یه روز یه آقای کارگزار تکنوکرات با یه خانوم روشنفکر تصمیم گرفتن خوشبخت بشن در نتیجه یه کانون گرم خانواده تشکیل دادن و شروع کردن به گفتمان با همدیگه
کد خبر: ۴۸۸۸
خانومه گفت : دخترمون باید لیسانسیه هنرهای تجسمی بشه .آقاهه گفت : پسرمون باید دکترای مهندسی کامپیوتر بشه .خانومه گفت : دخترم باهاس دوچرخه سوار بشه .آقاهه گفت : پسرم باهاس دیپلماسی خارجی یاد بگیره .خانومه گفت : از کجا معلوم بچه مون پسر باشه ؛آقاهه گفت : از کجا معلوم بچه مون دختر باشه ؛بالاخره در یک صبح دل انگیز بهاری بچه شون به دنیا اومد.باباش گفت : ماشاءالله چشمای بادومیش به خودم رفته .مامانش گفت : الهی ناز بشه ، لبای غنچه اش به خودم رفته .باباش گفت : کاش پسرم دختر بود.مامانش گفت : ولی خوب شد دخترم پسر شد.بعد از هفت ماه و سه روز عمه و عمو و دایی و خاله و اقدس و اکبر و اصغر و عباس جمع شدن و قرار شد واسه پسره اسم بذارن.عمه جان گفت:اسمشو بذاریم قدرت ، ماشاءالله خیلی پسرم زور داره عمو جان گفت : نه خواهر، قدرت چیه ، زمونه عوض شده . اسمشو بذاریم داریوش که معلوم شده پسرم ایرونی یه .دایی جان گفت : آقا جان ! داریوش چیه ، این پسر از همین الان پشت لبش داره سبز می شه ، معلومه از اون چپ های مبارز می شه ، اسمشو بذاریم روزبه که بچه ام رو کارگران و دهقانان هم دوست داشته باشن.خاله جان گفت : داداش ! همون شما یکی توده ای بودی برا هفت پشتمون بسه ، اسمشو بذاریم بیل که مثل بیل گیتس پولدار بشه و مملکت رو به رفاه برسونه .اقدس گفت : خواهر! آخه بیل هم شد اسم ؛ اسمشو بذاریم وحید که با همه وحدت کنه .اکبر آقا گفت : اصلا این اسما خوب نیست ، من می گم اسم این بچه رو بذاریم کارگزار که مملکت هم اوضاعش به هم نخوره .اصغر آقا گفت : حاج آقا! شما هشت سال اسم گذاشتی ، دیگه بسه ، اسمشو بذاریم حبیب الله که کاسب بشه و یه عمر نوکر دولت نباشه .عباس آقا گفت : اصلا این حرفا بیخوده . این بچه دو روز دیگه به حرف هیچکدوم تون گوش نمی کنه . بالاخره اسم واسه بچه نگذاشتن تا چهارسال . یواش یواش بچه هه قیافه اش عوض شد. یواش یواش راه می رفت ، گاهی جیغ می زد و گاهی ساکت می شد، گوش چپش نمی شنید و گوش راستش می شنید.چشماش گاهی بعضی چیزها رو نمی دید و به دلیل مشکلات اقتصادی همیشه گشنه اش بود. هر روز یه تصمیمی می گرفت و یه کاری می کرد. بالاخره همه جمع شدن و اسم بچه رو گذاشتن: اصلاحات.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها