افراد جامعه ای که داشتن حداقل امکانات ازآرزوهایشان باشدسرخورده وناامیدشده وبرای رسیدن به این حداقل ها از راههای نامعقول استفاده می کنند
کد خبر: ۳۰۸۰
انتهای خیابان ، سمت راست ، درست مقابل ساختمان عظیم بانک که تازه پرتوهای خورشید سیاهی اش را به عابران نشان می داد، جوانی کلاه پشمی خود را تا زیر ابروها کشیده بود و سرش را روی کیسه کوچکی گذاشته بود که مجبور بود هر چند لحظه یک بار به خاطر کم شدن از فشار جسم سنگین داخل کیسه ، زاویه دیدش را تغییر دهد.نه دود غلیظ اتوبوس شرکت واحد او را می ترساند که مریض شود و سینه اش بگیرد و نه صدای همهمه بقیه کارگرها برایش سوهان اعصاب بود.وقتی به شانه اش زدم ، خیلی بی تفاوت یک گوشه از کلاهش را از روی ابروی سمت راستش بالا برد و نگاهم کرد قیافه ام را که دید و فهمید من هم پیاله ای او نیستم ، نیم خیز شد. خر خر صدایش با لهجه غلیظ شهرستانی اش سوار بر غبار صبحگاهی فضا را پر کرد. قیافه ام جسارتش را آنقدر زیاد کرده بود که پرسید:"تازه به دوران رسیده ای ؛ آخر مرد حسابی کله صبح کی میاد سروقت کارگر".وقتی برایش توضیح دادم که می خواهم از آرزوهای جوانی بپرسم و وقتی خوب از حال و هوای شناسایی من خارج شد و به قول خودش از من خوشش آمد تا وقتی خداحافظی کردم ، ساختمان عظیم بانک مثل هر روز خودنماییاش را آغاز کرده بود.اسمش رستم بود می گفت : این هم از آرزوهای پدرم بود که پسرش یلی شود به اسم رستم ؛ ولی حالا از آن رستم با یال و کوپال فقط اسمش را دارم پدرم کشاورز بود وقتی برای اولین بار توی تلویزیون سیاه و سفید برادرش توی شهر تصویر خیابان های تهران و جاهلهای آن زمان را دیده بود، از خدا خواسته بود پسرش یک روز روی همه آنها را کم کند بیچاره پدرم این هم از شانس ماست ؛ همه پدر و مادرها آرزو می کنند پسرشان دکتر و مهندس و مدیرکل بشود، پدر ما هم عشق جاهلی داشت برایش یک کمی عجیب و غریب است توضیح می دهم که حالا به گذشته ها کاری نداشته باش از آرزوهای خودت بگو.برمی خیزد و با من به ایستگاه اتوبوس می آید؛ گویی نمی خواهد دیگر کارگران بفهمند او هم بلد است از این حرفها بزند.می گوید: کدام آرزو، آرزوی 2 هزار تومان پول بیشتر، آرزوی کار آبرومند، آرزوی خانه ای با آرامش و همسری مهربان ،آرزوی دانشگاه ، آرزوی سفر به جاهای ناشناخته. خیلی حرف می زند، لب کلامش این است که آرزو کردن برای ما فایده ندارد؛ ما را چه به آرزو داشتن.بعد از کلی منفی بافی لبخند می زند؛ گویی باید زندگی را دوست بدارد وگرنه همین که صبحها برای سرو کله زدن با کارگران دیگر و انتخاب شدن باید تلاش کند هم از دستش میرود.می گوید: از همه این آرزوها که بگذریم : دوست دارم همیشه تندرست باشم.می گوید: بنویس آرزو بر جوانان عیب است!آرزوهای جوانی آنقدر وسیع است که شاید هیچ کس نتواند برای آن حدی متصور شود. جوان با نهایت آرزو و امید زنده است و سرزندگی او به آرزوهای او و برآورده شدن آنها بستگی دارد. جوانان چون در دوره ای پرهیاهو، با نشاط و حساس در زندگی آدمیان قرار دارند، آرزوهایشان نیز پرهیاهو، با نشاط، حساس و بی پایان است.دامنه آرزوهای انسان از خوردن یک وعده نان گرم ، از نفس کشیدن در زیر یک آسمان زیبا با تن سالم ، از پوشیدن یک لباس زیبا و گرم و از خیلی آرزوهای دم دستی و ناچیز دیگر شروع می شود؛ اما نهایت آن و این که در کجای این سرزمین می توان به آخر دنیای آرزوها رسید، براستی معلوم نیست.دکتر محمد فاضلی استاد دانشگاه ، سطح توقعات انسانها را سطح امکانات آنها و میزان آگاهی آنان در فرآیند رسیدن به آن امکانات ، تغییرپذیر می داند و می گوید: داشتن آرزو یکی از زیباترین و موثرترین عوامل پیشرفت آدمی است که هم موجب پیشرفت و هم موجب سقوط انسانها میشود.او سطح توقعات و آرزوها را وقتی متناسب با امکانات باشد، خوب و مثبت ارزیابی می کند و می گوید: اگر جوانان بدانند چه دارند و با داشته های خود تا کجا می توانند پیش بروند، می توانند براساس آن برنامه ریزی کنند.به نظر بسیاری از جوانان ، آرزوهای انسان وقتی می تواند مثبت باشد که امکان دستیابی به آن برای همه فراهم شود؛ نه این که برخی بتوانند به آنچه می خواهند برسند و دیگران تنها در خواب و خیال بمانند و تنها به آرزوهای رنگارنگ اکتفا کنند.به نظر آنها افراد جامعه ای که در آن داشتن حداقل امکانات زیستی و تامین معیشت از آرزوها شود، سرخورده و ناامید می شوند و برای رسیدن به این حداقل ها از راههای نامعقول نیز استفاده میکنند.آفتاب که غروب می کند، آرزوهای خیلی ها نیز پشت حصار ناممکن ها چهره می بازد.جوان با آرزوی یافتن آرزوهای جدید و کلنجار رفتن با آینده و آرزوهای ممکن و ناممکن سر بر بالین می گذارد. یکی برای فرار خود آرزوی بالشی نرم و راحت می کند و دیگری بر بالین نرم و راحت خود به درآمد بیشتر می اندیشد و یکی برای پولهای خود نقشه میکشد که فردا صبح خورشید دوباره طلوع می کند و آرزوها نیز
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها