روایت سیدیاسر جبرائیلی از پیاده‌رو‌ی اربعین

اربعین؛ تمرین زندگی در عصر ظهور

حال و هوای عجیبی است، اصلا هر زمان که حرف سفر و زیارت می‌شود، احوال آدم‌ها تغییر می‌کند، انگار دچار نوعی مکاشفه می‌شوند، می‌روند برای کشف ناشناخته‌ها. شهودی که راه نشان می‌دهد تا گمشده‌ای را پیدا کنی و همه سفر پیدا کردن خودت است در انبوه شلوغی‌های پیرامون. این روزها حال و هوای عجیبی دارد، زائران سیدالشهدا در مسیرند تا اربعین به کربلا برسند.
کد خبر: ۱۱۷۳۲۸۸
اربعین؛ تمرین زندگی در عصر ظهور

حالا تعداد این زائران آنقدر زیاد شده که از اطرافیان ما و شما هم حتما در جمع مسافران کربلا هستند. اصلا آماده شدن آنها برای سفر، خداحافظیکردنشان و حالا که در مسیر هستند، عکسهایی که در شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام و توییتر منتشر میکنند و یا در گروههای خانوادگی و دوستانه به اشتراک میگذارند، حال و هوای همه را دگرگون کرده؛ حسرتی به دل میماند وقتی به آنها که رفتهاند نگاه میکنی و خود را جامانده میبینی.

سهشنبه، اربعین است و به گفته مسافران، لشکر مشکیپوشها امروز و فردا میرسند به کربلا و چه ضیافتی برپا میکنند برای ارباب شهیدشان و یاران باوفایش.

با همه اینها، چند سالی است که مناسک اربعین، بعد از تاسوعا و عاشورا شروع میشود، مقدمات آماده میشود و برخی خیلی زود عازم کربلا میشوند. یکی از آنهایی که زودتر به این اشتیاق پاسخ داده سیدیاسر جبرائیلی است که بیشتر او را بهعنوان تحلیلگر مسائل اقتصاد سیاسی و هستهای و برجام و... میشناسیم.

جبرائیلی میگوید: «حسی که سفر امسال به من منتقل کرد و بسیار قوی بود این است که انگار دستی، شیعه را به جاده کربلا میکشاند تا زندگی در عصر ظهور را تجربه کند. ما در روایتها شنیدهایم که در عصر ظهور مردم نیازهای یکدیگر را تامین میکنند بدون اینکه چشمداشتی داشته باشند. از حرم امیرالمومنین که پیادهروی را به سمت کربلا شروع میکنی و در جاده و خود کربلا این همیاری را میبینی. در ایام اربعین ارزش پول از بین میرود. پیادهروی اربعین تمرین زندگی در دوره ظهور است. پیام جهانی پیادهروی اربعین، اتحاد شیعه و تداوم راه امام حسین(ع) است و به نظر من آماده کردن ما برای عصر ظهور هم هست. این جمعیت لبیک گو و سینه زن، تداعیکننده لشکر عظیم حضرت حجت(عج) است.»

پیادهروی اربعین پر است از اتفاقاتی که باید مکث کرد و آنها را دید و بهخاطر سپرد و برای حفظشان بهتر است آنها را برای دیگران تعریف کرد تا در یادها بماند. جبرائیلی امسال در سفر خود در دو موقعیت، مکث و آنها را برای روایت انتخاب کرده است.

روایت اول: شب اولی که در نجف مهمان آقای ابوخالد بودیم و در منزل ایشان اقامت داشتیم با پدیده جالبی روبهرو شدیم. طلبهای ایرانی از یک فرقه تندرو و افراطی در آنجا مستقر شده بود. او مدام برای زائران ایرانی صحبت میکرد و تلاش میکرد آنها را جذب کند. به همین دلیل وعدههای عجیب و غریبی به آنها میداد. مثلا مجردها را پیدا میکرد و میگفت اگر تا سال دیگر ازدواج کنید ما همه هزینه سفر شما به کربلا را تامین میکنیم، به دیگری میگفت اگر دختران شما حجاب کامل داشته باشند و عکس با پوشیه آنها را برای ما بفرستید همه هزینههای سفر آنها را پرداخت میکنیم! یکی از حاضران به شوخی گفت، به خانمهایی هم که اجازه میدهند همسرشان ازدواج مجدد داشته باشد هم جایزه بدهید و هزینههای سفر آنها را هم تامین کنید؟ مرد در جواب گفت: این که تبلیغ بر علیه ما میشود! همین جمله او نشان میداد که او با هدف تبلیغ برای فرقه انحرافی راهی کربلا شده و با وعده پرداخت هزینه کربلا میخواهد عضوگیری کند. مدام هم میگفت باید شبکهسازی کنیم و تشکیلات قوی داشته باشیم. بهصورت علنی درباره ایران بد میگفت و مشخص بود که این فرقه سازمانیافته در پیادهروی اربعین وارد عمل شده و تلاش میکند زائران ایرانی را جذب کنند.

بعضی همراهان ما هویتش را شناخته و به دیگران معرفیش کردند. به او گفتند که بههرحال باید پول انگلیس را جایی خرج کنید! هزینه شما را انگلیس میدهد و... با بحثی که بین بچههای ما و آن مرد شکل گرفت، برنامههای او به هم ریخت. اما زائران ایرانی و مسؤولان باید حواسشان جمع باشد که فرقه انحرافی در مراسم پیادهروی اربعین فعال است و تلاش میکند عضوگیری کند.

روایت دوم: نزدیک عمود هزار و صد بودیم، باران شدیدی میبارید، غروب شد و ما تصمیم گرفتیم شب را در موکبی صبح کنیم. به یک موکب عراقی مراجعه کردیم، پر بود، چهار خانواده بودیم و هشت نه تا بچه، شرایط سختی بود؛ جلوتر رفتیم و به موکب حضرت معصومه(س) رسیدیم، اما آنجا هم پر بود. مستاصل شده بودیم که شب را چگونه صبح کنیم! یکی از همراهانمان به کنار جاده رفت تا شاید یکی را پیدا کند که کمکمان کند، برگشت و گفت یک آقای عراقی با یک ون آمده و اعلام آمادگی میکند که ما را به خانهاش ببرد. خوشحال شدیم و سوار ون شدیم، بهسمت جدول غربی کربلا حرکت کرد، در مسیر هم مداحی آقای حدادیان که در بیت حضرت آقا برگزار شده بود را پخش میکرد(ایران و العراق، لا یمکن الفراق؛ زیر نویس عربی هم برایش گذاشته بودند). مدام میگفت: سیدخامنهای موجود ... یعنی آقای خامنهای در فیلم هست... گفتیم بله... خوشحال بود که این کلیپ را تماشا میکند و آیتالله خامنهای را میبیند. به منزل ایشان رسیدیم و بعد متوجه شدیم که منزل فرماندار منطقه جدول غربی کربلاست و مردی که ما را آورده پسر فرماندار است. عکسی با ایشان گرفتیم و در اینستاگرام به اشتراک گذاشتم. بازدیدکنندگان فکر میکردند که از قبل هماهنگ کردهایم و به منزل ایشان رفتهایم. بعضی نوشته بودند مثل مردم عادی زیارت بروید! اما واقعیت این بود که در منزل آقای فرماندار هم مثل در خانه بقیه عراقیها در ایام اربعین به روی زائران باز است و ما اتفاقی به آنجا رفته بودیم.

پذیرایی عراقیها آنقدر صادقانه و بیریاست که ما واقعا شرمنده میشدیم که چنین باصفا و بیمنت از زائران امام حسین(ع) پذیرایی میکنند. با خودم فکر میکردم که کاش سوغاتی داشتیم و به آنها میدادیم.

از آنجا که خیلی مشتاق امام رضا(ع) هستند و موقع وداع مرتب میگویند سلام ما را به امامرضا(ع) برسانید، تصمیم گرفتم برای سال آینده اگر عمری بود و راهی شدیم از مشهد سوغاتی و تبرکی بگیرم و با خودم ببرم. بد نیست که بقیه زائران هم چنین کاری کنند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها