جلال الدین فارسی سالهاست که درباره مسایل سیاسی داخلی ، سکوت پیشه کرده و به غیر از یکی دو اظهار نظر جزئی درباره مسایل روز که آن هم اخیرا مطرح شده ، اثری از او درمطبوعات یافت نمی شود.با این حال سخنان او نشان می دهد که خود را از عالم سیاست بازنشسته نکرده
کد خبر: ۱۵۷۳۱
و در این باره گفتنی هایی دارد. داوری در باره اظهار نظرهای او را به خوانندگان وا می نهیم .
رزیابی شما از عملکرد اخیر رئیس دولت خودگردان چیست؛
به اعتقاد من برخی از رهبران فلسطینی ، از آرمان های خود دست برداشته اند، این به روحیات و میزان ایمان و تقوای آنها برمی گردد. وقتی روحیات انسان ، خیلی تنزل کند به مرتبه ضعف الایمان می رسیم و اضعف الایمان فاصله ای با نفاق و کفر ندارد. اضعف الایمان یعنی وقتی که انسان ته قلبش و با عواطفش ، با کفر، استکبار، طاغوت ، صهیونیسم ، اسرائیل و ستمگران مبارزه نکند. کسی که حتی با عواطفش هم نسبت به این کافران کینه نداشته باشد، از ایمان خارج شده است . باید مراتب و درجات ایمانی و انسانی آنها را نسبت به واکنش هایشان در برابر اسرائیل ، استکبار جهانی ، امریکا، ستون پنجم امریکا و... بسنجید. آن وقت می توانید به آن نمره دهید و درجه و مرتبه اش را معین کنید. حالا اینها چه می کنند؛! امروزه برخی از رهبران فلسطینی منش ارتجاعی دارند. می خواهند از پیروزی ملت فلسطین و امت اسلام و مستضعفان جهان جلوگیری کنند. می خواهند به پیروزی کوچکی برسند که در چنگ خودشان باشد و خود حاکم شوند و ادعا کنند یک کشور کوچک فلسطینی به اندازه اردن درست شده است که متعلق به «من » است . با این ایده نتیجه آن می شود که می رود و دست بیوه آن صهیونیست را می بوسد. چه زمانی این کار را می کند؛ زمانی که ملت فلسطین به خدا و انقلاب ایران متکی است و مسیر پیروزی را روز به روز بهتر طی می کند. اینها می خواهند از سیر تکامل تاریخ جلوگیری کنند و تاریخ را متوقف سازند. همان گونه که جبهه ملی و نهضت آزادی در ایران می خواستند تاریخ را به عقب برگردانند. به اعتقاد من عرفات ، الان کارکرد ضدانقلابی دارد. ظاهرا درون حاکمیت فلسطینیان است ، اما در عمل ، روند انقلاب فلسطین را با مشکل روبه رو می کند.
وجه شباهت این دو چیست؛
جبهه ملی و نهضت آزادی زمانی که ملت ایران داشت در انقلاب پیروز می شد می گفتند نه ، الان بگذارید شاه انتخابات انجام بدهد و ما به مجلس برویم .... من نوشته ای دارم که مربوط به زمانی است که امام تازه از نجف به پاریس تشریف برده بودند. در همان موقع هم جبهه ملی از تسلط بر قوه مجریه دم می زد. ولی این مساله را در فروردین 57آشکار کردند و گفتند ما باید قوه مجریه را بگیریم . یعنی نیروهای مسلح ، نیروهای انتظامی و سازمان اطلاعاتی و تشکیلات اجرایی کشور، مجموعه ای بود که آنها در تسخیر آن طمع کرده بودند. این خواسته در کوتاه مدت و به طور مقطعی برای آنها امکانپذیر شد امام در برابر اینها سیاست گام به گام در پیش گرفت . آن زمان که می توانست حاکمیت شاه را سرنگون کند، سرنگون کرد؛ اما در تشکیل حکومت ، اول به بازرگان و دار و دسته او گفت بیایید حکومت کنید. بعد به مرحله ای رسید که دید می تواند احکام بهتر بیاورد و یک گام فراتر رفت و آنها را طرد کرد. یک بار دیگر حکومت را به بنی صدر سپرد، این گامها همه حساب شده برداشته می شد. وقتی همه اینها تجربه و امتحان خود را پس دادند، آن وقت گفت : باید حزب الله حاکم باشد. گفت همه نمایندگان مجلس باید مکتبی باشند. امام فرمود در وزارتخانه ها و تمام دستگاه ها نگذارید انسان غیرمکتبی راه پیدا کند. امام در وصیت نامه اش تاکید کرد نگذارید انقلاب به دست نااهلان بیفتد.
در سالهای اخیر، بحث مطرح شدن چهره های ملی مذهبی جدی تر شده . تحلیل شما چیست؛
اینها می خواهند انقلاب اسلامی را در سطح یک نهضت ملی که مربوط به شرایط ضعف مردم و شرایط نیمه آگاهی و نیمه ایمانی مردم است تنزل بدهند، در حالی که گروههای متدین و انقلابی کشور ما نمی پذیرند به گذشته برگشت کنند. به گمان من اینها هیچ کدام مصدقی هم نیستند؛ برای این که اگر مصدق زنده بود، اول انقلاب خودش را سرباز انقلاب معرفی می کرد. زیرا ملت ایران در زمان دولت مصدق آمادگی شهادت درراه طرد استعمار انگلیس را نداشت . هفت - هشت نفر و حداکثر 20نفر در 30تیر به شهادت رسیدند. این تمام توان ملت ایران در آن مقطع زمانی بود. در کودتای 28مرداد، دیگر مردم آگاهی بالایی داشتند و نهضت ملی را متعلق به خود می دانستند، مقاومت می کردند و کودتاچیان را در هم می شکستند؛ اما این کار را نکردند؛ زیرا ملت امروز ما، ملت دیروز نیست . اما الان چرا نام مصدق و نهضت ملی را می برند؛ برای این که می خواهند ما را به 30یا 50سال پیش تنزل بدهند. اگر ما به آن وضع تنزل کنیم 50سال تاریخ ما محو می شود. در واقع ، اینها می خواهند ما را مانند دوران نهضت ملی پایین بیاورند و حتی مانند دوران مشروطیت تنزل بدهند، تا خود جایگاهی بیابند.
اما بخشی از این طیفهای ملی و مذهبی با برخی عناصر سیاسی که قبلا انقلابی و رادیکال بوده اند، پیوند خورده اند. این طور نیست ؛
من با این تعبیر که این عناصر انقلابی بوده اند، مخالفم . اینها درون بدنه نظام نیستند، اصلا از اول هم نبودند. اگر تاریخ ماههای اول انقلاب را مرور کنید، می بینید وقتی که کمیته ها تشکیل شدند، افراد مخلص و پاک آمدند و افراد ناجور هم آمدند. بارها کمیته انقلاب اسلامی تصفیه شد و حتی در آخرین تصفیه ها مسوولان رده های بالا پیدا شدند که خیلی کارها را برای پول گرفتن انجام داده بودند. چند روز اصلاح نکردند و ریش گذاشتند و شدند حزب اللهی ! ما هم که معمولا حکم به ظاهر می کنیم . اصلا در آن زمان فرصت بررسی نداشتیم ، می گفتیم همه اینها اصلاح شدند، برای این که خیلی ها در روند انقلاب تغییر کردند و اصلاح شدند. وقتی انقلاب رخ داد، عده زیادی از افرادی که فاسد بودند، راه صلاح پیش گرفتند. ولی چون این توفیق خوب مدیریت نشد، ادامه پیدا نکرد. انسان تغییرپذیر است و در طول زندگی اش می تواند مستکبر بشود، دنیادار بشود، انسان راستین بشود، به حیات طیبه ارتقا یابد و دیندار شود، جانور محض بشود و دون جانور بشود. در انقلاب ، بعضی ها سابقه دروغین برای خود درست کردند. بعضی روزنامه ها چیزهایی درباره گذشته و اظهارات این افراد می نویسد. که آدم تعجب می کند. افرادی به دروغ می گویند ما این کارها را می کردیم ، گروه فلان بودیم ، در زندان چه ها که نمی کردیم و بعد از زندان آموزش می دادیم و... اینها از اول هم به این مسائل معتقد نبودند. متاسفانه رابطه سابقه دار برخی افراد با عناصر انقلابی در زندان های شاه باعث شد که بتوانند به شکل خزنده در انقلاب وارد شوند اینها از اول هم انقلابی نبودند. از اول هم ایمان نداشتند. بیشتر اینها از اول هم همین بودند که امروز هستند. حال ممکن است ماهیت آنها بیشتر ظاهر شده باشد. زمانی برایشان فایده نداشت خودشان را رسوا کنند، اما الان برایشان منفعت دارد. این که یکدفعه شروع کردند به نوشتن مقالات و گفتن حرفهایی که مغایر اصول اسلام و انقلاب است ، نشان می دهد اینها از ابتدا معتقد نبودند، نه این که حالا تغییر نظر داده اند.
افراد و گروههایی که بعد از دوم خرداد بر سر کار آمدند، تازه از راه رسیده نبودند. بعضی از آنها در دولتهای قبلی صاحب منصب بودند. اما به هر حال ژست مخالف گرفتند رای هم آوردند.
شاید مردم خواستند اینها را دوباره آزمایش کنند. البته رای دادن مردم عوامل مختلفی دارد. یکی این که اینها مقداری مظلوم واقع شدند. دلایل رد صلاحیت بسیاری از اینها گفته نشد. معایب و خطاهایی که اینها مرتکب شده بودند، پوشیده ماند. چون سیره نظام این است که اینها را پنهان بکند و البته درست هم هست ، چون یکی از مصادق اشاعه فحشای سیاسی همین هاست . منبع پولهایی که در برخی انتخابات ها خرج شد، پنهان مانده است . هیچکس هم نگفت این میلیاردها را چه کسی خرج کرده است ، ولی نظام اینها را پرده پوشی کرد. اما مردم از خیلی چیزهایی که پرده پوشی می شود به تدریج آگاه می شوند و به تدریج هم یقین می کنند که باز مصلحت های بالاتری بوده که اینها را پوشانده است . اما سرانجام مردم به مصالح به منافع خودشان می اندیشند و هم به مصالح و منافع نسلهای آینده یک نکته دیگر هم هست . روانشناسانی که مسائل اجتماعی را بررسی می کنند بر پایه تجارب خود می گویند عامه مردم با کسی که از آنها خیلی فاصله داشته باشد و خیلی برتر باشد،رای نمی دهند و او را به ریاست و مدیریت خود قبول نمی کنند. کسی را که به آنها نزدیکتر باشد قبول می کنند.
تحلیل شما از انتخابات بعدی چیست . بعضی می گویند مردم از هر دو جناح خسته شده اند و به جریان سوم روی می آورند؛
اولا این که هیچ جریان منسجمی تحت عنوان راست یا چپ و حتی اصلاح طلب وجود ندارد. ما یک چیز داریم به نام انقلاب و اسلام ناب و یک میراث فرهنگی توحیدی . ما در امتداد جریان و میراث توحیدی قرار داریم . از طرف دیگر یک سنت شرک و الحاد هم وجود دارد، توجه می فرمایید واقعیت هایی که در طول تاریخ بوده است ، الان هم در جامعه ما هست . در حال حاضر هم راست و چپ هیچکدام نه نماینده الحادند نه نماینده جریان توحیدی . اما در کنار این مساله یک جریان غیرانقلابی هم هست . این جریان غیرانقلابی جریان جانورسان است . او به زندگی جانوری اکتفا کرده و همیشه می رود زیر سلطه . بخشی از همین آرائ دوم خردادی هم متعلق به همین جریان زیرسلطه است . این جریانی است که می خواهد به زندگی پست قناعت کند و به رشد معنوی هیچ حساسیتی نشان نمی دهد. نکته مهم این است که این جریان ، قابل بهره برداری سیاسی است . وقتی برخی از همین مردم با انقلاب همراه شدند و طاغوت را شکست دادند، وقتی به زندگی خود بازگشتند می گفتند: ای داد بیداد گوشت زمان شاه ارزان بود و... زمانی که در سالهای دفاع مقدس اجناس کوپنی شده بود در صف کوپن می گفتند: زمان شاه چقدر اینها ارزان بود، اینها جانورسانند. گاهی با جریان انقلاب همراه می شوند، گاهی نه ، به ضد انقلاب و به دشمن می پیوندند. ما انسان های دنیادار را هم داریم . همان مرفهان بی دردی که امام راحل می گفت . قرآن هم می گوید. اینها همواره یکی از مخالفین انقلاب ها و انبیائ و ادیانند. هیچ وقت هم دیندار نمی شوند. پس ما آدمهای مختلف داریم . تبلیغات چگونه باشد و کدام علایق را بخواهید شما جلب کنید. شما شعارهایی می دهید بعد هم عمل نمی کنید، ولی رای مردم را جلب کرده اید و برنده شده اید. اینها طوری تبلیغ کردند که هرکس تصور کرد علایقش با آنها همخوان است . اینها برای این که چیزهای تبلیغاتی مختلف دارند در آینده هم اگر فرصت پیدا کنند مردم را گمراه می کنند، باز یک عده دنیاطلب مصدر کار می نشینند و آرائ مردم را کسب می کنند، بعد هم مردم می بینند که دروغ می گویند.
آیا این روند سعی و خطا را می توانیم دایما در حکومت تکرار بکنیم؛
نمی توانیم تکرار کنیم.
پس چاره چیست؛
چاره همین است که درست قانون اساسی را اجرا بکنیم . اگر صلاحیت کسی را در سطح نمایندگی مجلس نمی دانیم نباید اجازه بدهیم وارد صحنه بشود و بتواند مردم را فریب بدهد .
اخیرا قانونی برای افزایش اختیارات رئیس جمهوری تقدیم مجلس شده ، شما درباره آن چگونه فکر می کنید؛
امکان پذیر نیست که چیزی برخلاف قانون اساسی بوجود بیاد. تابه حال هم خیلی از این جور لوایح به مجلس برده اند؛ اما کسانی که این انقلاب را برپا کردند، چیزی تصویب شود.اصلاح طلبان در این دوره ای که به قدرت رسیدند آمدند ابزار تثبیت قدرت خودشان را مطبوعات قرار دادند اما تجربه کردند و دیدند که مطبوعات ابزار قابل اتکایی نیست . بعد شروع کردند در سیستم های اقتصادی و سیاست خارجی نفوذ کردند تا مقاصد خودرا از این طریق جلو ببرند. زیرا این دو موقعیت خیلی برای مردم ملموس نیست و بنابراین آنها می توانند موفق تر عمل کنند. اما اصلا انسجامی میان اینها وجودندارد که بتوانند این کار را پیش ببرند. این ها به خاطر اهدافشان هیچوقت با هم اتحاد پیدا نمی کنند. اینها به طرف تلاشی و اضمحلال می روند. در همین شورای شهر ببینید چگونه به جان هم افتاده اند. شورای شهر نشان داد که اصلاح طلبان بهتر بگوییم مدعیان اصلاح طلبی تحمل خودشان را هم ندارند پس چطور می توانید انتظار داشته باشیم اینها بتوانند با برنامه و انسجام به فتح سنگر به سنگر موفق شوند.
و به عنوان آخرین سوال شنیده ایم ، مشغول تالیف هستید. چه می نویسید؛
من 3جلد کتاب دارم به نام تعالی شناسی . در آخرین کتابم آزادی ، انقلاب و سیر تقرب الی الله و این که چگونه این 3واقعیت یکی در بطن دیگری قرار دارند، بررسی شده است . آزادی و انقلاب 2واقعیتند که در بطن واقعیتی بنام سیر تقرب الی الله یعنی دین داری قرار دارند. اینها بصورت سی وچند درس هست که در یک کتاب آماده چاپ می شوند. کتاب دیگری هم دارم که در آن تاریخچه آزادی از 3هزار سال پیش مورد مطالعه قرار گرفته است . کتاب نیمه کاره دیگری هم دارم که درباره فلسفه حقوق و فلسفه سیاست است . نظام اسلامی را تشریح کردم و با تمام نظامهایی که در دنیا هست تطبیق کردم .
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها