احساس مسوولیت نمی کند و می بینیم که اغلب افراد احساس مشارکت نمی کنند. این فرد می تواند انسان خوبی هم باشد حتی انسان متدین و درستکاری هم باشد اماچون احساس مشارکت و تعلق ندارد موجود اجتماعی کاملی نیست و با جامعه اش پیوستگی ندارد و لذا به راحتی از جامعه اش گسیخته می شود. نسل دوم نسلی هستند که با ایران بیگانه نیستند. اما این که این فضا و احساس را چگونه با خود داشته باشند، ایرانی بمانند و به ایران احساس تعلق کنند و نسبت به آن عرق داشته باشند و حتی جلوی تبلیغات منفی علیه ایران و ایرانی را بگیرند، موضوعی است که ما باید برای آن برنامه ریزی و اندیشه داشته باشیم . آنها می توانند سفیران فرهنگی و اجتماعی ایران باشند نرم افزاری ساخته می شود ازطریق آنان به ایران برسد. علم و رویکردهای علمی از طریق آنان به ایران سریعتر برسد اخبار علمی ایرانیان ازطریق آنها منتقل شود و به طور کل فضای ایران و ایرانی درمیان آنان موج بزند که متاسفانه فعلا چنین چیزی نه مورد توجه قرار گرفته و نه نسبت به ایجاد آن حساسیتی نشان داده شده است .
مهدی جدی نیا
jedinia@jamejamdaily.net
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها