کد خبر: ۲۵۵۵
امشب باران می بارد و نم نم آن صدای دل انگیزی در اعماق ذهنم می نشاند و با پنجه های نرم خویش بر پنجره اتاق می کوبد. گویی می خواهد خبر آمدنش را به من و تمام آدمها بدهد.چند روز پیش ، مردم دستهایشان را به درگاه ایزد یکتا بلند کرده بودند و از او رحمت و بخشایش گناهانشان را طلب می کردند. آری ، همه خواستار باران - این نعمت الهی - بودند. خداوند نیز دعای ما گناهکاران را اجابت کرد و به حرمت و عزت بنده های صالح خود برایمان باران نازل کرد.همه ما خوشحال شدیم از این که باران بارید و آلودگی های شهر را پاکیزه کرد و زمینها را شست و مزرعه ها را سبز کرد. آیا برای پاک شدن گناهان انسان و برای از بین رفتن پرده سیاه نفرت از برابر چشمان معصوم دخترکان بی گناه ، باز هم بارش باران کافی است؛ای کاش باران می توانست قلبها و افکار پر از گناه و کینه را بشوید!انسان باید درک کند قدرت خداوند بزرگ ، نامحدودتر از آن است که ما فکر می کنیم . با این همه گناه و نافرمانی که از ما سرمی زند و ناسپاسی در برابر نعمتهای خداوند، جای شک و تردید در مسلمان بودنمان و حتی انسانیتمان است.با وجود این خداوند ستاره بارها و بارها رحمت و لطفش را نصیب ما کرده است و ما را با این همه عیب و نقص دوست دارد. حال خوب است بدانیم که بعد از برآورده شدن حاجات و خواسته هایمان از خدا، چه میکنیم.بعد از آن که مردم دست از دعا و تضرع برداشتند، دوباره به امال زشت گذشته ادامه می دهند. آری همین انسانها هستند که دوباره به دنیا و زشتیهایش دل می بندند و ناشکری میکنند.اما آخرش چه ؛ من و تو ای جوان ! می دانیم که نقطه انتها چیست و کجاست . پس چرا پلهای رسیدن به سعادت ابدی را با اعمال بیهوده و عبث فرسوده و خراب کنیم؛امشب باران می بارد. به پنجره اتاقم نگاه می کنم . باران تن پنجره را شسته است . نمی دانم آیا روح من را نیز شسته است ؛ وه که چه زیباست رحمت خداوندی برای من و چه سبز است روحم بعد از باران!
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها