گفتگو با جلال الدین فارسی ، بازتاب های متعددی داشت . بسیاری از آنها به صورت تلفنی ابراز گردید و برخی نیز به صورت مقاله و نامه .از آنجا که روزنامه جام جم مایل است
کد خبر: ۱۷۰۰۴

بحثهایی که در عرصه های سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی مطرح می شود ، مورد بررسی نقادانه قرار گیرد، مبادرت به انعکاس نظرات و دیدگاه های گوناگون می کند. آقای مهندس مهدی چمران (برادر شهید مصطفی چمران ) درباره گفتگو با آقای فارسی مقاله ای ارسال کرده است که خلاصه آن به نظر خوانندگان می رسد.در گفتگو با جناب آقای جلال الدین فارسی درخصوص یاسر عرفات و مبارزات علیه اسرائیل که در شماره 712روز شنبه 4آبان چاپ شد، مطالبی عنوان شده که قابل استفاده است ؛ ولی اشارات جنبی کوتاهی هم به دو شخصیت بزرگ انقلابی دنیای اسلام شده که هر دو مورد احترام فراوان شیعیان لبنان و ملت شریف ایران اسلامی هستند، که متاسفانه مصداق تحریف تاریخ یا قلب تاریخ است که به دور از انصاف است . گرچه سوابق مبارزاتی این دو شخصیت تاریخی و ماندگار، کاملا روشن است ولی اشارات مختصر و کوتاه جناب آقای فارسی به نکات اصلی اختلافات امام موسی صدر و دکتر چمران با گروههای چپ لبنانی و فلسطینی ، ایجاد شبهه کرده و متاسفانه گشودن تاریخ این حوادث امروز با همان اختصار میسر نیست و بایستی به حوادث امروز آن زمان بازگشت و با دقتی بیطرفانه آنها را بازخوانی کرد. در مقدمه بایستی گفت که عبارت «یاسر عرفات ، انقلابی باقی نماند»، حقیقتی است که شهید مصطفی چمران در روزهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی مطرح ساخت و برای آقای فارسی بسیار گران آمد. نکته دیگر آن که سازمان فلسطینی الفتح در میان شیعیان تشکیل نشد، بلکه یک سازمان فلسطینی بود که در آن مذهب جایگاهی نداشت . الفتح ، یک سازمان مذهبی ملی نبود؛ بلکه کاملا ملی بود و اصولا ایدئولوژی نداشت . همه سازمان های فلسطینی در آن زمان ایدئولوژی چپ و مارکسیستی و سوسیالیستی داشتند و تنها الفتح بود که ایدئولوژی نداشت نه آن که ایدئولوژی اسلامی نداشته باشد؛ بنابراین اسلام نه در ظاهر و نه در عمل جایگاهی در الفتح نداشت . جناب آقای فارسی در پاسخ این پرسش که جریان مبارزات اسلامی علیه صهیونیست ها از چه زمانی شکل گرفت ، بدون در نظر گرفتن همه تلاشها و مبارزات امام موسی صدر و دکتر چمران ، چنین می فرمایند: «و پیش از این که شهید چمران از امریکا به لبنان بیاید و در حرکت المحرومین جنبش امل سهم بگیرد، شهید محمد صالح حسینی اساسنامه حرکت المحرومین آقای صدر را نوشت ». تعبیر این که دکتر چمران از امریکا به لبنان آمده است تا در حرکت المحرومین و جنبش امل سهم بگیرد، تعبیری نیشدار است و درخورتامل .اولاحرکت المحرومین پیش از جنبش امل تاسیس شد و هر دوی آنها بعد از آمدن دکتر چمران به لبنان تاسیس شدند. ریاست آنها را امام موسی صدر به عهده داشت ؛ ولی سازماندهی و برنامه ریزی آن را عملا و به طور رسمی دکتر چمران هدایت می کرد. بنابراین دکتر چمران پس از آمدن به لبنان ، حرکت المحرومین را به ریاست و رهبری امام موسی صدر تاسیس کرد و بعد از تاسیس حرکت المحرومین ، بتدریج از جوانان آن حرکت ، عده ای را انتخاب و پس از تعلیمات نظامی ، جنبش امل را به ریاست امام موسی صدر و رهبری او سازماندهی و به وجود آورد. بنابراین بعد از امام موسی صدر (رهبر مفقود شیعیان لبنان ) دکتر چمران مهمترین و اصلی ترین پایه گذار جنبش امل بود. در زمانی که متاسفانه دراردوگاه های مارکسیست های لبنانی و فلسطینی و حتی الفتح از نماز و روزه خبری نبود، این جوانان مومن با نماز جماعت و دعای کمیل و زیارات و ادعیه آشنا و همراز بودند. موضوع دیگر که حاکی از بی اطلاعی یا به فراموش سپردن تاریخ است ، موضوع اتهام بی اساس است که جناب آقای فارسی به امام موسی صدر و شهید دکتر چمران می زنند، که واقعا باورنکردنی است . می فرمایند که اینان از مسیحیان لبنان در جریان جنگهای داخلی لبنان حمایت کردند. جالب اینجاست که آقای فارسی بعد از گذشت حدود 26سال هنوز هم در جو همان دوران سیر می کنند و تحت تاثیر شدید تبلیغات جناح چپ فتح قرار دارند و همان سخنان و دروغها و تهمت های ناروایی را که کمونیست های آن روز لبنان مطرح می ساختند، تکرار می کنند. اولا فتح را به عنوان خط دهنده و اصلاح کننده امام موسی صدر معرفی می کنند که این خلاف حقیقت است و کاملا برعکس است . امام موسی صدر تلاش فراوان داشت که فتح را از پیمودن راه چپ و جنگ داخلی لبنان برحذر دارد . در تمام دوران های جنگ داخلی لبنان ، امام موسی صدر سعی کرد تا الفتح در دامان احزاب چپ لبنان نیفتد و این تلاش او را همه می دانستند و یاسر عرفات و ابوجهاد و تعدادی دیگر از رهبران فلسطینی نیز چنین عقیده ای داشتند. جنگ داخلی لبنان دارای 3دوره است ؛ در دوره اول ، جنگ میان مسیحیان و مسلمانان است که تا یک سال مقاومت فلسطین سعی کردند خود را در جنگ داخل نکنند؛ ولی بالاخره با توطئه های احزاب چپ ، وارد جنگ شدند و در کشت و کشتارهای خونین به جایی نرسیدند و شکست بزرگ روحی را سبب شدند. سپس سقوط 2منطقه مسلمان نشین «مسلخ » و «کرنتینا» است که مسیحیان قتل عامی به راه انداختند و جنایات فراوانی را مرتکب شدند و بر روی کشته های مسلمان به رقص و پایکوبی و میگساری پرداختند. پس از سقوط مسلخ و کرنتینا به شیاح و سایر مناطق شیعه نشین بیروت حمله شد و در شیاح قهرمان ، تنها رزمندگان شیعی حرکت المحرومین با جانفشانی مقاومت کردند. همه احزاب چپ گریختند و سپس مناطق دیگر شیعه نشین مورد هجوم کتائب (فالانژها) قرار گرفت و به دنبال آن ، بیروت به محاصره کتائب در آمد. سرتاسر بیروت در زیر رگبار گلوله های کتائب سوخت و به مناطق مرزی شیعه نشین هجوم آورده می شد. بیروت در آستانه سقوط قرار گرفت و روحیه مسلمانان ضعیف بود و افراد مسلح گروه گروه فرار کردند. هر دم ترس این را داشتند که برج حمود، تل زعتر، جسر باشا به سرنوشت مسلخ و کرنتینا دچار شوند. در چنین زمانی کنگره عرمون (در محل سکونت مفتی حسن خالد، رهبر مذهبی اهل تسنن ) با حضور همه رهبران جبهه مسلمانان از جمله یاسر عرفات ، کمال جنبلاط، حسن خالد، امام موسی صدر، صائب سلام و... تشکیل یافت تا برای نجات جبهه مسلمانان چاره اندیشی کنند. این کنگره چند روز ادامه یافت و هیچ راه علاجی جز توسل به دولت سوریه نیافتند. سوریه ابتدا این درخواست را رد کرد؛ ولی کنگره عرمون از دوستی امام موسی صدر با حافظ اسد و شخصیت بالای او استفاده کرد و به امام موسی صدر فشار آورد تا به سوریه برود و موافقت حافظ اسد را جلب کند. امام موسی صدر با وجود بارش رگبار گلوله مسلسل های کتائب ، از راه جبل به سوریه رفت و پس از بحثهای فراوان ، بالاخره حافظ اسد درخواست کنگره عرمون را پذیرفت . روز بعد 12هزار نفر «جیش التحریر فلسطینی » که تحت نظر سوریه بودند از 3نقطه وارد بیروت شدند و بیروت را از محاصره و سقوط نجات دادند و حتی گروهی از آنان به زغرتا، زادگاه و مرکز اصلی قدرت سلیمان فرنجیه ، رهبر مسیحیان حمله کردند. پس از این حمله ، مسیحیان آتش بس را پذیرفتند و بعد از آن به پیشنهاد حافظ اسد، قانون اساسی با 14ماده تنظیم شد. ابتدا مسیحیان نپذیرفتند؛ ولی با ورود عبدالحلیم خدام و فشار سوریه ، آنان نیز پذیرفتند و به این ترتیب قوانین لبنانی که همگی به نفع مسیحیان بود تا اندازه ای به نفع مسلمانان تعدیل شد و رفت تا مسلمانان و بخصوص شیعیان به بخشی از حقوق از دست رفته خود دست یابند. ولی توطئه ها برای شکستن آتش بس و برافروختن مجدد آتش جنگ شروع شد. عراق نمی خواست سوریه به عنوان قهرمان و این که جان مسلمانان را نجات داده است ، مورد احترام همه معرفی شود؛ لذا همین امر موجب شد تا اختلافات قبلی عراق با سوریه به لبنان نیز کشیده شود. آرام آرام جنبلاط، رهبر حزب تقدم اشتراکی و همچنین سایر احزاب چپ شروع به مخالفت با قانون اساسی و سوریه و امام موسی صدر کردند. با این که خود آنها موکدا خواسته بودند که سوریه دخالت کند تا جبهه مسلمانان از شکست و نابودی رهایی یابد، متاسفانه درگیری بین فلسطینی های طرفدار سوریه (الصاعقه ) و فلسطینی های طرفدار عراق (جبهه التحریر العربیه ) و سایر چپی های لبنانی و فلسطینی ، آغاز شد به گونه ای که رهبری مقاومت فلسطینی نیز قادر به کنترل آنها نبود. بعضی از کادرهای ذی نفوذ فتح بخصوص ماجدابوشرار که مسوولیت تمام مطبوعات فلسطین و دستگاه تبلیغاتی وفا را به عهده داشت ، بر این آتش دامن زدند و انفجار بین سوریه و فلسطینی ها را سبب شدند. وقتی اختلاف بین احزاب چپ و سوریه اوج گرفت و آنان به جان هم افتادند؛ کتائب هم از موقعیت سوءاستفاده کرد و جنگ میان مسیحیان و مسلمانان حدودا پس از گذشت یک ماه و نیم ، مجددا شروع شد. در اینجا تاریخ لبنان به یک نقطه بحرانی می رسد، «امام موسی صدر برای مصالحه بین مقاومت فلسطینی و سوریه موضع می گیرد؛ در حالی که تمام احزاب چپ ، جنبلاط و جبهه الرفض بر ضد سوریه بشدت مبارزه می کنند... و در همین زمان است که جنگهای جبل در لبنان شروع می شود.» سوریه با این جنگها مخالف بود و می گفت نیروهای سوری به لبنان آمدند تا صلح برقرار کنند و قرار گذاشته شد که جنگ متوقف شود؛ بنابراین در هر کجا که جنگ باشد با آن مخالفیم ؛ ولی احزاب چپ به رهبری کمال جنبلاط انفجار را در جبل لبنان شروع کردند و سوریه هم که با ورود فلسطینی ها به جنگ مخالف بود، مرزهای خود را به روی فلسطینیان بست . تبلیغات شدیدی در لبنان علیه حافظ اسد شروع شد که حتی احزاب چپی ، که خود ضد دین بودند، او را به بی دینی متهم ساختند. اختلافات پنهان و درونی میان مقاومت فلسطین و سوریه مورد سوئ استفاده احزاب چپ قرار گرفت و این اختلافات تشدید شد. امام موسی صدر بشدت از برخورد سوریه و مقاومت فلسطین جلوگیری می کرد و هم به سوریه و هم به یاسر عرفات می فهماند که این جنگ به نفع اسرائیل است و جبهه مسلمانان ضرر بزرگی را متحمل می شود و مقاومت نابود می شود. یاسر عرفات خود قبول داشت ، ولی کادرهای پایین تر فتح که چپی بودند، نمی پذیرفتند، بالاخره 2افسر بلندپایه و معروف سوری که یکی از آنها قهرمان جنگهای جولان علیه اسرائیل بود، پس از ملاقات با ابوعمار درصبرا هنگام بازگشت از سوی جبهه `الشعبیه بدون هیچ دلیلی جیپ آنها را به وسیله بازوکا هدف قرار دادند و کشته شدند. نظیر این درگیری ها علیه سوریه باز هم صورت پذیرفت و سوریه علاوه بر 12هزار جیش التحریر، تعدادی سرباز سوری هم برای تقویت به لبنان فرستاد. بخشی از نیروهای سوریه به صیدا رفتند و در حالی که مورد استقبال واقع شده بودند 6تانک و چند کامیون آنها در وسط شهر مورد کمین احزاب چپ واقع شد و به آتش کشیده شد و 52نظامی سوری بدون آن که یک گلوله شلیک کرده باشند، کشته شدند و فرمانده آنها که برای پاسخ استقبال مردم از تانک بیرون آمده بود، از شدت ناراحتی خودکشی کرد. بنابراین سوری ها کنار صیدا سنگر گرفتند و صحنه به یک جنگ توطئه آمیز تبدیل شد. امام موسی صدر 7بار به سوریه سفر کرد و 2بار یاسر عرفات را با خود برد و با حافظ اسد ملاقات کرد تا بتواند آتش جنگ میان سوریه و فلسطینی ها را خاموش سازد. تا آن که بالاخره با درخواست یاسر عرفات ، طرح صلح جدیدی را اجرا کرد و این توطئه خطرناک ادامه نیافت . باز هم دکتر چمران که خود در قلب این ماجرا بود و در درگیری ها و جنگها نه تنها حضور داشت بلکه فرماندهی را نیز به عهده داشته است ، نه آن که از رادیوها شنیده باشد و همچون آقای فارسی تحت تاثیر تبلیغات دروغین و پرهیاهوی چپ قرار بگیرد، چنین می گوید: «حدود 2روز پیش (سال 1976یک سال و نیم بعد از شروع جنگ داخلی ) ابوعمار بعد از سفری طولانی که در خارج کرده بود پیش امام موسی آمد، با ابوحسن سلامه ... و گفت : از تو می خواهیم که دوباره به سوریه بروی و بین ما و سوریه ایجاد صلح و آرامش بکنی ؛ برای این که ما مطمئن هستیم تمام دولت های عربی می خواهند ما را بکوبند و بهترین دوست ما سوریه است ... امام موسی می گوید: من 6یا 7بار رفتم و آمدم و بین شما صلح و آرامش برقرار کردم ؛ اما روزنامه های شما، جوانان شما، ماجد ابوشرار شما به شخص من و حرکت محرومین فحش دادند و گفتند که ما دست نشاندگان سوریه هستیم ، چه انتظاری داری که دوباره به سوریه بروم ؛... این موضوع در روزهایی بود که بنزین در بیروت وجود نداشت ، ابوعمار ماشین و افراد مسلح خودش را در اختیار امام موسی گذاشت تا امام را به مرز سوریه بردند. او به سوریه رفت و با حافظ اسد صحبت کرد و طرح مصالحه جدیدی را ریخت . ملاحظه فرمایید که در همان زمان هم تبلیغات زیر نظر ابوشرار در فتح و احزاب چپ ، نظیر همین تهمت هایی را که جناب آقای فارسی مطرح ساخته اند، به امام موسی نسبت می دارند؛ ولی حقیقت چیز دیگری بود که روشن است و ایشان هنوز هم بعد از این همه روشنگری ها و بعد از آن که همان نیروهای چپ به اشتباه خود پی برده اند، همان تهمت ها را بدون دلیل تکرار می فرمایند. باز هم دکتر چمران می گوید: «ولی باید بگویم که در جنوب لبنان و بعلبک ، مردم دل خوشی از فلسطینی ها ندارند و مشکل ترین کار ما این است که به آنها بگوییم که امام موسی و ما و حرکت المحرومین و حرکت امل و طایفه شیعه با مقاومت همکاری می کنیم و مقاومت برای ما شعله مقدسی است . اگر کسانی توطئه می کنند، افرادی مانند جنبلاط هستند و غیره ... این ها به مقاومت فلسطینی و نام فلسطین ، خیانت می کنند و ما باید از مقاومت دفاع کنیم .» حال منصفانه است که این همه تلاش و حق طلبی و عدم دنباله روی از شعارهای تند و پوچ احزاب چپ را که دنبال منافع شخصی خود بودند و با خون کشته شدگان بخصوص در مناطق شیعی تجارت می کردند، همکاری با مسیحیان و یا تابعیتی از سوریه را قلمداد کنیم؛ ببینیم حتی یاسر عرفات که آن روزها رهبر بلامنازع مقاومت فلسطینی و فتح و مورد تکریم آقای فارسی بوده است ، در مقابل چمران چه می گوید:یک بار در حضورابوعمار(یاسر عرفات) بشدت عصبانی شدم و به او سخت تاختم ، در حالی که ابوحسن ، ابوولید و چند نفر از کمیته مرکزی مقاومت نشسته بودند... به او گفتم چطور اجازه می دهی که رادیوهای چپ و روزنامه ها حتی ارگان مقاومت فلسطینی (فلسطین الثوره) به امام موسی فحش بدهند، دروغ بگویند، تهمت بزنند و فرمان قتل جوانان را صادر کنند؛ چرا، جلوی این رذالت ها و خیانت ها را نمی گیری؛ چرا سکوت کرده ای؛ او با کمال ناراحتی گفت ، کسانی که به شما فحش می دهند به من بیشتر فحش می دهند، مرا نیز جاسوس می خوانند، به من نیز نسبت خیانت می دهند و کاری از دست من ساخته نیست ... به او گفتم این کمونیست ها به اسلحه مقاومت مجهز شده اند و ما را می کوبند و این بزرگترین ظلم تاریخ است . او گفته های مرا قبول کرد و حتی رجل دوم مقاومت ، ابوجهاد، می گفت هر حمله و هجومی به شما همچون خنجری بر قلبم می نشیند...» دکتر چمران پس از مصالحه سوریه با فلسطینی ها به ابتکار امام موسی و به درخواست یاسر عرفات ، چنین می گوید: سرانجام با تلاش فراوان امام موسی ، انفجار میان مقاومت فلسطینی و سوریه خاتمه یافت ... ولی دوستان ، امروز همه چپی ها، همه کمونیست ها، حتی جبهه شعبیه ، حتی شخص جورج حبش ، تمامشان به سوریه رفتند و با اظهار پشیمانی و ناراحتی از عمل سابق خودشان با حافظ اسد صلح کردند.در حال حاضر تمام احزاب چپ معتقدند که اگر سوریه به کمک آنها نشتابد، مسیحیت و اسرائیل مسلمانان را قتل عام می کنند؛ ولی چه کسی با چه قدرت روحی می توانست این مسیر خطرناک توطئه را تغییر بدهد؛ هیچ کس جز امام موسی صدر! به طور خلاصه باید قاطعانه گفت که تحلیلهای مطرح شده ، متاسفانه همه اشتباه است . در هیچ جای تاریخ جنگهای داخلی لبنان چنین نبود که شیعیان از جبهه جنگ با فالانژها خارج شوند؛ بلکه باز هم خیانت احزاب چپ و همکاری پنهانی بعضی از آنان با فالانژها سبب سقوط نبعه شد که داستان حماسه های شورانگیز شیعیان در نبعه بویژه دکتر چمران در ورود به نبعه و جریان غم انگیز و تاسف بار خیانت احزاب چپ شنیدنی و خواندنی است که دراین مقاله نمی گنجد. دکتر چمران سهم مبارزات خود را در لبنان جز وصل به معشوق نمی خواهد، او خالصانه راه شهادت را می پیماید، در همه جا مقابل اسرائیل می ایستد و می جنگد. او پس از یک هفته استقرار نیروی زرهی اسراییلی بر تپه های «رب ثلاثین »، آنها را با نبردی حماسه انگیز بیرون می راند و همچنین در نقاط مختلف و سنگرهای خطرناک بیروت بر علیه فالانژها می جنگد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها