وقتی تمام درهای بسته به رویمان بازمی شود
کد خبر: ۲۹۹۶
وقتی تمام درها به رویمان بسته می شوند، وقتی بار سنگین مشکلات بر شانه های ضعیفمان سنگینی می کند و هیچ دستی توان سبک کردن آنها را ندارد وقتی تمام غمهای عالم روی دلمان چمباتمه می زنند و دیگر نمی خواهند برخیزند، وقتی تنهایی هجوم می آورد و بی کسی بیداد می کند، کسی هست که ناله ها را می شنود و چشمان اشکبارمان را می بیند کسی که از تمام اسرارمان باخبر است رمضان با تمام رحمتهایش از نیمه گذشت و با تمام برکتهایش ، به دلهای عاشقمان جلا بخشید به حرمت رمضان درهای بهشت گشوده شد و بر درهای دوزخ قفل زده شد.در این ماه خدا سبد سبد نور و زیبایی بر آسمان شهرمان پاشید و به دلهای عاشق و پر التماسمان چشم دوخت راستی چه زمان حس می کنیم به او نزدیکتریم؛صورت کوچولویش زرد شده لبهایش خشکیده و زیر چشمانش گود افتاده است او فقط9 سال دارد و تازه جشن تکلیفش را در مدرسه برگزار کرده اند خودش را پریشاد احمدی دانش آموز کلاس سوم دبستان شهدای منطقه 5 معرفی می کند. از او می پرسم چرا روزه گرفته است ؛ چشم به آسمان می دوزد و می گوید: برای این که به خدا نزدیکتر شوم و بتوانم از او بخاطر همه نعمتهایی که به من و خانواده ام داده ، تشکر کنم پریشاد می افزاید: وقتی صدای اذان به گوشم می رسد، سر سفره افطار از این که توانسته ام یک روز دیگر را به دستور خدای مهربان عمل کنم ، خیلی خوشحالم و از او می خواهم همیشه به من کمک کند تا همان دختری باشم که او دوست دارد.مریم وفادار دانش آموز دبیرستان هجرت هم می گوید: فکر می کنم در ماه رمضان خدا بهتر حرفهایم را می شنود. یعنی حس می کنم بهتر از ماههای دیگر فرمانبردارش هستم ؛ گرچه همیشه باید اینگونه باشد.فاطمه زارعی دانش آموز دبیرستان حضرت زینب هم می افزاید: دو سال پیش در زندگی مشکلی برایم پیش آمد که هیچ کس نمی توانست کمکم کند. تمام امیدم به او و مهربانی اش بود.تا این که یکباره به شکلی معجزه آسا مشکلم حل شد. حس عجیبی پیدا کردم . طعم دلچسب آن هنوز برایم نشاطآور است.مرتضی سعادتی دانش آموز دوره پیش دانشگاهی است وقتی از او می پرسم چرا روزه می گیرد؛ با کمی مکث می گوید: وقتی نماز می خوانم و روزه می گیرم ، حس می کنم دستی نامریی همه جا مراقب من است ؛ مراقب اینکه به خطا نیفتم مرتضی می افزاید: چند سال نماز نمی خواندم و خیلی راحت دروغ می گفتم ، و شاید گناهان دیگر را به راحتی مرتکب می شدم ، اما از وقتی خود را مقید به اطاعت از خدا کرده ام ، گویی حریم امنی برای خودم به وجود آورده ام.شهلا ریاحی دانش آموز سال سوم دبیرستان حضرت مریم هم اظهار می کند: خدا را خیلی دوست دارم و فکر می کنم او هم مرا خیلی دوست دارد. این دوست داشتن را از الطاف خاصی که نسبت به من دارد، می فهمم پس سعی می کنم همان بنده ای باشم که او میخواهد.ریحانه کاتب دوست شهلا در تنهایی ، خودش را به خدا نزدیکتر می بیند و می گوید: من اکثر مواقع احساس تنهایی می کنم و درست در لحظات سخت تنهایی ، فقط خداست که به کمکم می آید فقط اوست که حرفهایم را می شنود و مرا می بیند و چه لحظاتی بهتر از ساعاتی که به نماز می ایستم و با او راز و نیاز میکنم.اما فاطمه ابراهیمی این حس قشنگ را جای دیگری به دست آورده است فاطمه می گوید: توفیق حاصل شد و سفری به خانه خدا رفتم آنجا هنگام طواف خانه خدا آدمهایی را دیدم با نژادها و زبانهای مختلف که هیچ یک زبان هم را نمی فهمیدند. اما گویی همه با او با یک زبان حرف می زدند حس نزدیکی به خدا که قدرت مطلق است حس زیبایی است وقتی صدای ربنای قبل از اذان را می شنویم کنار سفره افطاری می نشینیم و با او راز و نیاز می کنیم احساس سبکی و پرواز می کنیم راستی دوستان دانش آموز آیا تاکنون طعم دلچسب و شیرین این حس را تجربه کرده اید؛
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها