گفت‌وگو با رضا یزدانی؛ درباره اوضاع اقتصادی و رفتار اجتماعی

یادتان هست بخاطر ‌هم روی مین می‌رفتیم؟

کسی اینجا جهان‌آرا نمیشه/ حتی یک قهرمان توی نسل من نیست ... ما صبر کردیم برای فردای بهتر/ ولی فردا نمیشه... جهان ما قد خرمشهر هم نیست/ کسی اینجا جهان آرا نمیشه... نمیگیره کسی دستای ما را / یک عمره داریم با چشم بسته راه می‌ریم... یک روز توی تاریخ می‌نویسن / یک جایی این نسل مفقودالاثر شده...
کد خبر: ۱۱۶۷۹۶۳
یادتان هست بخاطر ‌هم روی مین می‌رفتیم؟

رضا یزدانی، خواننده متفاوت پاپ است، با صدایی خاص که طرفداران ویژهای هم دارد. یزدانی از آن آدمهای منطقی است که گاهی موج راه میاندازد، اما معمولا موجسواری نمیکند. یکی از ترانههایش که موج راه انداخت همین ترانه جهانآرا بود که مثل توپ ترکید، او این ترانه را با ابهت اجرا کرد تا یادآور ابهت محمد جهانآرا باشد. مردی که در تاریخ ایران ماندگار شد؛ مردی که ثابت کرد میتوان با دست خالی، از شهر دفاع کرد. دست محمد جهانآرا خالی، اما قلبش لبریز از ایمان بود؛ ایمانی که اعتماد به همراه داشت و مردم یک شهر را کنارش قرار داد و مقاومتی شکل گرفت که برای همیشه در تاریخ ثبت شد.

قبل از تلفن کردن به رضا یزدانی، ترانه جهانآرا را گوش میدهم؛ ترانهای که یک دنیا حرف دارد از تفاوت نسل جهانآراها با نسل امروز. همان نسلی که با شروع جنگ به میدان رفت و از مرزهای ایران دفاع کرد تا ایران، ایران بماند. همان نسلی که در شهرها ماند و رسم همدلی و همیاری را به جهانیان یاد داد. مردم ایران هشتسال جنگیدند اما وارد بازیهای خطرناکی که این روزها شاهدش هستیم، نشدند. همه باور کرده بودند که باید کنار هم باشند به هم کمک کنند تا جنگ تمام شود، چون جنگ و روزهای سخت تمام میشود، اما آنچه میماند رسم انسانیت است، انسانیتی که هم مردم نشان دادند و هم مسؤولان و گردانندگان کشور.

این روزها اما عدهای از مردم آنقدر پیچیده و غیرقابلپیشبینی شده که فقط باید یک کنار بایستی و تماشا کنی و بترسی از این که تاریخ درباره ما چه قضاوتی خواهد کرد؟ درباره نسل جهانآرا چه خواهد نوشت و درباره نسلی که یک روز به بازار دلار و طلا حمله میکند و روزی دیگر به فروشگاهها و آرامش را میگیرد تا التهاب و پریشانی را جایگزین آن کند. انگار نه انگار که همه ما در مرزهای کشوری زندگی میکنیم که ایران نام دارد... . ترانه جهانآرا را گوش میکنم آنجا که میگوید: یک روز توی تاریخ مینویسن... یک جایی این نسل مفقودالاثر شد...

رضا یزدانی در پاسخ به این که چه نظری درباره عدهای دارد که مانند آدمهای قحطی دیده به بازار یورش میبرند بدون این که نیاز خود را شناسایی کرده یا بدانند چه میخواهند، خرید میکنند، آنها که متوجه نیستند، خودشان دارند به دشمن تبدیل میشوند، میگوید: «همان ضربالمثل قدیمی؛ از ماست که برماست! ما مشکل فرهنگی داریم. در جوامعی که از نظر فرهنگی پیشرفت کردهاند در شرایط سخت که باخبر میشوند کشورشان شاید دچار مشکل شود، عکس رفتار ما، رفتار میکنند یعنی دلار نمیخرند، احتکار نمیکنند، ارزاق عمومی را نمیخرند و در خانه انبار نمیکنند، پشت هم هستند و از یکدیگر حمایت میکنند، اما ما چون دچار فقر فرهنگی شدهایم، به بازار یورش میبریم؛ دلار، طلا، ماشین، روغن، پوشک و... میخریم... فقط فقر فرهنگی باعث این اتفاقات میشود و خلاص. دنبال دلیل دیگری نباشید.»

اما کشور ما هشت سال در جنگ مقاومت کرده و مردم پشت هم بودند و نشان دادند که از نظر فرهنگی کاملا رشد کرده و میتوانند جهانیان را حیرتزده کنند... یزدانی حرف را قطع میکند و میگوید: «الان فقر فرهنگی ما خیلی عمیقتر از دوره جنگ است. این مردم هیچ شباهتی به مردم آن دوره ندارند... آن زمان مردم برای نجات یکدیگر روی مین میرفتند و خود را به کشتن میدادند تا دیگری زنده بماند، الان فکر میکنید، کسی حاضر است برای دیگری روی مین برود؟ آنچه ما دیدیم در این چند ماه اخیر، فقط بیرحمی بود و بس. بهنظرم باید از خودمان شروع کنیم، چرا فکر میکنیم چون پول داریم باید دلار بخریم، آنهم در شرایطی که میدانیم این خرید به دیگر مردم صدمه میزند و بازار را ملتهب میکند.

باید بههم رحم کنیم، مردم خیلی نسبت به هم بیرحم شدهاند. برف میبارد و کمی راهبندان میشود به جای اینکه به هم کمک کنیم، کرایه را چهار برابر میکنند ! در برف پارسال که یخبندان شد، از فرودگاه امام تا تهران حتی کرایه به یک میلیون تومان هم رسید ! این یعنی چی؟ این حجم از بیرحمی چه معنایی دارد؟ چطور به خودت اجازه میدهی به هموطنت چنین کرایهای را پیشنهاد بدهی؟ این رفتارها برایم قابل درک نیست! تا زمانی که نسبت بههم بیرحم باشیم هیچ چیز در این کشور درست نمیشود.»

بیرحمی شکلهای متفاوتی دارد، یک نوعش این است در شرایطی که بیکاری، گرانی و بیپولی یقه خیلی از مردم را گرفته و آنها را کلافه کرده، یکعده زندگی اشرافی خود را به نمایش بگذارند، هم در زندگی واقعی و هم در شبکههای اجتماعی. وقتی این رفتارها از افراد معروف و سلبریتیها دیده میشود، بیشتر آزاردهنده است، این رفتارها را چگونه میشود توجیه کرد؟ رضا یزدانی میگوید: «من هرگز وارد این بازیها نشدهام و از این رفتارها فراریام. این که یک آدم حالا معروف یا غیر معروف لباس خوب و حتی گران بپوشد یک طرف ماجراست اما وقتی تصمیم میگیرد با این لباس ظاهر نمایی کند و پز بدهد دیگر قابل قبول نیست. با چه توجیهی یک آدم معمولی یا معروف باید پول قرض بگیرد، ماشین لوکس بخرد، با آن عکس بگیرد در اینستاگرام به اشتراک بگذارد که به اصطلاح توی چشم باشد؟!»

این روزها برخی از سلبریتیها در شبکههای اجتماعی بخصوص اینستاگرام مردم را دعوت به همدلی بیشتر کرده و از آنها میخواهند که خریدهای خود را مدیریت کنند.

اما واقعیت این است مردم زمانی با حرف و پیشنهاد افراد معروف و مسؤولان مملکت همراهی میکنند که به آنها اعتماد کرده و بدانند که خود آنها سبک زندگی متفاوت از حرفهایشان ندارند... درست مثل جهانآرا که کنار مردم ایستاد و با تکیه بر اعتماد مردم، مقاومت خرمشهر را شکل داد. رضا یزدانی که اهل حرف و نصیحت در شبکههای اجتماعی نیست، به عنوان کلام آخر میگوید: «این روزها بهترین زمان است که دستبه دست هم بدهیم، ساز مهربانی کوک کنیم و به هم رأفت داشته باشیم. بهخدا قسم اگر به هم رحم کنیم همه چیز درست میشود و بازار ارز و طلا و ماشین و... ملتهب نمیشود. به نظرم همه مشکلات اقتصادی این روزها را خودمان به وجود آوردهایم. هیچکس به اندازه خودمان، دشمن ما نیست.»

طاهره آشیانی

روزنامهنگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها