سینمای ایران بعد از چند دهه حمایت مالی و جهت‌دهی دولتی به نقطه‌ای رسیده است که خودش اذعان دارد برای نمایش عمومی مناسب نیست.
کد خبر: ۱۲۳۳۳۱۹
سینمای ایران؛ استحاله در خشونت و روابط غیر اخلاقی/ سینمایی که روح شما را می آزارد

به تصویر یادداشت نگاه دقیق‌تری بیاندازید... یک اسکرین‌شات از سایت فروش بلیط سینما است؛ به عبارت بهتر، این تصویر، ویترین فصل پاییز سینمای ایران است.

با مشاهده فیلم‌های روی پرده، به نکته‌ای بهت‌آور برخورد می‌کنیم؛ تقریبا تمام فیلم‌ها محدودیت سنی 12 و 15 سال دارند و تنها یک فیلم از سینمای ایران صحنه‌های خشن و اشارات عیان جنسی ندارد و می‌توان به‌صورت خانوادگی به تماشای آن رفت؛ بدون تکیه بر این نکته که این درجه‌بندی نشانگر صادقی از محتوای فیلم‌ها نیست. شاید باید یک حد تازه‌تری تعریف کنیم: هشداربه‌این که این فیلم‌ها روح شما را نشانه رفته است.

اگر فکر می­کنید این ترکیب از فیلم‌ها یک استثنا است و اوضاع چندان هم بد نیست؛ در جواب باید گفت اعمال محدودیت سنی برای فیلم‌ها به‌تازگی جدی گرفته شده است و اگرفیلم‌های گذشته هم درجه‌بندی شوند، خواهیم دید که وضعیت چندان متفاوت نبوده و تعداد قابل توجهی از فیلم‌‌هایی که برای کودکان خود به نمایش گذاشته‌ایم، برای آنها نامناسب بوده است.

هنر کسب ثروت

سینما در میان هنرهای صنعتی‌شده، همچنان بحث‌برانگیزترین و مهمترین نماد تجاری‌شدن هنر است. سینما از بستری برای بروز مهارت خلق زیبایی، به مهارتی برای خلق ثروت و قدرت تبدیل شده است. این نکته همان آبشخور فکری انقلاب است که تلاش کرد این مسیر را به سمت سینمای متعهد و دغدغه‌مند تغییر دهد.

اگر بعد از گذشت چند دهه از دولتی کردن سینما و تربیت یک نسل جدید از سینماگران، خوشبینانه به متفاوت بودن سینمای ایران با جریان اصلی سینما در جهان ‌معتقد هستید؛ دوباره به تصویر این یادداشت نگاه کنید... به دنیای واقعی خوش آمدید. این خروجی بدون روتوش سینمای ایران و نفوذ جریان های مشکوک در آن است.

از فیلم فارسی تا سینمای معنا‌گرا

به جز چند فیلم انگشت‌شمار، بدنه اصلی سینمای تجاری پیش از انقلاب را با القاب تحقیرآمیزی چون «فیلمفارسی»، «فیلم آبگوشتی»، و «سینمای کاباره‌ای» خطاب می‌شوند. فیلم‌های کم خرج که با منابع مالی بخش خصوصی و معمولا بدون استفاده از عوامل متخصص فنی، تنها با هدف کسب سود در سینما و گردش مالی مشاغل مرتبط با آن‌ ساخته می‌شد. اما با این تفاوت که فیلم تولید ایران باید با فیلم‌های روز سینمای هالیود، بالیوود و اروپا برای کسب پرده نمایش رقابت می‌کرد.

یکی از پیامدهای جانبی انقلاب اسلامی آن بود که رسانه سینما از منع مذهبی رهایی یافت. سینما به عنوان نماد تجدد و فرهنگ غربی، نتوانست با طبقه مذهبی جامعه ارتباط بگیرد. شمارکثیری از مردم اصلا به سینما نمیرفتند و آن را متناقض با سبک زندگی مذهبی می‌دانستند. این نگاه منفی به سینما تا آنجا گسترده بود که حتی ابراهیم حاتمی‌کیا و گروهی از فیلمسازان مذهبی بعد انقلاب در خاطرات‌شان ذکر می‌کنند که در دورۀ نوجوانی به دلیل بارآمدن در خانواده‌های سنتی، جزء همین گروه از مردم بوده‌اند.

پس از انقلاب طیف بسیار گسترده‌ای از لایه‌های سنتی به تماشاگران سینما پیوستند و جامعه انقلابی با درک صحیح از مدیوم سینما، تلاش کرد تا از ابزار سینما برای تبلیغ جهان‌بینی خود استفاده کند.

در آغاز دهه شصت، دولت برنامه مفصلی برای احیای صنعت سینما تصویب کرد و به اجرا گذاشت، با این هدف که تولید سینمایی در راستای «اهداف و ارزشهای اسلامی» توسعه یابد. بعد از انقلاب به مرور با حذف امکان نمایش فیلم‌های خارجی، سالن‌های سینما به شکل مطلق در اختیار سینماگران ایرانی قرار گرفت تا با شنا در خلاف مسیر جریان صنعت سینما، دست به ساخت سینمایی بزند که آن را متعهد به آرمان‌های انقلاب خود می‌دانستند.

این نگاه متعالی به هنر سینما با نام‌های سینمای دینی، انسانی، اسلامی، روحانی و در نهایت سینمای معناگرا شناخته شد. هرچند امروز با دنبال کردن سردر سینماها کمتر نشانی از وجه تسمیه این اسامی قابل ردیابی است. حتی گاهی بدون دیدن فیلم و تنها از روی اسامی فیلم‌ها، نسبت آنها با سینمای انسانی قابل درک است: تگزاس؛ کلمبوس؛ لس‌انجلس تهران؛ وای آمپول؛ خرگیوش... اینها اسامی فیلم فارسی و یا حتی فیلم‌های شونه تخم‌مرغی دهه هشتاد نیستند. اینها اسامی فیلم‌هایی است که در بستر انحصار دولتی، یارانه‌ دولتی و در سالن‌های دولتی به نمایش گذاشته‌ شده‌اند.

فیم‌هایی که با کمک شوخی‌های جنسی بی‌پروا، صحنه‌های اروتیک و کنایه به اعتقادات مذهبی، به دنبال ایجاد و بسط یک سبک زندگی متفاوت (رها و بی‌قید و بند) هستند. این‌جا صحبت از فیلم‌های دختر- پسری و مثلث عشقی نیست. امروز در پرده عریض سینمای ایران شاهد نمایش مصرف سرخوشانه مواد مخدر(کلمبوس)، خیانت عریان(خوک)، تمسخر سبک زندگی دینی (پارادایس) و ... هستیم.

شاید اولین و مهمترین نماد سینمای ایران، قید حجاب (هم مرد و هم زن) است. البته باید فعل «بود» را به کار ببرم؛ چون فیلم‌سازان این محدودیت را هم کنار گذاشته‌اند. تعداد قابل توجهی از فیلم‌هایی که در سال‌های اخیر اکران شده اند، در لوکیشن‌های خارج از ایران فیلم‌برداری شده‌اند و ضمن تبلیع فضای کارت‌پستالی از کشورهای توریستی، از محدودیت‌های لباس بازیگران هم فرار می‌کنند.

خشونت در سینما

نمایش خشونت در سینما چقدر با ضوابط و معیارهای اخلاقی منطبق است؟ پاسخ اسن سوال را باید در هدف، اندازه، جایگاه، ترکیب و نوع پرداخت به خشونت جستجو کرد.

نمایش نمودهای خشونت بر پرده سینما با رهیافت‌های مختلفی انجام می‌شود. ایجاد هراس با نمایش صحنه‌های خشن در ژانر وحشت؛ باور‌پذیرکردن صحنه‌های درگیری در سینمای جنگی و یا پلیسی؛ خشونت جنسی و ...

سینمای ایران در قبل از انقلاب، به دلیل غلبه فضای فیلم فارسی (رقص، کاباره و روابط جنسی خارج از عرف...) و بضاعت محدود مالی و مقتضیات فنی، به ندرت به‌سمت ژانر وحشت و جنگی رفته بود و کمتر نشانه ای وجود دارد که بتوان به آن «خشونت سینمایی» اطلاق کرد. خشونت در سینمای قبل انقلاب بیشتر خود را در خشونت جنسی و خشونت کلامی بروز می‌داد. استثنای این موضوع جریان سینمایی موسوم به لاتی (داش‌مشتی) -که شاید بتوان از ان به عنوان یک ژانر منحصربه‌فرد ایران در این دوره نام برد- است که از نمایش خشونت فیزیکی برای برتری اخلاقی قهرمان داستان استفاده وافری کرد.

امروز سینمای ایران توانسته تا این خشونت ممنوع را ذیل موضوعات مربوط به حاشیه‌نشینی و جرم‌های مرتبط با آن باز‌آفرینی کند. «ابد و یک روز»، «مغزهای کوچک زنگ‌زده»، «متری شش و نیم»، «سرخپوست»، «درخونگاه»، «روسی»، «دارکوب» و ... تنها در همین دوسال گذشته اکران شده‌اند.

محدودیت سنی برای نمایش فیلم‌ها هم بیشتر به شوخی می‌ماند. همین فیلم‌هایی که محدودیت سنی درسینما دارند، بعد از پخش خانگی، بدون توجه به این محدودیت درمعرض دید کودکان هم قرار خواهند گرفت.

حتی سینمای دفاع مقدس و انقلابی هم نتوانسته تا بر وسوسه خلق صحنه‌های عیان خشونت غلبه کند. در ابتدای این بخش اشاره کردیم که گاهی خشونت برای تعلیق و باورپذیر کردن صحنه لازم است اما آیا فیلم های خوب «رد خون»، «وقتی که ماه کامل شد» نمی‌توانستند با اتخاذ تمهیداتی، خشونت کمتری را نمایش بدهند؟ و گستره بیشتری از مخاطبان را جذب کنند؟

سینمای کودک

سینمای کودک اولین قربانی روح عاصی و غمزده سیمای ایران در سال‌های اخیر است. سینمایی که در دهه شصت و هفتاد به‌عنوان یک برگ برنده اقتصادی بود و ضمن اینکه توانست تماشاگران را با سینما آشتی دهد، به‌عنوان شاخص سینمای بعد از انقلاب به جهان عرضه می‌شد، امروز به وضعیت احتضار افتاده است. رونق این فیلم‌ها تاحدی بود که هر کس قصد تأسیس دفتر فیلم‌سازی داشت کارش را با یک فیلم کودک و نوجوان آغاز می‌کرد. جشنواره اصفهان توانست خود را به عنوان یک جشنواره مطرح تثبیت کند.

سینمای خسته و روشن‌فکرنمای امروز ما حوصله کودکان ایران را ندارد. ترجیح می‌دهد با پمپاژ غم و نا‌امیدی، مخاطبان خود را از میان طبقه متوسط سرند کند.

در آن‌سوی بام هم عده‌ای حتی حوصله نوشتن فیلم‌نامه را هم ندارند و با ساخت ویدئو کلیپ‌های آبگوشتی، مخاطبان را در دوگانه روابط نامتعارف و زندگی لاکچری تخدیر می‌کنند. نگاه کنید به فیلم پرفروش «قانون مورفی» و «رحمان 1400». این آخری که از فرط تراژدی به کمدی تنه می‌زند. منظورم خود فیلم نیست؛ حاشیه‌‌های آن است. از قرار، نسخه‌ای که روی پرده رفته و 20 میلیاد فروخته آنی نبوده که از ارشاد مجوز گرفته است. البته که چیزی در سینمای ایران عجیب نیست.

در اینکه میان سینمای ویژه کودکان و سینمای بزرگسالان تفاوت‌هایی هست، تردیدی نیست و این ناشی از تفاوت میان دو گونه مخاطب متفاوت است؛ اما آیا همین امروز فیلمی بر پرده هست که فارغ از محتوا، حتی مجوز ورود کودکان به سالن سینما را داشته باشد؟

ما سینمای خانوادگی خودمان را هم از دست داده ایم. تقریبا تمام فیلم‌های پرفروش دو دهه ابتدایی انقلاب نجیبانه و متفکرانه و مناسب تمام گروه‌های سنی بودند. آیا امروز می توان به همراه خانوده فیلم «کلوپ همسران» را تماشا کرد؟ یا «روسی»؟ یا «پیلوت»؟

پول‌های نامشروع در سینما

حواشی سیاسی سینمای ایران، جذاب‌تر و داستانی‌تر از خود سینما شده است. یکی از مهمترین اتفاقات دنباله دار در سینمای امروز، ورود پول‌های کثیف در ساخت فیلم‌ها است.

تعداد قابل توجهی از فیلم‌های سینمای ایران در سال‌های گذشته با سرمایه کسانی ساخته شده‌است که امروز به عنوان متهم دادگاه مفاسد اقتصادی، در آستانه محکومیت هستند. ماجرای پول کثیف در سینما احتمالا به سال‌های ۹۰ و ۹۱ برمی‌گردد. در آن سال‌ها نام بابک زنجانی به‌عنوان سرمایه‌گذار در چند فیلم مطرح شد. در آن زمان صرفا برخی از افراد شک وشبهه‌ درباره ثروت بابک زنجانی طرح کردند اما در رسانه‌ها عمومیت پیدا نکرد و حتی بعد از آن‌که بابک زنجانی سودای فیلم‌ساز شدن را با خود به اوین برد، چندان به آن بخش از ماجرا پرداخته نشد. اما امروز با صراحت بیشتری میتوان از سرمایه‌های نامشروع در سینما صحبت کرد. نام‌ها و شرکت‌هایی که پشت پرفروش‌ترین بحث‌برانگیزترین تولیدات رسانه‌ای سال‌های اخیر برای خود اعتبار می‌خرند

بدون توجه به آبشخور فکری کسانی‌که در پس این سرمایه‌ها، فعالیت سوداگرانه اقتصادی خود را تطهیر می‌کنند، نقش آن‌ها در جهت‌دهی به سینمای ایران مشهود است. در منتهی‌علیه هر دو سینمای غمبار خشونت‌زده و سینمای سرخوش مذهب‌گریز، به نام‌هایی بر می‌خوریم که امروز در نوبت رسیدگی به جرایم اقتصادی ایستاده‌اند.

اگر سینمای تجاری دنیا (و سینمای ایران قبل از انقلاب) بر اساس تقاضای بازار تولید محتوا می‌کنند و گردش مالی این صنعت را بلیط فروشی تضمین می‌کند و فیلم‌ها نمایانگر سلیقه مخاطبانی ساخته می‌شوند که قرار است تا هزینه تولید را برگردانند در سینمای ایران قله تازه‌تری را فتح کرده‌ایم. فیلم‌ها به فرموده سوداگران بازارهای مالی و با هدف تخدیر توده‌ها ساخته می‌شوند.

مهدی فاطمی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها